۲۸ سپتامبر روز جهانی حق دسترسی به اطلاعات نامگذاری شده است. حق آگاهی، حق دانستن و به عبارت دیگر حق دسترسی آزاد به اطلاعات، از یک سو بخشی از حق آزادی بیان محسوب میشود که در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تاکید شده است. از دیگر سو این حق با مفاهیمی چون شفافیت در سیاست و اقتصاد نیز مرتبط است.
وضعیتی را تصور کنید که در آن تنها گروه خاصی از فعالان اقتصادی یک جامعه، از رانت دسترسی به اطلاعات اقتصادی برخوردار باشند، بدانند چه چیزی را چه زمانی بخرند و چه زمانی بفروشند. در این صورت، عدهای میتوانند در شرایطی نابرابر و با سوءاستفاده از دسترسی خاص به اطلاعات، ثروتی به دست آوردند که ناعادلانه است و به هیچ وجه شایسته آن نیستند.
دایره بحث درباره حق دسترسی آزاد به اطلاعات، تا هر جایی که به انسان و جامعه مربوط میشود گسترده است؛ از علم و فناوری گرفته تا سلامت و محیط زیست و اساسا هر جایی که انسان برای بقا و زندگی خود نیازمند دانستن است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
سرکوب و سلب حق دانستن
در رمان ۱۹۸۴ جرج اورول، پلیس مبارزه با جرایم فکری و وزارتی به نام وزارت حقیقت وجود دارد که با دستگاه تلهاسکرین همه چیز را کنترل میکند. در واقع این پلیس مبارزه با جرایم فکری است که تعیین میکند مردم چه چیزی را بدانند. وزارت حقیقت اندیشهها را به شکلی تحت نظارت قرار میدهد که بتواند اطلاعات را آنگونه که خود میخواهد در اختیار افراد جامعه بگذارد. پلیس مبارزه با جرایم فکری در نهایت میخواهد که همه به این باور برسند که هیچچیزی غیر از آنچه که حزب میگوید درست نیست.
این وضعیت که در داستان ۱۹۸۴ شرح داده شده، ممکن است برای بسیاری از مردم دنیای آزاد امروزغیرقابل درک باشد، اما برای مردم ایران که از حق دسترسی آزاد به اینترنت و رسانه آزاد محرومند به خوبی قابل تصور است.
طرح موسوم به طرح صیانت و تلاش برای پایهریزی اینترنت ملی و یا نظارت حکومتی بر انتشار کتاب و فیلم و موسیقی، در عمل چیزی شبیه به اعمال پلیس مبارزه با جرایم فکری برای ممانعت از دسترسی افراد به اطلاعات و غالب کردن روایت خود به جامعه است.
مغز انسان، تشنه دانستن
انسان به لحاظ زیستی-تکاملی همچون هر جاندار دیگری از محیط میآموزد و برای بقای خود هر لحظه نیازمند کسب اطلاعات و اصطلاحا محتاج به دانستن است. شاید از همین روست که یکی از ویرانگرترین اقسام شکنجهها، شکنجهای است که به نام شکنجه سفید مشهور است؛ روشی که شکنجهگر در آن، به جای وارد کردن آسیب جسمی به فرد، روان او را با خلأ اطلاعاتی شکنجه میکند.
در چنین حالتی، فردی که ماهها بدون دسترسی به همصحبت، به دور از تلفن و روزنامه و کتاب، بدون دریافت اطلاعات در سلول انفرادی به سر برده، به قدری تشنه دریافت اطلاعات است که هرچیزی را میپذیرد و ممکن است به سادگی، هر روایتی را که شکنجهگر به او القا میکند قبول کرده و علیه خود دست به اعتراف بزند.
حق دانستن اسرار محرمانه
تردیدی نیست که حق دسترسی آزاد به اطلاعات به معنای کلی آن، همچنان در دنیای امروز نقض میشود. هنوز پروندههای باز و مبهمی وجود دارد که چه بسا به دلایل منافع سیاسی و اقتصادی و مناسبات پشتپرده، امکان تحقیق و تفحص و حقیقتیابی درباره آنها وجود ندارد.
برای مثال بررسی دقیق منشاء ویروس کرونا و بازرسی از آزمایشگاه ویروسشناسی در شهر ووهان چین، موضوعی است که شاید هرگز نتوانیم به جمعبندی نهایی درباره آن دست پیدا کنیم.
یا نمونه دیگر که همین اواخر پس از ارائه درخواست قانون آزادی اطلاعات (FOIA) از سوی بلک والت طرح شد، مساله ویدئوهای محرمانه از اشیاء پرنده ناشناس (UFO) بود. درخواستی که سخنگوی نیروی دریایی ایالات متحده آن را رد کرد و گفت که انتشار چنین اطلاعاتی به امنیت ملی آسیب میرساند، چرا که ممکن است اطلاعات ارزشمندی در خصوص نقاط ضعف و یا قابلیتهای وزارت دفاع و نیروی دریایی در اختیار دشمنان ایالات متحده بگذارد.
این مثالها بیانگر آن است که حتی در دنیای آزاد نیز، همچنان چیزهایی وجود دارد که ظاهرا نباید بدانیم و اگرچه از حق دسترسی آزاد به اطلاعات برخورداریم، اما اجازه و امکان برخورداری از این حق هنوز وجود ندارد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
اتاق شیشهای و شفافیت
شفافیت و گردش آزاد اطلاعات و اصطلاحا وجود اتاق شیشهای که همگان بتوانند از درون آن مطلع شوند، نسبت مستقیمی با دموکراسی دارد. تعجبی ندارد که در سایه حکومتهای استبدادی و فاسد، همه چیز کاملا برعکس باشد.
دیوارهای بلند بتنی، عدم شفافیت و بستن راههای گردش آزاد اطلاعات، رویکرد دائمی حکومتهای استبدادی و فاسد است، چرا که فساد سیاسی و اقتصادی حاکمان، در یک جامعه باز، به سرعت آشکار و عیان خواهد شد و چنین چیزی، کنترل اوضاع را از دست آنها خارج میکند. فیلترینگ شبکههای اجتماعی، قطع اینترنت و ایجاد پارازیت بر روی شبکههای ماهوارهای، در واقع تلاشی برای "ندانستن” مردم است.
گاهی انتشار یک عکس، یک گزارش از یک شهروند-خبرنگار مستقل یا یک توییت، میتواند به سادگی تمامی محاسبات سیاسی یک حکومت با دستگاه عظیم پروپاگاندا را به هم بریزد. چه بسا اگر شبکههای اجتماعی در کار نبودند، حقیقت ماجرا در شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراینی هرگز روشن نمیشد و همگان پروپاگاندا و سناریوی دروغین حکومت را به عنوان واقعیت میپذیرفتند.
واقعیت اما این است که در دنیای امروز، به خصوص با ظهور اینترنت و پیشرفت روزافزون فناوریهای ارتباطی، نمیتوان تا ابد، حقیقت را در تاریکی نگاه داشت.