1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فاکتور چالش‌انگیز مذهب در انتخابات آمریکا و دشواری‌های بایدن

حبیب حسینی‌فرد
۱۳۹۹ آبان ۱۲, دوشنبه

۴ سال پیش رئیس‌ جمهورشدن دونالد ترامپ برای بسیاری شگفتی در پی داشت. مولفه‌هایی که در۲۰۱۶ پیروزی ترامپ را ممکن کردند حالا با شدت بیشتری عمل می‌کنند و شاید دهه‌ها بر انسجام داخلی و موقعیت جهانی آمریکا اثرگذار باقی بمانند.

https://p.dw.com/p/3kly9
USA Religion - Evangelische Kirche in Florida
عکس: Getty Images/C. Somodevilla

در اولین مناظره تلویزیونی دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مجری از جو بایدن پرسید که از شکست احتمالی حزب او در این انتخابات چه نتیجه‌ای باید گرفت. نامزد دمکرات‌ها پاسخی داد که معنایش می‌تواند این باشد که "من نامزد مناسبی نبوده‌ام ... امیدوارم، وگرنه توضیح دیگر می‌تواند این باشد که آمریکا به لحاظ نژادی، اخلاقی و مذهبی به همان شکافی دچار شده که دونالد ترامپ آرزویش را دارد."

حرف‌های بایدن را شاید بتوان بخشی از لفاظی‌ها و تبلیغات انتخاباتی تلقی کرد، ولی تحقیقی که موسسه تحقیقاتی پیو ساعاتی پیش از این مناظره منتشر کرد از قطبی‌شدن شدیدتر فضای مذهبی و فرهنگی جامعه آمریکا خبر می‌داد و تداوم وضعیتی را تایید می‌کرد که در انتخابات سال ۲۰۱۶ پدیدار شده است. در آن سال نامزد دمکرات‌ها (هیلاری کلینتون) اکثریت رای جماعات مختلفی از آته‌ئیست‌ها گرفته تا سیاه‌پوستان پروتستان را از آن خود کرد. تنها استثناء در این میان مسیحیان سفیدپوست بودند. به خصوص پیروان مسیحیت انجیلی یا تبشیری (اوانجلیسم) که شاخه‌ای از مسیحیت پروتستانی به شمار می‌رود.  حال پیروان آن که نیمی از مسیحیان آمریکا را تشکیل می‌دهند این بار نیز در اکثریت خود (حدود ۷۸ درصد) به نامزد جمهوریخواهان رأی خواهند داد. این رقم اندکی کمتر از سال ۲۰۱۶ (۸۱ درصد) خواهد بود، ولی همچنان بالا و قابل اعتناست.

اکثریتی که در حال آب‌رفتن است

از سال ۱۹۹۴ تا کنون شمار رای‌دهندگان به جمهوریخواهان در میان مسیحیان انجیلی ۱۷ درصد افزایش داشته است. محبوبیت جمهوریخواهان در میان دو گروه دیگر از مسیحیان، یعنی سفیدپوستان پروتستان‌میانه‌رو و کاتولیک‌ها اندکی بالای ۵۰ درصد است.

تحقیق جامع موسسه پیو در سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد که جامعه آمریکا همچنان در مقام مقایسه با سایر کشورهای غربی جامعه‌ای مذهبی است، ولی جمعیت مسیحیان سالانه یک درصد رو به کاهش است، روندی که در میان جوانان بیشتر مشاهده می‌شود. رقم مسیحیان آمریکا از ۷۸ درصد جمعیت در سال ۲۰۰۷ به ۶۵ درصد در سال ۲۰۱۹ رسیده است، این در حالی است که شمار غیرمذهبی‌ها (Religous Nones)، از آته‌ئیست‌ها گرفته تا لاادری‌ها (اگونوستیکرها) و غیرمتعین‌ها در این بازه زمانی به همان اندازه افزایش یافته و حالا یک چهارم جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند، روندی که به سود دمکرات‌هاست، چرا که دو سوم این جمعیت به آنها رأی می‌دهند.

طرفه این که به‌رغم این ریزش جامعه مسیحی آمریکا و به‌رغم آن که به خصوص پیروان مسیحیت انجیلی تا انتخاب ترامپ در سال ۲۰۱۶ خود را بازنده نبرد فرهنگی در آمریکا می‌دانستند حالا خود را در موقعیت پیروز این نبرد می‌بینند. شمار کسانی که در میان مسیحیان یادشده این گونه فکر می‌کنند از ۲۳ درصد در سال ۲۰۱۶ حالا به ۶۳ درصد افزایش یافته است.

