1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سخنان آیت‌الله خامنه‌ای "چماقی بر سر دولت"

مریم انصاری۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه

آیا "اقتصاد مقاومتی" مورد نظر آیت‌الله خامنه‌ای آن طور که او می‌گوید "جاده‌‌ مستقیم و روشن" برای حل مجموعه در هم تنیده‌ی مشکلات اقتصادی ایران است یا آن طور که برخی کارشناسان می‌گویند "چماقی است" که دولت را در این "جاده" از نفس می‌اندازد؟ گفت‌وگو با حسن منصور، کارشناس اقتصاد

https://p.dw.com/p/1IH7U

حسن منصور، استاد اقتصاد و کارشناس نفت و انرژی در تحلیل پیام نوروزی آیت‌الله خامنه‌ای و سخنان او در مشهد، نگاهی کرده به سند "اقتصاد مقاومتی" مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی. او به دویچه‌وله (فارسی) می‌گوید که سند یادشده نه تنها راهنمای عمل نیست، بلکه حاوی تعاریف نادرست و تفسیرهای کسانی است که "حتا یک ترم اقتصاد نخوانده‌اند". این کارشناس معتقد است که مانع بزرگ اجرای "اقتصاد مقاومتی​" به معنای واقعی آن، اتفاقا سیاست​گذار عمده کشور در سطح کلان است. حسن منصور به نظام مالی ایران اشاره می‌کند که در اختیار "ولایت فقیه" است، حساب و کتابش روشن نیست و به دولت هم مالیات نمی‌دهد. این کارشناس معتقد است که گام اول برای شفاف​سازی این است که تمام نهادهای زیر نظر "رهبری" دفتر​های خود را باز کنند و در برابر دولت و مجلس پاسخگو باشند.

آیت‌الله خامنه‌ای روز اول فروردین در سخنرانی خود در مشهد بار دیگر بر «اقتصاد مقاومتی» تاکید کرد. گرانیگاه این تاکید هم مخالفت با تلاش برای بهبود مناسبات با طرف‌های غربی و بویژه آمریکا بود. او با حمله غیرمستقیم به حسن روحانی، رئیس جمهور گفت که «می‌خواهند برجام‌های دو و سه را القا کنند.»

گفت‌وگو با حسن منصور

سخنان آقای خامنه​ای اگرچه فقط روی برخورد با آمریکا متمرکز شده بود، ولی به باور تحلیل‌گران مخالفت صریح با مسیری​ست که دولت می​خواهد برود. یعنی باز کردن درهای ایران به روی دنیا و نشان​دادن فضای مناسب برای سرمایه​گذاری​های خارجی. آیا "اقتصاد مقاومتی" مورد نظر آقای خامنه​ای چاره​ای برای وضع فعلی اقتصاد ایران دارد یا فقط شعاری​ست برای پافشاری بر مواضعی که تا کنون داشته​اند؟

اسناد مربوط به این مقوله "اقتصاد مقاومتی" بیش از چند صفحه نیست، یعنی اصل سند ۲۴ماده است. بعد از آن هم توضیحاتی از سوی حوزه علمیه و از سوی خود رهبر در پاسخ به پرسش​ها داده شده تا این قضیه را اندکی روشن کند. به نظر می​آید که این مقوله تاکنون دودش بسیار بیشتر از گرمایش بوده است. یعنی هیچ چیز مشخصی از آن سند که راهنمای عمل باشد وجود ندارد و در مقابل در درونش تعارض​ها و تناقض​ها فراوان است. من فقط چند نمونه را عنوان می​کنم:
در تفسیر قضیه گفته شده است که این یک الگوی علمی​ متناسب با نیازهای کشور ماست. این یک ادعا است و معلوم نشده کجای این قضیه علمی​ست. بعد گفته​اند که متکی به امکانات کشور ماست. یعنی درون​زا است و با اقتصادهای جهان هم تعامل دارد. یعنی برون​گراست. دولتی نیست، بلکه مردم‌بنیاد است. دانش‌بنیاد است. عدالت‌محور است. این همه ​با تکیه به ظرفیت​هایی که در درون داریم، به عمل می​آید. این ظرفیت​ها عبارتند از: نیروی انسانی، فارغ​التحصیلان، اصحاب تجربه، منابع طبیعی​، موقعیت جغرافیایی.

بعد از پیشرفت​هایی که تاکنون در شرایط فشار و تحریم حاصل شده نام برده و گفته​اند: پیشرفت در نانو، در سلول​های بنیادی، در دانش هسته​ای. و توصیه می‌کنند که: حمایت از تولید ملی، صاحبان سرمایه و تولید کار تولیدگر. اینکه باید به تولید اهمیت بدهند، مردم هم تولید داخلی را ترجیح بدهند.

