لغو حکم اعدام علی مهینترابی و بحث مجازات اعدام
۱۳۸۹ تیر ۵, شنبهعلی مهینترابی، جوان ۲۴ ساله ای که در ۱۶ سالگی در نزاعی مرتکب قتل شده بود، از اتهام قتل عمد تبرئه و به اتهام قتل شبیه عمد به پرداخت دیه محکوم شد. دستاوردی برای جنبش ضداعدام نوجوانان در ایران؟
مصاحبه با محمد مصطفایی، وکیل علی مهین ترابی. محمد مصطفایی وکالت چندین پروندهمحکومان به اعدام را برعهده داشته است که در سنین نوجوانی مرتکب قتل شدهاند. وی در مصاحبه با دویچه وله دلایل گرفتن حکم برائت از اتهام قتل عمد را برای موکلش پس از ۸ سال شرح میدهد. این وکیل دادگستری همچنین در مورد ارتباط این رأی و فعالیتهای فعالان جنبش ضداعدام سخن میگوید.
دویچهوله: آقای مصطفایی، پس از مدتها خبر نجات محکوم به اعدامی که در نوجوانی مرتکب قتل شده –علی مهینترابی که موکل شما است- به دست ما رسیده است. پروندهی ایشان چه شرایطی داشت که منجر به نجات ایشان از اعدام شد؟
محمد مصطفایی: علی مهینترابی در نزاعی که در سال ۱۳۸۱ رخ داد، متهم به قتل عمد مرحوم مزدک شد. چرا که مرحوم مزدک در این نزاع توسط یک ضربهی چاقو به قتل رسیده بود. بعد از دستگیری علی مهینترابی، در سال ۱۳۸۲ یعنی یک سال بعد از ارتکاب این عمل، محاکمهای برگزار شد و علی مهینترابی به قصاص نفس محکوم شد.
بعد از این محکومیت، پرونده با اعتراض علی مهینترابی به دیوان عالی کشور ارسال شد و بعد از تایید حکم به اجرای احکام رفت. پرونده تا این مرحله پروسهی خیلی طولانیای را طی کرد. تا اینکه بعد از طی شدن تشریفات دادگاه و قطعیت یافتن حکم، پرونده به نظر رییس قوهی قضاییه رسید. چرا که در پروندههای قتل و جایی که قصاص نقس مطرح میشود، حتماً باید رییس قوهی قضاییه که از رهبری تنفیذ در اذن به اجرای حکم دارند، دستور اجرا را صادر کنند.
بعد از این که پرونده به نظر رییس قوهی قضاییهی وقت، آقای شاهرودی رسید، بازرسهای ویژهی ایشان آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند. در این مرحله بود که من وکالت آقای مهینترابی را بر عهده گرفته بودم. نامهای هم نوشتم و دلایل بیگناهی مهینترابی بر قتل عمد را مطرح کردم و ابهاماتی را که در پرونده وجود داشت، دانه به دانه در لایحه ذکر کردم و تقدیم دفتر رییس قوهی قضاییه کردم.
قضات نیز بعد از مطالعهی پرونده، به این نتیجه رسیدند که علی مهینترابی مرتکب قتل عمد نشده است. به این دلیل که ایشان از بدو امر اقرار به ارتکاب جرم نکرده بود، تعارضات مختلفی هم در پرونده وجود داشت. از سوی علی مهینترابی نیز مطرح شده بود که مرحوم مزدک را به سمت علی مهینترابی هول داده بودند و این عمل باعث شده بود که چاقو به سینهی مرحوم اثابت کند.
به این ترتیب، رئیس قوهی قضاییه اذن به اعادهی دادرسی دادند و تجویز کردند که پرونده یکبار دیگر در دادگاه همعرض مورد رسیدگی قرار بگیرد.
