"طلا" در تلهی خرس برلیناله گرفتار شد
۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبهخبرنگاران در برخی کشورها و زمانها زندگی خطرناکی دارند، بویژه خبرنگاران شلوغ، وراج و تا حدودی نادان. درست چنین شخصیتی در فیلم آرسلان در سال ۱۸۸۹ میلادی به همراه یک گروه آلمانی به جستجوی طلا در شمال غربی کانادا بر میآید.
در خلال فیلم در مییابیم که از هفت نفری که در پی یافتن طلا تمام دارایی خود را هزینه این سفر پرماجرا کردهاند، اتفاقاَ همین خبرنگار، یعنی "گوستاو مولر" (با نقشآفرینی اوه بوهم)، کمترین انگیزه را دارد.
آلمانیها همچون صدها هزار اروپایی دیگر در سده نوزدهم برای زندگی بهتر به قاره جدید آمریکا مهاجرت کردند، اما برخی چندان خوشبخت نشدند و در اولین فرصت با تب طلا در تن و روان، ایالات متحده را ترک کرده و عازم کانادا شدند.
املی مایر (با نقشآفرینی نینا هس) زن جوان و تنهایی است که با قطع امید از زندگی گذشته خود در شیکاگو، حال همه آرزوهایش را به یافتن طلا در کانادا گره زده است.
روانشناسی دینامیزم گروه
فیلم به آرامی زندگی و انگیزههای هر یک از این هفت نفر را از زبان خودشان بیان میکند، اما هنوز راه از نیمه برنگذشته که حذف تدریجی جویندگان طلا آغاز میشود. بر خلاف بسیاری از فیلمهایی آلمانی، ضرباهنگ رویدادها خستهکننده نیست و در هیچ موردی بیش از حد مکث نمیشود.
ساختار روشن فیلم بیش از آنکه بیان یک داستان وسترن باشد، به لحاظ روانشناسی اجتماعی "پویایی و کارکردهای گروه" را به نمایش میگذارد؛ بدین معنا که در این گروه نقش افراد بازتعریف میشود و کنش و واکنشهای متفاوتی میان آنان شکل میگیرد که بر مسیر حوادث تاثیرگذار است. چالشی میان انسان و طبیعت از یک سو و تعامل انسانها با یکدیگر از سوی دیگر.
توماس آرسلان یکی از نمایندگان مکتب سینمای برلین به شمار میآید. کریستیان پتسولد یکی از مهمترین کارگردان این مکتب سینمایی است که با برخی از بازیگران این فیلم نیز همکاری داشته است. ویژگی كار بسیاری از سینماگران این مکتب، دقت بینظیر و اجتناب از کلیشههای معمول برای تحریک یا جریحهدار کردن احساسات تماشاگران است.
بازگشت به طبیعت
حرکت کاروان جویندگان در جنگلها و کوههایی مملو از نور، طبیعت فراخی را به نمایش میگذارد که حقارت انسان را در برابر آن به سرعت به ذهن متبادر میکند. در صحنهای مرد بدبختی که به امید تامین معاش زن و فرزندانش به کانادا آمده، از دیگران جدا میشود و با با برکندن رخت از تن، لخت عریان در طبعیت به معنای واقعی کلمه "گم" میشود. تلاشهای دیگران برای یافتن زنده یا مرده وی بینتیجه میماند.
در حالی که تنها چهار تن از گروه باقی ماندهاند، "مولر"، خبرنگار روزنامهای در نیویورک، به خاطر بیاحتیاطی پایش در تله گیر میکند و به شدت آسیب میبیند. به طرز دو پهلویی یکی از همراهان "مولر" میگوید که نمیداند "چگونه او به تلهی خرس گرفتار شده است."
گرچه جشنواره چند روزی است که آغاز شده، اما میتوان پرسید: «آیا فیلم "طلا" نیز در تله خرس برلیناله افتاده است؟» به هرحال سینمای آلمان شروعی خوب در سومین روز جشنواره داشت.
آرسلان که خود پدری ترک دارد، با مشکل مهاجرت از نزدیک آشناست، در فیلم "طلا" مهاجران آلمانی نخست میکوشند همبستگی و همیاری خود را به نمایش بگذارند، و حتی نسبت به راهنمایی "بیگانگان" (سرخپوستان کانادایی) با دیده تردید بنگرند. گرچه واکنش افراد در این گروه به این راهنماییها نیز یکسان نیست.
در جریان رویدادهای غیرمنتظره این همبستگی به تدریج رنگ میبازد و سرپرست کاروان که راه را گم کرده است، میکوشد که با پول افراد فرار کند، اما ناکام میماند.
هر کس که از فیلم "طلا"، انتظار صحنهها و دوئلهای هیجانانگیز و اکشنهای معمول در فیلمهای وسترن را دارد یا اینکه در انتظار کشیدن سیگار برگی برروی ترانس کلبهای دور افتاده در غروب است، به سرعت در مییابد که فضای داستان در پی بیان چیز دیگری است: اضمحلال تدریجی گروه و فردی که در پایان تنها میماند.
درخشش تحسینبرانگیز نینا هس در برلیناله
نینا هس در سالهای اخیر مهمان همیشگی برلیناله بوده و در فیلمهای ارائهشده نیز خوش درخشیده است. در سال ۲۰۱۲ نینا هس را در فیلم "باربارا" سوار بر دوچرخه در طبیعت آلمان شرقی به یاد داریم و امسال سوار بر اسب در جنگلهای کانادا.
کریستیان پتسولد، کارگردان فیلم "باربارا"، در سال گذشته موفق به دریافت خرس نقرهای برای بهترین کارگردان جشنواره شد. نینا هس نیز در فیلم "یلا" در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت جایزه خرس نقرهای برای بهترین بازیگر زن شده بود.
بیشک فیلم "طلا" نیز بیامید به برلیناله نیامده و واکنش مثبت منتقدان، ارزیابی این فیلم را برای هئیت داوران بینالمللی بسیار دشوارتر کرده است.