سخنان آیتالله خامنهای "چماقی بر سر دولت"
حسن منصور، استاد اقتصاد و کارشناس نفت و انرژی در تحلیل پیام نوروزی آیتالله خامنهای و سخنان او در مشهد، نگاهی کرده به سند "اقتصاد مقاومتی" مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی. او به دویچهوله (فارسی) میگوید که سند یادشده نه تنها راهنمای عمل نیست، بلکه حاوی تعاریف نادرست و تفسیرهای کسانی است که "حتا یک ترم اقتصاد نخواندهاند". این کارشناس معتقد است که مانع بزرگ اجرای "اقتصاد مقاومتی" به معنای واقعی آن، اتفاقا سیاستگذار عمده کشور در سطح کلان است. حسن منصور به نظام مالی ایران اشاره میکند که در اختیار "ولایت فقیه" است، حساب و کتابش روشن نیست و به دولت هم مالیات نمیدهد. این کارشناس معتقد است که گام اول برای شفافسازی این است که تمام نهادهای زیر نظر "رهبری" دفترهای خود را باز کنند و در برابر دولت و مجلس پاسخگو باشند.
آیتالله خامنهای روز اول فروردین در سخنرانی خود در مشهد بار دیگر بر «اقتصاد مقاومتی» تاکید کرد. گرانیگاه این تاکید هم مخالفت با تلاش برای بهبود مناسبات با طرفهای غربی و بویژه آمریکا بود. او با حمله غیرمستقیم به حسن روحانی، رئیس جمهور گفت که «میخواهند برجامهای دو و سه را القا کنند.»
گفتوگو با حسن منصور
سخنان آقای خامنهای اگرچه فقط روی برخورد با آمریکا متمرکز شده بود، ولی به باور تحلیلگران مخالفت صریح با مسیریست که دولت میخواهد برود. یعنی باز کردن درهای ایران به روی دنیا و نشاندادن فضای مناسب برای سرمایهگذاریهای خارجی. آیا "اقتصاد مقاومتی" مورد نظر آقای خامنهای چارهای برای وضع فعلی اقتصاد ایران دارد یا فقط شعاریست برای پافشاری بر مواضعی که تا کنون داشتهاند؟
اسناد مربوط به این مقوله "اقتصاد مقاومتی" بیش از چند صفحه نیست، یعنی اصل سند ۲۴ماده است. بعد از آن هم توضیحاتی از سوی حوزه علمیه و از سوی خود رهبر در پاسخ به پرسشها داده شده تا این قضیه را اندکی روشن کند. به نظر میآید که این مقوله تاکنون دودش بسیار بیشتر از گرمایش بوده است. یعنی هیچ چیز مشخصی از آن سند که راهنمای عمل باشد وجود ندارد و در مقابل در درونش تعارضها و تناقضها فراوان است. من فقط چند نمونه را عنوان میکنم:
در تفسیر قضیه گفته شده است که این یک الگوی علمی متناسب با نیازهای کشور ماست. این یک ادعا است و معلوم نشده کجای این قضیه علمیست. بعد گفتهاند که متکی به امکانات کشور ماست. یعنی درونزا است و با اقتصادهای جهان هم تعامل دارد. یعنی برونگراست. دولتی نیست، بلکه مردمبنیاد است. دانشبنیاد است. عدالتمحور است. این همه با تکیه به ظرفیتهایی که در درون داریم، به عمل میآید. این ظرفیتها عبارتند از: نیروی انسانی، فارغالتحصیلان، اصحاب تجربه، منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی.
بعد از پیشرفتهایی که تاکنون در شرایط فشار و تحریم حاصل شده نام برده و گفتهاند: پیشرفت در نانو، در سلولهای بنیادی، در دانش هستهای. و توصیه میکنند که: حمایت از تولید ملی، صاحبان سرمایه و تولید کار تولیدگر. اینکه باید به تولید اهمیت بدهند، مردم هم تولید داخلی را ترجیح بدهند.
اولا برخی از این تعاریف نادرست است. یعنی تعریف درونزا بودن به معنای متکی به ظرفیتهای درون بودن نیست. متکی به ظرفیتهای درون بودن یعنی اقتصاد محصور به خود. یعنی اقتصاد بسته. اقتصاد زمانی درونزاست که با استفاده از تمامی امکانات ملی و بینالمللی بتواند در درون خود ارزش افزوده ایجاد کند. به این ترتیب این مقوله در واقع عملا جامعه را به سوی یک اقتصاد بسته هدایت میکند، علیرغم تاکیدهایی که برخلاف آن انجام گرفته است.