پرونده به شعبهی ۱۰۲ دادگاه عمومی کرج ارسال شد. دادگاه جلسهی رسیدگی را برگزار کرد و با توجه به ابهاماتی که در پرونده وجود داشت، شهود را برای شنیدن اظهاراتشان به دادگاه دعوت کرد. ولی هیچیک از شهود حضور پیدا نکردند.
پرونده را به نظر پزشکی قانونی رساندند. پزشکی قانونی اعلام کرد که یک ضربه باعث وقوع جرم شده. در حالی که شهود در بدو امر اعلام کرده بودند دو یا سه ضربه از سوی علی مهینترابی به مقتول وارد شده است. اما چنین چیزی اصلا واقعیت نداشته است. اظهارات علی مهینترابی نیز استماع شد و به طور کلی، تحقیقات جامعی در این خصوص صورت گرفت.
بههرحال اوضاع و احوال زمان و مکان حاکم بر قضیه، سن و سال موکلام و این که ایشان بعد از این اتفاق سریعاً به دفتر مدرسه رفته و برای نجات جان کسی که ضربه دیده، کمک خواسته بود -که البته کارهایی که برای نجات جان مرحوم انجام شد، به نتیجه نرسید و ایشان از دنیا رفتند- همگی نشاندهندهی آن بود که این قتل نمیتواند عمد باشد.
در بند "ب" مادهی ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی که خیلی از قضات به آن توجه نمیکنند، ولی خوشبختانه در این پرونده به آن توجه شد، صراحتاً قید شده که «هرکس عمداً عملی را انجام بدهد که آن عمل نوعاً کشنده باشد، در این صورت قتل عمد است». هرچند من مخالف وجود چنین مادهای در قوانین جزایی کشورمان هستم، به دلیل این که عنصر معنوی را به صورت کامل از بین برده و نتیجهی مجرمانه را صرفاً ملاک انجام یک قتل دانسته که مجوزی برای قصاص دیگری باشد، اما صرفنظر از این موضوع، عمد در انجام عمل، شرط وقوع قتل عمد است که در این مورد اثبات نشده که موکل من عمد در انجام عمل داشته است.
بنابراین با توجه به تمام این مسائل، حکم به تبرئهی علی مهینترابی صادر شد. هرچند پدر مقتول به عنوان ولی دم، حق دارد که پس از ابلاغ حکم به ایشان، به حکم صادره اعتراض کنند و دیوان عالی کشور در این زمینه تصمیم بگیرد.
امیدوارم دیوان عالی کشور تصمیمی بگیرد که با عدالت مطابقت داشته باشد و علی مهینترابی هرچهزودتر به آغوش خانواده و جامعه برگردد و به زندگیاش ادامه بدهد.
مضافاً بر این که علی مهینترابی در حال حاضر هشتمین سال زندگیاش را در زندان رجاییشهر سپری میکند. این میزان مجازات برای کسی که مرتکب این عمل شده، نه تنها زیاد است، بلکه از بسیاری حقوق اجتماعیای که هر فرد دیگری که اگر در کشور ایران زندگی نمیکرد از آن برخوردار میشد، محروم شده است.
بههرحال امیدوارم هرچهزودتر نه تنها علی مهینترابی، بلکه تمام کسانی که در سن کمتر از ۱۸ سال مرتکب جرم شده و به اعدام محکوم شدهاند، از این مجازات رهایی پیدا کنند و قوانینی جایگزین قوانین امروز بشود که تنبیهکننده باشد و بتواند مجرم را به جامعه برگرداند؛ بهخصوص کسانی که در سنین کودکی مرتکب جرم شدهاند.
آقای مصطفایی، در توضیحاتتان اشارهای نکردید که تمرکز استدلالهایتان را بر روی اینکه این قتل در سنین نوجوانی موکلتان اتفاق افتاده، گذاشته بودید.
