«عزم مردم گوشهای سنگین را شنوا میکند»
۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبهمجمع نمایندگان ادوار مجلس که تشکل نمایندگان دورههای گذشته مجلس ایران است، در بیانیهای که به مناسبت ۲۲ بهمن منتشر کرده، روی مواردی چون «اجرای درست اصول قانون اساسی» انگشت گذاشته و «انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی و با نظارت نهادهای مردمی» را «کمهزینهترین روشها» برای «گذر از بحران» توصیف کرده است. بحرانی که به نظر این تشکل در پی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بر کشور سایه انداخته است.
بیانیهی مجمع نمایندگان ادوار مجلس گرچه از جامعیت بیشتری در تشریح و ارائه راهحل برخوردار است، اما به نظر تحلیلگران مستقل و فعالین سیاسی خارج از حکومت، «انتخابات آزاد» مورد نظر آنها در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است. قانونی اساسیای که «اعتبار» آن مورد مناقشه است و هیچ مکانیسمی برای غیراستصوابی کردن نظارت و یا کاستن از نفوذ شورای نگهبان ارائه نمیدهد.
مصاحبه با حسن شریعمتداری، تحلیلگر سیاسی
هر کدام از سران اصلاحطلب در این روزها با خواستی به صحنه میآیند و حالا هم ادوار مجلس در بیانیهاش همه این خواستها را به نوعی جمعبندی کرده است. به نظر شما این تاکتیک بر چه تحلیلی استوار است و چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
حسن شریعتمداری: نمایندگان ادوار کار مثبتی کردهاند، به این معنی که خواستهاند تأکید کنند که فقط تکرار آرزوهایی مبنی بر اصلاحطلبی کفایت نمیکند و باید برای گذر از استبداد، مدل داشت و روش عرضه نمود و بنابراین سعی کردهاند که انتخابات آزاد را به عنوان کم هزینهترین راه گذار مسالمتآمیز از دیکتاتوری به دموکراسی مدلی عرضه کنند. در مدل آنها نسبت به آنچه آقایان موسوی و کروبی میگویند تفاوتهایی وجود دارد. اینها با تأکید بیشتری خواستهاند نظارت استصوابی حذف شود و انتخابات تحت نظارتهای مردمی باشد. ولی مدل آنها نسبت به مدلی که بسیاری از اپوزیسیون اصولی نظام عنوان میکنند، این تنگنا را دارد که این انتخابات را در چارچوب قانون اساسی میخواهند برگزار کنند، قانونی اساسی که اعتبار آن را هیچ کدام از طرفین دعوا و حتی خود نظام به رسمیت نمیشناسد و هیچ مکانیسمی برای این که نظارت استصوابی را به نظارت غیراستصوابی تبدیل کند و نفوذ شورای نگهبان را کم کند، عرضه نمیکند. در صورتی که اپوزیسیون اصولی میگوید که این انتخابات باید بر فراز قانون اساسی باشد و قانون اساسی با اصول تنگش نباید براین انتخابات دخالت کند. انتخابات باید به صورت یک قرارداد بین همهی نیروهای سیاسی جامعه انجام شود و نظارت باید به نهادهای شناختهشدهی بینالمللی واگذار شود و همهی اصول مربوط به انتخابات آزاد مانند آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، آزادی رسانهها باید رعایت شود. این مدلها باهم فرق دارند.
آقای شریعتمداری این «اپوزیسیون اصولی» میتواند بگوید که از چه راهی میخواهد به همهی این خواستهها برسد؟ چون اینها خواستههای کمی نیستند. اگر قرار است که اینها برآورده شوند، آیا با این شرایط روبهرو خواهیم بود؟
این خواستهها فقط زمانی حاصل میشود که مردم آرزوهای خودشان را از استبداد به یک عزم جزم تبدیل کنند و فشاری را وارد کنند که در نتیجهی این فشار گوشهای ناشنوا و سنگین نظام نارضایتی مردم را بشنود و انتخابات آزاد را به عنوان راهی کم هزینهتر و متمدنانهتر برای گذار به یک دموکراسی بپذیرد.