اولا برخی از این تعاریف نادرست است. یعنی تعریف درون​زا بودن به معنای متکی به ظرفیت​های درون بودن نیست. متکی به ظرفیت​های درون بودن یعنی اقتصاد محصور به خود. یعنی اقتصاد بسته. اقتصاد زمانی درون​زاست که با استفاده از تمامی امکانات ملی و بین​المللی بتواند در درون خود ارزش افزوده ایجاد کند. به این ترتیب این مقوله در واقع عملا جامعه را به سوی یک اقتصاد بسته هدایت می​کند، علیرغم تاکیدهایی که برخلاف آن انجام گرفته است.

در زمینه پیشرفت​های انجام شده نیز باز یک سوءتفاهم وجود دارد. پیشرفت در نانو، سلول​های بنیادی و سلول​های هسته​ای حتی اگر درست باشد، که درست نیست، به نشانه پیشرفت علمی نیست. پیشرفت امروز به صورت یک شبکه است. به این معنا که کشوری که در علم پیشرفت می​کند، در تمام علوم پیشرفت می​کند و این پیشرفت​ در تمام نظام اقتصادی​اش جذب و هضم می​شود. نه در یکی دو رشته معین و بقیه رشته​ها عقب بمانند. این از آن چارچوب کلی قضیه است. حال من خواهم رسید به اینکه کجا به چه موانعی برای پیاده کردن این اقتصاد به اصطلاح "مقاومتی" در درون وجود دارد.

اگر اجازه بدهید می​خواهم سؤال دیگری هم بکنم که در همین رابطه است. آقای خامنه​ای در جای دیگری از سخنان​اش روی زنده کردن تولید داخلی تاکید کرده و خواسته است که دولت زمینه احیای آن را فراهم کند. البته این حرف جدیدی نیست. سالهاست که به عناوین مختلف دارد تکرار می​شود. به گفته آقای خامنه​ای خیلی از اقتصاددانان هم راه و چاه​اش را بلد هستند. او روی عواملی که باید این تولید داخلی را دوباره زنده کنند، انگشت گذاشته، مثلا روی مبارزه با فساد، مبارزه با قاچاق و همین طور بالابردن بهره​برداری از انرژی. سؤال ولی این است که چرا این دستورها از حرف فراتر نمی​رود و چطور قرار است سال ۹۵ یکباره تحول ایجاد شود؟

علت اصلی این است که این مقوله "اقتصاد مقاومتی" به​جای اینکه چراغی باشد و روشنی بیندازد تا مسیر کار را روشن کند، تبدیل شده است به چماقی که سر دولت بکوبند و هر بی​سوادی از جای خود بلند بشود و دم از "اقتصاد مقاومتی" بزند. کافی​ست شما نگاهی به تفسیرهایی بیندازید که برای آن نوشته شده است. مثلا از سوی حوزه، می‌ببنید آن​هایی که این را نوشته​اند حتی یک ترم اقتصاد نخوانده​اند و در واقع سخنان ضدونقیض را به​هم بافته​اند در تفسیر بیانات رهبری.

من به اصل سند برمی​گردم. در واقع به نظر می​آید که سیاست​گذار عمده کشور در سطح کلان خود مانع بزرگ اجرای "اقتصاد مقاومتی​"ست. در ماده ۹ این سند اصلاح و تقویت همه‌جانبه‌ی نظام مالی کشور عنوان شده است. حرف بسیار درستی​ست. ولی در واقع حدود نیمی از نظام مالی کشور ما در اختیار "ولایت فقیه" است و اصلاح و تقویت این نظام امکان​پذیر نیست مگر اینکه این بخش از نظام مالی باز بشود، حساب​هایش در اختیار دولت قرار بگیرد و مالیات آن به دولت پرداخت شود. در حالی که همین چند روز پیش، یعنی بعد از فوت تولیت آستان قدس رضوی، آقای واعظ طبسی، به​جای آنکه گامی بردارند و این تیول را از دست آن مقام خارج کنند (که توضیحی به هیچ کس نمی​داد، حتی به ولایت امر هم توضیح نمی​داد) و در اختیار دولت بگذارند، صدور حکم این را در اختیار ولایت نهاده​اند که دوباره دربسته خواهد ماند و از امکاناتش هیچ گونه اطلاعی درز نخواهد کرد.