چرا؛ ما در لوایحی که تقدیم دادگاه کردیم، بهخصوص لایحهای که به رییس قوهی قضاییه داده بودیم، به این موضوع هم اشاره کردیم. ولی موضوع اعدام اطفال زیر ۱۸ سال، فارغ از این است که یک نفر بیگناه باشد و از او بهفرض بیگناهی دفاع کنیم. استدلال منع اعدام اطفال زیر ۱۸ سال زمانی میتواند جایگاه پیدا کند که یکنفر واقعاً مرتکب جرم شده باشد.
در مورد پروندهی علی مهینترابی هم هرچند در حال حاضر قتل غیرعمد دانسته شده، ولی بهزعم من، حتی اگر هم عمد بود، بازهم مجوز اعدام را نباید صادر کرد. به دلیل اینکه ایران کنوانسیون حقوق کودک را در سال ۱۳۷۲ بهتصویب رسانده است. شورای نگهبان هم مادهی ۳۷ کنوانسیون را که صراحتاً اعلام کرده که دولتها اطفال زیر ۱۸ سال را نباید به اعدام محکوم کنند، تایید کرده و ایراد شرعی بر آن نگرفته است.
بنابراین بر فرض این که یک نفر در سن کمتر از ۱۸ سال مرتکب جرم شده باشد، ما نباید مجوزی برای صدور حکم به مرگ او صادر کنیم. به نظر من، این عمل، عملی غیرقانونی است. مضافاً بر این که خیلی از کسانی که در حال حاضر محکوم شدهاند، به زعم من، مستحق صدور حکم اعدام و مجازات اعدام نیستند.
بههرحال رویهی قضایی ما در حال حاضر بهگونهی دیگری است که امیدوارم این رویه بهمرور زمان، با صدور احکام اینچنینی و احکامی که مطابق با عدالت است، تغییر کند.
این که آقای مهینترابی از اتهام قتل عمد تبرئه شدهاند، به چه معنا است و چه حکم مجازاتی برایشان صادر شده است؟
نظر دادگاه بر این است که در اینکه قتل، آن هم توسط یک عامل انجام شده است، جای هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. ولی آن عامل میتواند قتل را به صورت عمد و یا غیر عمد انجام داده باشد. چون عمل، عملی نبوده که مطابق با مصادیق قتل عمد باشد، دادگاه مصداق قتل غیرعمد را درنظر گرفته است.
قانون مادهای نیز در مورد قتل غیرعمد دارد و برای هرکس که بر اثر بیاحتیاطی عملی را انجام بدهد که منجر به عمل مجرمانهی قتل شود، مجازاتی درنظر گرفته شده است. دادگاه عمل علی مهینترابی را با مصادیق قتل عمد که در مادهی ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی مشخص شده، منطبق ندانسته است. بنابراین قتل را از شمول قتل عمد خارج کرده و قتل غیرعمد را برایاش درنظر گرفته است.
در اخبار آمده که خانوادهی مقتول رضایت به پرداخت دیه از سوی خانوادهی متهم دادهاند. ولی توضیحات شما حاکی از آن است که اینطور نبوده است.
هرکسی میتواند در پروندههای مختلف نسبت به متهم رضایت بدهد. ولی در ارتباط با حکم قصاص نفس، اصلاً صدور این حکم با درخواست اولیای دم است. اگر اولیای دمی نخواهند که محکومالیه قصاص شود، میتوانند از حق خود بگذرند. این در قوانین ما وجود دارد.
در مورد پروندهی علی مهینترابی، اولیای دم دو نفر هستند. یکی از آنان مادر مزدک است و دیگری که نقشی اساسی در این پرونده دارد، پدر مزدک است. مادر مزدک بعد از تحقیقات مقدماتی اعلام رضایت کردند و از قصاص نفس علی مهینترابی گذشت کردند. ولی پدر مزدک مصر بودند که حکم قصاص صادر شود.
اما دادگاه با تحقیقاتی که انجام داد، اعلام کرد که این قتل، قتل عمد نیست، بنابراین قصاص هم در چنین موردی منتفی است. الان علی مهینترابی تنها به پرداخت دیه محکوم شدهاند.