به موردی اشاره کردید که بعد از انتخابات ریاست جمهوری هم شاهدش بودیم. فکر میکنید که الان شرایط چه تفاوتی دارد که اگر مردمی که مورد اشاره هستند، بازهم تلاش کنند، آنوقت اوضاع فرق کند و نتیجهی دیگری داشته باشد؟
به نظر من دو تفاوت اساسی کرده است. یک این که مردمی که از بحران ناشی از انتخابات ناراضی به خیابان آمده بودند، هنوز همگی به این نتیجه نرسیده بودند که نظام فعلی، نظام مستبدین است و استبداد به وسیلهی سیستمی برقرار شده و خودش را تقویت کرده است که در حقیقت بدون گذار از این استبداد و بدون گذار از این سیستم رسیدن به خواستههای مدنی آنها ممکن نیست. آنها فکر میکردند در داخل همین قانون اساسی با تغییرات جزیی میتوانند به خواستهای بزرگ مدنی خودشان برسند. این مردم دیگر آن مردم نیستند. خدمتگزاران این مردم یا کسانی که طی انتخابات قرار بود انتخاب شوند و نشدند، آنها هم همانی نیستند که آن موقع بودند و آنها هم به نتایج مشابهی رسیدهاند و علاوه برآن، اوضاعی که در منطقه جاری است، آنها را امیدوار کرده است که مستبدین را میتوان از عرصهی قدرت به زیر کشید و نظام استبدادی را میتوان به چالش طلبید. اینها فرقهای مهمی است که در عرض این مدت شده.
آیا دلیل تاکتیکهایی که اتخاذ میکنند و درخواستهایی که میکنند این است؟
بله، یکی از دلایل مهم این است که همه امیدوارتر شدهاند. تنگناهای نظامهای استبدادی را میبینند، میدانند که نظامهای استبدادی استثناء نیستند و همه جا با یک نوع مشکلات روبهرو هستند، همه جا ایجاد رعب میکنند و همه جا رعب محدود و شکننده است و نمیتوان تا بینهایت و تا ابد رعب ایجاد کرد و به آن ادامه داد.
تشبیهی که شما میکنید، رهبران مخالفان در ایران هم کردهاند. یعنی مقایسهی حکومت ایران با حکومت مصر و یا تونس. چرا حکومت ایران حداقل در دور قبلی موفق شد بر مخالفان خودش غلبه کند، ولی در مصر و تونس نه؟
مردم در مصر گوش به دهان هیچ کس نبودند و خیلی شفاف خواستههای خودشان را مطرح کردند و احزاب سیاسی و دیگران ایستادند و وارد مذاکره شدند. در ایران برعکس بود. در ایران همهی مردم گوش به زنگ بودند که عدهی محدودی چه میگویند و مواظب بودند که از خواستههای آنها تجاوز نکنند، برای این که تجربیات اول انقلاب همه را ترسانده بود که مبادا دوباره اشتباه کنند و از چاه به چاله بغلطتند. بتدریج مردم اعتماد به نفس پیدا میکنند و متوجه میشوند که آرزوهای خودشان را باید چنان بیان کنند که هیچ گوش ناشنوایی قادر نباشد که آنرا نشنود. افرادی که در رأس هستند در حقیقت وظیفهی مذاکره دارند و بسیاری از چیزهایی را که آرزو دارند، نه صلاح است و نه میتوانند بگویند. این مردم هستند که خواستههای خودشان را باید شفاف بگویند و باید استقامت کنند و این تفاوتیست که بین مصر و تونس و ما بود. همیشه هم این طور نبوده که حکومت بر مردم غالب نشود. حکومت مصر در سال ۱۹۷۵ مردم را به خانه برگرداند. در تونس مقاومتهای زیادی سرکوب شده است. این طور نیست که آنها موفق نبودهاند. به هر صورت هر مقاومتی فراز و نشیب دارد و باید از یک سرکوب به این نتیجه نرسیم که تا ابد مقاومت مردم سرکوب خواهد شد.
مریم انصاری
تحریریه: مصطفی ملکان