در زمینه پیشرفتهای انجام شده نیز باز یک سوءتفاهم وجود دارد. پیشرفت در نانو، سلولهای بنیادی و سلولهای هستهای حتی اگر درست باشد، که درست نیست، به نشانه پیشرفت علمی نیست. پیشرفت امروز به صورت یک شبکه است. به این معنا که کشوری که در علم پیشرفت میکند، در تمام علوم پیشرفت میکند و این پیشرفت در تمام نظام اقتصادیاش جذب و هضم میشود. نه در یکی دو رشته معین و بقیه رشتهها عقب بمانند. این از آن چارچوب کلی قضیه است. حال من خواهم رسید به اینکه کجا به چه موانعی برای پیاده کردن این اقتصاد به اصطلاح "مقاومتی" در درون وجود دارد.
اگر اجازه بدهید میخواهم سؤال دیگری هم بکنم که در همین رابطه است. آقای خامنهای در جای دیگری از سخناناش روی زنده کردن تولید داخلی تاکید کرده و خواسته است که دولت زمینه احیای آن را فراهم کند. البته این حرف جدیدی نیست. سالهاست که به عناوین مختلف دارد تکرار میشود. به گفته آقای خامنهای خیلی از اقتصاددانان هم راه و چاهاش را بلد هستند. او روی عواملی که باید این تولید داخلی را دوباره زنده کنند، انگشت گذاشته، مثلا روی مبارزه با فساد، مبارزه با قاچاق و همین طور بالابردن بهرهبرداری از انرژی. سؤال ولی این است که چرا این دستورها از حرف فراتر نمیرود و چطور قرار است سال ۹۵ یکباره تحول ایجاد شود؟
علت اصلی این است که این مقوله "اقتصاد مقاومتی" بهجای اینکه چراغی باشد و روشنی بیندازد تا مسیر کار را روشن کند، تبدیل شده است به چماقی که سر دولت بکوبند و هر بیسوادی از جای خود بلند بشود و دم از "اقتصاد مقاومتی" بزند. کافیست شما نگاهی به تفسیرهایی بیندازید که برای آن نوشته شده است. مثلا از سوی حوزه، میببنید آنهایی که این را نوشتهاند حتی یک ترم اقتصاد نخواندهاند و در واقع سخنان ضدونقیض را بههم بافتهاند در تفسیر بیانات رهبری.
من به اصل سند برمیگردم. در واقع به نظر میآید که سیاستگذار عمده کشور در سطح کلان خود مانع بزرگ اجرای "اقتصاد مقاومتی"ست. در ماده ۹ این سند اصلاح و تقویت همهجانبهی نظام مالی کشور عنوان شده است. حرف بسیار درستیست. ولی در واقع حدود نیمی از نظام مالی کشور ما در اختیار "ولایت فقیه" است و اصلاح و تقویت این نظام امکانپذیر نیست مگر اینکه این بخش از نظام مالی باز بشود، حسابهایش در اختیار دولت قرار بگیرد و مالیات آن به دولت پرداخت شود. در حالی که همین چند روز پیش، یعنی بعد از فوت تولیت آستان قدس رضوی، آقای واعظ طبسی، بهجای آنکه گامی بردارند و این تیول را از دست آن مقام خارج کنند (که توضیحی به هیچ کس نمیداد، حتی به ولایت امر هم توضیح نمیداد) و در اختیار دولت بگذارند، صدور حکم این را در اختیار ولایت نهادهاند که دوباره دربسته خواهد ماند و از امکاناتش هیچ گونه اطلاعی درز نخواهد کرد.
و یا مثلا در ماده ۱۹ شفافسازی اقتصاد و سالمسازی آن مطرح شده. برای شفافسازی گام اول این است که تمام نهادهای زیر نظر رهبری دفترهای خود را باز کنند و به دولت و دستگاه مالیاتستانی حساب پس بدهند. چنین چیزی عملا اتفاق نمیافتد. پس مانع بزرگ اجرا در کشور در واقع نهاد ولایت است. و بعد از آن شفافسازی و روانسازی نظام توزیع و قیمتگذاری در ماده ۲۳؛ تمامی اینها برمیگردد به اینکه نظام مالی کشور باید زیر نظر دولت و مجلس باشد که نیست. مانع بزرگ در واقع خود "ولایت" است که بخش عمدهای از میلیاردها ثروت کشور را به صورت دربسته و مبهم در اختیار خود نگه داشته و مالیاتی هم به دولت نمیپردازد.