این که دونالد ترامپ که به رغم تعلق مذهبی به شاخه‌ای معتدل از پروتستانیسم (مسیحیت مشایخی یا پرسبیترینیسم) به ملجاً امید بخش بزرگی از مسیحیت انجیلی تندرو بدل شده از شگفتی‌های تاریخ معاصر آمریکا است، ولی تا حدود زیادی قابل تبیین است.

طرفه این که ترامپ در بهار امسال که اعتراضات نسبت به تبعیض علیه سیاه‌پوستان، از جمله در اطراف کاخ سفید بالا گرفته بود در اقدامی که منتقدان آن را نمایشی توصیف کردند و در حالی که پلیس با گاز اشک‌آور معترضان را از سر راه ترامپ دور می‌کرد، با انجیلی در دست به سوی کلیسایی در پارک نزدیک کاخ سفید قدم زد تا در جلوی این کلیسا بایستد و برای محبوبیت خود در میان مسیحیان تبلیغ کند، بدون آن که انجیل را باز کند یا اصلا پا در کلیسا بگذارد.

ارتباط اورشلیم و برجام با پایگاه اجتماعی ترامپ

بیوگرافی‌نویسان ترامپ اشاره کرده‌اند که او سال‌هاست که پا به کلیسا نگذاشته است. تا سال ۲۰۱۶ هم که نامزد ریاست جمهوری شد، چه در مقام معامله‌گر املاک و مستغلات و چه در مقام شومن تلویزیون کمتر کسی از او اظهارات مذهبی شنیده بود. او گرچه در کارزار این انتخابات به ناگهان و به صورتی موفقیت‌آمیز خود را در مقام مدافع سرسخت مسیحیت و تداوم موجودیت آن در آمریکا برکشید، ولی خودش به سختی می‌تواند فردی معتقد تلقی شود.

ترامپ این امکان که انسان در صورت خطا می‌تواند توبه و طلب مغفرت کند را شانس و فرصتی بزرگ برای بشریت می‌داند، ولی در مورد خودش می‌‌گوید: »چرا من توبه و طلب مغفرت کنم، وقتی که هیچوقت خطایی نکرده‌ام.«

در آستانه انتخابات سال ۲۰۱۶ بودند صاحب‌نظرانی که با اشاره به پیوند ضعیف ترامپ با کلیسا و اسناد و شواهدی که از زندگی شخصی‌اش رو شد شانسی برای او در کسب نظر و آرای جمعیت مسیحی آمریکا قائل نمی‌شدند. ولی او به خصوص با رای مسیحیان انجیلی راهی کاخ سفید شد و گرچه همچنان در رویه و رفتارش اثری از مذهبی‌شدن بیشتر پدیدار نیست، ولی دوباره می‌تواند به کسب آرای این بخش از جامعه آمریکا مطمئن باشد.

به رغم همه انتقادهایی که مسیحیان انجیلی می‌توانند به شیوه زندگی و کار و  رویکرد و رفتار شخصی و قسما بحث‌انگیز ترامپ داشته باشند، آنچه که برایشان ملاک است کارهایی است که او به نفع عقاید این بخش از جامعه انجام داده است.

کابینه ترامپ شامل چهره‌هایی از میان مسیحیان انجیلی آمریکاست، از جمله مایک پنس که معاون اوست. و ترامپ کسی بود که در اقدامی بحث‌انگیز و در اجرای آرزوی این مسیحیان سفارت آمریکا را از تل‌آویو به اورشلیم منتقل کرد و عملا حاکمیت اسرائیل بر بخش شرقی بیت‌المقدس و پایتختی این شهر برای اسرائیل را به رسمیت شناخت.

مسیحیان انجیلی بعضا بیش از بخشی از یهودیان از این کار خرسند شدند، چرا که به عقیده آنها مسیح به اورشلیم باز خواهد گشت به ویژه وقتی این شهر در کنترل یهودیان باشد. از نظر آنها ضروری است که معبدی در اورشلیم توسط جماعتی جدید از یهودیان ساخته شود تا مسیح رجعت کند و آخرالزمان فرا برسد. 

بخش بزرگی از مسیحیان انجیلی معتقدند که تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بخشی از تحقق پیشگویی انجیل بوده است. برای آنها اسرائیل زمانی اهمیت و معنای انجیلی خود را پیدا می‌کند و زمینه‌ساز رجعت مسیح می‌شود که در کل اراضی دو سوی رود اردون توسعه یابد. در همین راستاست که ترامپ در صدد بوده برای جلب نظر بیشتر این گروه و نیز بخش بزرگی از یهودیان راستگرای درون و بیرون اسرائیل ضمیمه‌شدن دره رود اردن یا بخش‌هایی از ساحل غربی به خاک اسرائیل را نیز به رسمیت بشناسد.

