صندوقی برای نجات کودکان محکوم به اعدام
۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبهآقای مصطفایی شما در آخرین مطلبی که در وبلاگتان منتشر کردهاید، گفتهاید که تا به حال توانستهاید با کمک مردم خیر و نیکوکار، هفت نوجوان محکوم به اعدام را با جمعآوری دیه از قصاص نجات دهید. این فعالیت را شما از چه زمانی شروع کردهاید و به چه صورت انجامش میدهید؟
محمد مصطفایی: همان طور که مطلع هستید من چند سالیست که در مورد نجات جان کودکانی که در معرض اعدام قرار دارند، یعنی کسانی که در سن کمتر از هجده سال مرتکب جرمهای سنگین شدهاند و مجازات اعدام گریبان آنها را گرفته است، فعالیت میکنم. در سالهای گذشته خیلیها بودند که وقتی خبر در معرض اعدام قرارگرفتن یک نوجوان را میشنیدند، تحت تأثیر قرار میگرفتند و دوست داشتند به هر نحوی که شده، کمک کنند، یا کمک مالی و یا کمک غیرمالی یا بروند منزل اولیای دم و رضایت اولیای دم را بگیرند و به این نحوه کمک میکردند. موکلین من عمدتا افراد بیبضاعت هستند. از افراد کم درآمد جامعه هستند و خیلیهاشان حتی توان هزینهی پرداخت مبلغی را به عنوان حقالوکاله به وکلای دادگستری ندارند. من بعد از این که آقای بهنود شجاعی متاسفانه اعدام شد، به فکرم رسید که ما یک صندوق کمک مالی تهیه کنیم. تا به حال در مورد بحث قصاص چنین کاری انجام نشده بود، اما من این ایده را داشتم که بتوانیم حسابی باز کنیم و در سال گذشته حدود یکصد میلیون تومان جمع آوری شد. پیشبینیای که من کرده بودم این بود که اگر مثلا دویست میلیون تومان جمع آوری شود، بتوانیم سه چهار نفر را نجات دهیم. ولی با مبلغ کمتر از این که حدود صد میلیون تومان بود، ما توانستیم سال گذشته هفت نفر را از مرگ نجات دهیم.
آقای مصطفایی! قبل از شما هم برای یکی از نوجوانان محکوم به اعدام، آقای بهنود شجاعی که متاسفانه اعدام شد، چند نفر از هنرمندان این کار را کرده بودند، آقای عزتالله انتظامی به همراه آقای پرویز پرستویی و یکی دو نفر دیگر صندوقی گذاشته بودند که دیهای جمع کنند برای خانوادهی کسی که توسط بهنود کشته شده بود تا بتوانند رضایت آنها را بگیرند. ولی با برخورد مقامهای قضایی روبهرو شدند و آن حساب هم مسدود شد. آیا شما برای این حساب یا صندوقی که باز کردهاید، تا به حال با مشکلی روبهرو نشدهاید؟
در مورد آن پرونده اولیای دم مقتول شاکی خصوصی بودند و شکایتی را علیه این سه نفر هنرمند مطرح کردند و آن شکایت متاسفانه در دادسرای امور جنایی مطرح شد و خیلی سروصداهای عجیبی هم داشت و این برداشت وجود داشت که چرا هنرمندان باید به دادسرای امور جنایی بروند و در آنجا پاسخگو شوند و چرا یکنفر که میخواهد یک کار خیر انجام دهد، باید بازخواست شود. در رابطه با من تا به حال کسی نبوده که ایرادی بگیرد. نه تنها ایراد نگرفتند، بلکه خیلی هم تشویق کردند و بارها کسانی بودند که گفتند ما بیاییم این کار را در سطح وکلا انجام دهیم. وکلایی که دارند کار میکنند صندوقی ایجاد کنند برای این که بتوانیم این کار را انجام دهیم. در مورد صندوقی هم که هنرمندان باز کردهاند، آن صندوق را الان هنرمندان میتوانند، نامهی رفع مسدودیاش را بگیرند تا بتوانند مبلغی را که در آنجا واریز شده در راه خیر برای کسان دیگری استفاده کنند. چون مبلغی واریز شده و آن مبلغ در حال حاضر بلوکه شده است. پروندهای که علیه این سه هنرمند تشکیل شده بود، مختومه اعلام شده، بنابراین میشود رفت و نامهی رفع دستور توقیف حساب را گرفت و حساب را مجددا یا راهاندازی کرد یا آن مبلغ را برداشت کرد و برای چنین کارهایی استفاده کرد.