ما هم تا حد توانمان در مورد پروندهی مهین علیترابی تلاش کردهایم و افراد زیادی به منزل اولیای دم مراجعه کردند. ما تمام اقداماتی را که برای جلب رضایت اولیای دم لازم بود، انجام دادیم، ولی متأسفانه نتیجهای از این لحاظ حاصل نشد.
یکی از وظایفی که من شخصاً در کنار دفاع از پروندهها دارم، این است که بحث رضایت گرفتن را هم باب کنم. بالاخره یک نفر عزیزش را از دست داده است. برای این که قوت قلبی ایجاد شود، آرامش وجدانیای حاصل شود و این که روح آن مرحوم هم شاد شود، لازم است که اولیای دم هم رضایت داشته باشند.
در مورد این پرونده هم اقداماتی انجام دادهایم و حتی مطبوعات نیز به این موضوع پرداختهاند. ولی متأسفانه تا بهحال نتوانستهایم رضایتی را از تنها ولی دم که پدر مزدک باشد، بگیریم. ولی دادگاه در این مورد حکم به بیگناهی علی مهینترابی صادر کرده است.
شما تا چه حد این مورد را دستآوردی برای مبارزات ضد اعدام، بهخصوص اعدام نوجوانان، میدانید و تا چه حد فقط یک مورد مشخص که تلاش شده ثابت شود قتل غیرعمد بوده است؟
من فکر نمیکنم اصلا منطقی باشد که به اینگونه موارد از منظر سیاسی بنگریم. اینگونه موارد، مواردی کاملاً حقوقی هستند. بحث مبارزه با اعدام مسائل سیاسی خاص خود را دارد که در نهایت هدفاش این است اعدام بهطور کامل از قوانین کشورمان زدوده شود. ولی بحثهای حقوقی، بحثهای جداگانهای هستند.
ما در این گونه موارد بحث حقوقی و اتفاقاتی که در پرونده رخ میدهد را پیش میکشیم و دلایلی را مطرح میکنیم که بر مبنای آنها برای تمام کسانی که درگیر پرونده هستند مشخص شود که کسی که در معرض اتهامی است که در نهایت مجازات مرگ گریباناش را میگیرد، مستحق مرگ نیست.
از سوی دیگر، اگر بخواهیم بحث مبارزه با مجازات اعدام را درنظر بگیریم، به این صورت میتوانیم این موضوع را باب کنیم که چون نه تنها در این پرونده، بلکه در بسیاری از پروندههای دیگر، این امکان وجود دارد که افراد بیگناهی هم به اعدام محکوم شوند و جانشان گرفته شود و با توجه به اینکه اگر جان یکنفر را بگیریم، نمیتوانیم جاناش را به او اعاده کنیم و برگردانیم، بنابراین درکل اعدام افراد مخالف با کرامت ذاتی انسانها است و مجازات پسندیده و شایستهای نیست.
برای نمونهای من اخیراً پروندهای داشتم که در آن چهار نفر از متهمین پرونده دوبار به اعدام محکوم شده بودند، بار سوم که دیوان عالی کشور حکم اعدام را نفی کرده بود، سهتن از آنان از مرگ نجات پیدا کردند و حکم اعدام در مورد آنان منتفی شد. در حال حاضر یکی از آنان به اعدام محکوم شده است.
مضافاً بر این که آمارها و تحقیقات نشان داده که اعدام مجازاتی نیست که پیشگیرنده از وقوع جرم باشد و مجازاتی نیست که جامعه را ارعاب کند. ما میبینیم که اعدام به صورت مستمر در کشور ما اجرا میشود، ولی از آمار جرایم کاسته نشده است.
برای کاهش جرم باید از راهها و روشهای نوین دیگری استفاده کرد. اعدام روش کهنه و پوسیدهای است و از این روش نمیتوان برای ارعاب دیگران و یا برای این که مجرم را بهگونهای باز بداریم، استفاده کنیم.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: فرید وحیدی