در چنین متن و بطنی طبیعی است که مقابله سرسختانه دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران که خود را دشمن عمده اسرائیل می‌داند و شعار نابودی آن را می‌دهد نیز، در نگاه مسیحیان یادشده به شدت مورد تایید باشد. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا که خود از مسیحیان انجیلی است ابایی نکرده است که بگوید "خداوند به شدت در روندهای خاورمیانه درگیر است و او ترامپ را برای حمایت از اسرائیل علیه شر ایران برگزیده است." وقتی هم که دونالد ترامپ طرح معامله قرن برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطینی‌ها  را ارائه داد، مسیحیان یادشده بعضاً از یهودیان هم خوشحال‌تر بودند. دیوید فریدمن، سفیر آمریکا در اسرائیل بعد از ارائه طرح معامله قرن گفت: «خبر خوب در خصوص این معامله صلح این خواهد بود که اسرائیل مالک بخش‌های عمده تاریخی انجیلی خواهد بود». منظورش مکان‌هایی بود که نام آنها در انجیل و تورات ذکر شده است.

از القای امید تا القای ترس

همراهی ترامپ با یکی دیگر از خواست‌های مسیحیان محافظه‌کار یعنی ممنوعیت کامل سقط جنین نیز از دیگر عوامل محبوبیت او در میان این بخش از جامعه است. این که او اخیراً در اقدامی بحث‌انگیز انتخاب عضوی از دیوان عالی کشور را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری موکول نکرد در صدد ایجاد این اطمینان بود که فرادستی محافظه‌کاران در این دیوان که حالا ۶ نفر از ۹ نفر عضو آن را تشکیل می‌دهند برای مدتی مدید تامین خواهد شد و خواست یادشده نیز تا تحقق راه چندانی نخواهد داشت.

اقدامات دیگر ترامپ مثل سخت‌کردن ورود مهاجران، نه تنها از شماری از کشورهای اسلامی که حتی از آمریکای جنوبی، که ترکیب جمعیتی آمریکا بیش از این به ضرر مسیحیان سفید‌پوست به هم نخورد نیز مایه خرسندی این بخش از جامعه بوده است.

شعارهای تبلیغاتی ترامپ در انتخابات جاری البته هنوز رنگ و بویی از القای امید به "احیای عظمت آمریکا"، "خشکاندن باتلاق واشنگتن" (خلع ید از الیت سیاسی آمریکا)، ایجاد موقعیت‌های شغلی و تضمین فرادستی سفیدپوستان مسیحی در فرهنگ و سیاست آمریکا را دارد، ولی با توجه به کارنامه چهارساله، او حالا بیش از قول و قرارهای پر آب و تاب مبنا را بر القای ترس و نگرانی از به قدرت رسیدن رقیب گذاشته است.

در کارزارهای تبلیغاتی، ترامپ دائم در حال رساندن این پیام به مسیحیان یادشده است که انتخاب بایدن یعنی رفتن به سوی ظلمت، به سوی مالیات بیشتر، به سوی توربین‌های بادی و انرژی‌های تجدیدپذیر و به حاشیه‌راندن شرکت‌های نفتی و ذغال سنگ و تبعا نابودی صدها هزار موقعیت شغلی که از جمله کارگران سفیدپوست را متضرر خواهد کرد، رفتن به سوی محدودیت در مالکیت سلاح‌ها شخصی و رفتن به سوی حاکمیت بیشتر فرهنگ لیبرالی و محدودیت برای اعمال آموزه‌ها و آیین‌های مذهبی.

هشداری که هانتینگتون داد

فضای فرهنگی، سیاسی، مذهبی، نژادی و اقتصادی آمریکا دستکم دو سه دهه است که از جمله بر بسترجهانی‌شدن روندها در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و مهاجرتی که خود ایالات متحده از سلسله‌جنبانان آن بوده است، رو به قطبی‌شدن بیشتر رفته است.

ساموئل هانتینگتون، سیاست‌شناس نامدار آمریکایی، ۴ سال پیش از مرگش (در سال ۲۰۰۸)، کتابی نوشت با نام "ما که هستیم؟" ( ?Who Are We) که با عنوان "چالش‌های هویت در آمریکا" به فارسی نیز ترجمه شده است.

این کتاب که بحث‌های بسیاری برانگیخت، پژواک نگرانی‌های یک آمریکایی‌"اصیل" است که "هویت‌یکپارچه آمریکایی" را در معرض تهدید هویت‌های هیبریدی یا ترکیبی می‌داند و نسبت به غلبه‌عناصر غیرآمریکایی بر این هویت هشدار می‌دهد.