و یا مثلا در ماده ۱۹ شفاف​سازی اقتصاد و سالم​سازی آن مطرح شده. برای شفاف​سازی گام اول این است که تمام نهادهای زیر نظر رهبری دفتر​های خود را باز کنند و به دولت و دستگاه مالیات‌ستانی حساب پس بدهند. چنین چیزی عملا اتفاق نمی​افتد. پس مانع بزرگ اجرا در کشور در واقع نهاد ولایت است. و بعد از آن شفاف​سازی و روان​سازی نظام توزیع و قیمت​گذاری در ماده ۲۳؛ تمامی​ این​ها برمی​گردد به اینکه نظام مالی کشور باید زیر نظر دولت و مجلس باشد که نیست. مانع بزرگ در واقع خود "ولایت" است که بخش عمده​ای از میلیاردها ثروت کشور را به صورت دربسته و مبهم در اختیار خود نگه داشته و مالیاتی هم به دولت نمی​پردازد.

به این ترتیب موارد ضدونقیض دیگری در این ۲۴ ماده وجود دارد که عملا پایبندی​ست برای حرکت. به​جای این حرفها باید روشن کنند که آیا دولت باید عضو "سازمان تجارت جهانی" بشود یا نه؟ آیا دولت باید با تمام کشورهای جهان بر مبنای مزیت​های نسبی کشور وارد تجارت بشود یا نه؟ این​ها موارد مشخصی​ست، بقیه یک رشته حرف​های غبارآلود ا​ست که راه را برای رهرو تنگ و گنگ می​کند.

با وجود توضیحاتی که داده​اید، باز لازم است که روی برخی نکات از سخنان آقای خامنه‌ای تامل کرد. به عنوان مثال آقای خامنه​ای روی این نکته انگشت​ گذاشته​اند که طرف مقابل، یعنی آمریکا هم زیر تعهداتش می​زند و خیلی از کشورها از ترس آمریکاست که برای عادی​کردن مناسبات تجاری و از همه مهم​تر مبادلات بانکی با ایران قدم جلو نمی​گذارند. ایشان همین طور گفته​اند که به​هرحال آمریکا کاری می​کند که ایران نتواند از نتایج برجام استفاده کند و بعد از اوباما هم که اصلا معلوم نیست چه اتفاقی می​افتد، ممکن است دولت بعدی کلا زیر تمام تعهداتش بزند. اگر همه این فرض​ها درست باشد، در حال حاضر چه گزینه​ای در مقابل دولت ایران هست؟ به ویژه آن که در عرصه سیاست خارجی ممکن است واقعا با همین مشکلاتی که آقای خامنه​ای می​گویند روبرو بشود، و از داخل هم با چماقی که شما به آن اشاره کرده​اید.

دولت آمریکا بر مبنای یک سیاست تعریف​شده​ای که برای خود دارد وارد مقوله برجام شد و آن اینکه آمریکا معتقد است که منطقه (خاورمیانه) در آشوب است و دلش نمی​خواهد به این آشوب اضافه کند، به خاطر خودش و نه به خاطر ایران. در نتیجه برای جلوگیری از این فاجعه که دولت ایران به یک دولت درمانده و درهم شکسته تبدیل بشود، وارد این معامله با ایران شد و حتی بی​آنکه خودش وارد اقتصاد ایران بشود، راه را برای پیوستن ایران به اقتصادهای جهانی باز کرد. این درست خلاف آن شعاری​ست که در ایران داده می​شود که آمریکا در صدد نفوذ است. آمریکا حتی به شرکت​های خودش اجازه ورود به ایران را نداده است. آمریکا اجازه نداده است کسی از پول او یعنی دلار در تجارت با ایران استفاده کند. ولی راه را برای دیگران باز کرده تا بتوانند با یورو یا با وسائل دیگر با ایران تجارت کنند.

ولی درباره آینده برجام، البته طبیعی​ست که در این عرصه نگرانی​هایی وجود دارد. عمده نگرانی​ها از این طریق رفع می​شود که ایران در راهسپاری به سوی آزاد شدن اقتصاد خود و پیوستن به جهان، راه تحریم​های مجدد را ببندد. در نتیجه باید هرچه سریع​تر برای عادی​سازی وضعیت اقتصادی خودش، در جهت پیوستن به نظام سازمان تجارت جهانی (که اخیرا هم از پیوستن ایران ابراز خوش‌بینی​ کرده​اند) قدم بردارد و ایران را وارد کشورهای جهانی بکند. باید برای زدودن انحصارها و برچیدن تسلط "سپاه" بر اقتصاد، قدم بردارد. به این ترتیب و در این صورت طبیعی​است که آمریکا با کشوری که در شبکه جهانی ارتباطات زیادی درهم تنیده باشد هرگز در نخواهد افتاد و به سودش هم نیست که دربیفتد. این ابراز نگرانی​ها ناشی از بدبینی​هایی​ست که تبدیل به شعار شده و این شعارها ظاهرا در ایران پایان ندارد و مرتب آنها را از سوی دفتر رهبری تولید و بازتولید می​کنند.