شما به عنوان یک حقوقدان در کنار این کاری که دارید انجام میدهید، چه تلاشهای دیگری میکنید برای این که اصولا قانون اعدام کودکان زیر هجده سال در ایران تغییر کند؟
من الان چند سالی هست که نظرم را در مورد اعدام اطفال زیر هجده سال اعلام کردهام و آن هم این است که ما به دلیل این که عضو کنوانسیون کودک شدهایم و طبق مادهی ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک، مجازات مرگ و حبس ابد برای اطفال زیر هجده سال منع شده و شورای نگهبان هم در نظریهای که اعلام کرده به این مادهی قانونی ایرادی نگرفته است، من بارها در مقالات مختلفی هم نوشته و اعلام کردهام که ما اصلا نباید اعدام اطفال زیر هجده سال در کشورمان داشته باشیم. ولی متاسفانه از سال ۱۳۷۲ این در دادگستری رویهای شده است و در محاکمی که اطفال مجرم کمتر از هجده سال محاکمه میشوند، با آنها هم مثل بزرگسالها رفتار میشود و در برخی موارد هم که کمکی نمیشود و رضایتی اخذ نمیشود، اعدام میشوند.
فکر میکنید از چه راههای دیگری میشود جلوی اعدام کودکان زیرهجده سال را گرفت؟
در مورد اطفال زیر هجده سال و بخصوص حق حیات آنها، ما هدفمان چند چیز است. اگر الان بخواهیم در جامعه آمار بگیریم که آیا مردم خواهان این هستند که اطفال زیر هجده سال هم اعدام شوند یا مجازاتهای سنگینی برایشان در نظر گرفته شود، خیلیها مخالف آن هستند. بنابراین هدف اول ما حذف این قانون است. هدف دوم این است که ما نه تنها در مورد این مسأله، بلکه در مورد همهی موارد دیگر، فرهنگ گذشت و عفو کردن را ترویج دهیم. و یک موضوع دیگر هم که باید رسانهها خیلی روی آن کار کنند و در مورد این مسأله خیلی مانور دهند، این است که با یافتن ریشهها و علتهای جرم بتوانیم از آمار اینها کم کنیم. به عنوان مثال اگر ما ببینیم در مثلا ۲۰ پروندهی قتل، علت عمده فقر مالی بوده، برای این که این فقر مالی برطرف شود، بیاییم ببینیم این خانوادهها چه طور میتوانند این فقر مالی را از روی دوششان بردارند، مسائلی که برایشان بوجود آمده برطرف شود و یا این که خشونت چه گونه از بین برود تا بشود به آن آرمانی که میخواهیم برسیم. درست است که قوانین ما در خیلی از موارد نقص دارند، ولی خیلی موارد دیگری هم هست که قوانین خوبی هم داریم، ولی در اجرا با مشکل مواجه هستیم. این مشکلاتی که در اجرا با آن مواجه هستیم را میشود با فرهنگسازی، با مبارزه ریشهای با فقر و نابرابری و با انتقادهای سازندهای که میشود، با راهکارهایی که حقوقدانان، اقتصاددانان، روانشناسان و جامعهشناسان میگویند، این موانع را برطرف کرد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: بهمن مهرداد