هانتینگتون در "ما که هستیم؟" هویت آمریکایی را در برابر موج مهاجرتی که از آمریکایی لاتین و به ویژه مکزیک به سوی ایالات متحده روان است در خطر می‌بیند.

او می‌نویسد: »هیچ‌گاه یک اقلیت خارجی در آمریکا در شرایطی نبوده است که بتواند بر کنه پروتستانی- آنگلوساکسونی فرهنگ این کشور غلبه کند یا آن را در معرض کم‌رنگ‌شدن قرار دهد. ولی در قرن بیست‌ویکم چنین تهدیدی به یکی از بزرگترین معضلات ایالات متحده بدل می‌شود.«

و در قرن بیست ویکم، هم برآمد بیشتر قدرت‌های اقتصادی دیگر که فرادستی آمریکا در جهان را به چالش گرفته‌اند و هم فزون‌تر شدن شمار مهاجران و مهاجرتباران در ترکیب جمعیتی آمریکا نگرانی‌های مورد اشاره هانتینگتون را به نگرانی بخش‌ها بزرگی از مسیحیان سفیدپوست آمریکا بدل کرده‌اند.

 ایجاد گرایش رادیکالی مانند تی پارتی در درون حزب جمهوریخواه، و نیز به قدرت رسیدن دونالد ترامپ از نمودهای این نگرانی است، نمودهایی که بعدا خود در تشدید این فضای قطبی موثر افتاده‌اند. این که در این فضای قطبی‌شده فرادستی مسیحیان سفید‌پوست آمریکا و به خصوص گروه پرقدرت مسیحیان انجیلی از رهگذر پیروزی احتمالی ترامپ در  انتخابات روز سوم نوامبر تامین و تضمین‌شده باقی بماند، جای تردید است، به خصوص که در میان جوانان سفیدپوست مسیحی بیش از پیش گرایش به غیرمذهبی‌بودن (Religious None) است که در حال رشد و رویش است؛ و از سوی دیگر، بخش‌های دیگر جامعه، از سیاه‌پوستان تا مهاجران و مهاجرتباران غیرسفیدپوست سهمی در جامعه آمریکا پیدا کرده‌اند که مدیریت و زیست مشترک در آمریکا بدون جدی‌گرفتن آنها در عرصه‌های مختلف منشا بحران‌و قطبی‌شدن بیشتر فضا و زاینده مشکلاتی است که آمریکا را سریع‌تر از موضع‌برترش در جهان دور می‌کنند.

وضعیت دشوار دمکرات‌ها

البته دمکرات‌ها هم در ایجاد انسجام اجتماعی در جامعه متحول‌شده آمریکا راه آسانی ندارند. بنا بر داد‌ه‌های موسسه پیو پایگاه اجتماعی دمکرات‌ها هم به خصوص به لحاظ مذهبی دارای انشقاق‌ها و شکاف‌هایی محسوس است. از یک طرف در بخشی از این پایگاه که عمدتا شامل سفیدپوستان می‌شود گرایش غیرمذهبی‌بودن رو به گسترش است، و از طرفی هم حزب دمکرات به آرای سیاه‌پوستان و لاتینوس (مهاجران و مهاجرتباران برخاسته از آمریکای جنوبی و کارائیب) متکی است که اغلب مسیحیان کاتولیک و معتقدی هستند. در انتخابات درونی حزب دمکرات برای تعیین نامزد نهایی در انتخابات ریاست جمهوری امسال، این نامزدهای چپ‌گرایی مانند برنی سندرز و الیزابت وارن بودند که اکثریت آرای غیرمذهبی‌ها را از آن خود کردند، در حالی که بخش کم و بیش مسیحی و معتقد دمکرات‌ها رای خود را به بایدن دادند.

پیروزی احتمالی بایدن در انتخابات به معنای آن است که علاوه بر ملاحظه پایگاه متنوع و متناقض آرای خود باید در جلب همکاری و اعتماد بخش دیگری از جامعه که در فضای قطبی‌‌و سیاه و سفید شده آمریکا به ترامپ رای داده و در کاهش ترس و نگرانی‌های آنها سیاست و برنامه‌هایی را به پیش ببرد که لزوما ساده نخواهند بود. این که در پایان دوره احتمالی ریاست جمهوری بایدن انسجام اجتماعی آمریکا به جایی رسیده باشد که زمینه به قدرت رسیدن ترامپ و ترامپ‌ها مرتفع شده باشد سوال بزرگ عرصه سیاست و فرهنگ آمریکا باقی می‌ماند.

حبیب حسینی‌فرد تحلیلگر سیاسی ساکن آلمان