به این ترتیب موارد ضدونقیض دیگری در این ۲۴ ماده وجود دارد که عملا پایبندیست برای حرکت. بهجای این حرفها باید روشن کنند که آیا دولت باید عضو "سازمان تجارت جهانی" بشود یا نه؟ آیا دولت باید با تمام کشورهای جهان بر مبنای مزیتهای نسبی کشور وارد تجارت بشود یا نه؟ اینها موارد مشخصیست، بقیه یک رشته حرفهای غبارآلود است که راه را برای رهرو تنگ و گنگ میکند.
با وجود توضیحاتی که دادهاید، باز لازم است که روی برخی نکات از سخنان آقای خامنهای تامل کرد. به عنوان مثال آقای خامنهای روی این نکته انگشت گذاشتهاند که طرف مقابل، یعنی آمریکا هم زیر تعهداتش میزند و خیلی از کشورها از ترس آمریکاست که برای عادیکردن مناسبات تجاری و از همه مهمتر مبادلات بانکی با ایران قدم جلو نمیگذارند. ایشان همین طور گفتهاند که بههرحال آمریکا کاری میکند که ایران نتواند از نتایج برجام استفاده کند و بعد از اوباما هم که اصلا معلوم نیست چه اتفاقی میافتد، ممکن است دولت بعدی کلا زیر تمام تعهداتش بزند. اگر همه این فرضها درست باشد، در حال حاضر چه گزینهای در مقابل دولت ایران هست؟ به ویژه آن که در عرصه سیاست خارجی ممکن است واقعا با همین مشکلاتی که آقای خامنهای میگویند روبرو بشود، و از داخل هم با چماقی که شما به آن اشاره کردهاید.
دولت آمریکا بر مبنای یک سیاست تعریفشدهای که برای خود دارد وارد مقوله برجام شد و آن اینکه آمریکا معتقد است که منطقه (خاورمیانه) در آشوب است و دلش نمیخواهد به این آشوب اضافه کند، به خاطر خودش و نه به خاطر ایران. در نتیجه برای جلوگیری از این فاجعه که دولت ایران به یک دولت درمانده و درهم شکسته تبدیل بشود، وارد این معامله با ایران شد و حتی بیآنکه خودش وارد اقتصاد ایران بشود، راه را برای پیوستن ایران به اقتصادهای جهانی باز کرد. این درست خلاف آن شعاریست که در ایران داده میشود که آمریکا در صدد نفوذ است. آمریکا حتی به شرکتهای خودش اجازه ورود به ایران را نداده است. آمریکا اجازه نداده است کسی از پول او یعنی دلار در تجارت با ایران استفاده کند. ولی راه را برای دیگران باز کرده تا بتوانند با یورو یا با وسائل دیگر با ایران تجارت کنند.
ولی درباره آینده برجام، البته طبیعیست که در این عرصه نگرانیهایی وجود دارد. عمده نگرانیها از این طریق رفع میشود که ایران در راهسپاری به سوی آزاد شدن اقتصاد خود و پیوستن به جهان، راه تحریمهای مجدد را ببندد. در نتیجه باید هرچه سریعتر برای عادیسازی وضعیت اقتصادی خودش، در جهت پیوستن به نظام سازمان تجارت جهانی (که اخیرا هم از پیوستن ایران ابراز خوشبینی کردهاند) قدم بردارد و ایران را وارد کشورهای جهانی بکند. باید برای زدودن انحصارها و برچیدن تسلط "سپاه" بر اقتصاد، قدم بردارد. به این ترتیب و در این صورت طبیعیاست که آمریکا با کشوری که در شبکه جهانی ارتباطات زیادی درهم تنیده باشد هرگز در نخواهد افتاد و به سودش هم نیست که دربیفتد. این ابراز نگرانیها ناشی از بدبینیهاییست که تبدیل به شعار شده و این شعارها ظاهرا در ایران پایان ندارد و مرتب آنها را از سوی دفتر رهبری تولید و بازتولید میکنند.