زلزلهای که فضای مجازی را هم لرزاند
۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه
شنبه (۲۱ مرداد ۱۳۹۱) دو زلزلهی ۶/۲ و ۶/۳ ریشتری به فاصلهی ۱۱ دقیقه استان آذربایجان شرقی را لرزاند. زلزلهای که خسارات مالی و جانی چشمگیری بهبار آورد. اینبار نیز امدادرسانی و کمکهای اولیه با کمبودها و موانع جدی مواجه بود.
بلافاصله بعد از اعلام خبر زلزله، جنبوجوش در فضای وبلاگها و شبکههای اجتماعی درگرفت و موضوع اول وب فارسی را از ورزش و المپیک، معطوف به این فاجعهی طبیعی کرد.
اخبار رسمی که از تعداد کشتهشدگان و مجروحان زلزله منتشر میشد متناقض و گاه بسیار متفاوت از یکدیگر بود. در حالی که خبرگزاری "فارس" تعداد کشتهشدگان را نزدیک به ۳۰۰ نفر اعلام میکند، خبرگزاری "ایلنا" در گزارشی مینویسد تنها در چند روستای کوچک بخش هریس دستکم ۲۵۱ نفر در اثر زلزله جان باختهاند و آمار جانباختگان را بیشتر ارزیابی میکند.
ولوله در فضای مجازی در شرایطی صورت میگیرد که برخی رسانههای حکومتی و بهویژه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سیاست غیرفعالی را در قبال این فاجعهی طبیعی و خسارات ناشی از آن در پیش گرفتهاند و در بخشهای خبری نه تنها گزارش مفصلی از زلزله و شرایط مردم آسیبدیده تهیه نشده است، که سهم خبر زلزلهی اذربایجان شرقی در میان خبرها، تنها زیرنویسی کوتاه است.
انتقادها به سکوت حاکمیت و رسانهها
برخلاف موارد مشابه قبلی و از جمله زلزلهی بم، نه تنها مقامات مسئول از جمله رئیسجمهور و هیات دولت در محل حادثه حاضر نشده و راهی سفر مدینه شدند، که عزای عمومی نیز در کشور اعلام نشد و آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ۴۸ ساعت بعد از زلزله به انتشار پیام تسلی کوتاه کتبی بسنده کرد.
رضا شکراللهی، نویسندهی وبلاگ "خوابگرد" در صفحهی عمومی گوگلپلاس خود مینویسد:«این سکوت منسجم حاکمیت نه اتفاقی است، نه از سر لج کردن با مردم یا دیگر کشورها نه از سر بیمسئولیتی آمیخته به غفلت. برگزاری "موفقیتآمیز" اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در تهران آنقدر برای حکومت اهمیت دارد که اجازه ندهد موضوع زلزله با خسارات و تلفاتی در حد فعلی، کمترین خدشهای به آن وارد کند.»
این وبلاگنویس در ادامهی یادداشت خود مینویسد:« حالا این که اقتدار یک نظام بندِ نپرداختن به موضوع زلزلهای شش ریشتری باشد و عزم نظام برای نمایش اقتدار نزد دیگران به خشم داخلی از حکومت و حتا گزک دادن به دست تجزیهطلبان منجر شود، مسئلهای ست جدا که میتوان آن را در ردیف سایر خطاهای نظام شماره کرد. پیشگیری از پسلرزهی احتمالی مربوط به اجلاس سران (عادی نبودن وضع کشور و تبعات آن) حکومت را بر آن داشت تا بهایی به قدر عمیقتر شدن گسل موجود میان خود و جامعه بپردازد.»
ببینید: گالری عکس از زلزله آذربایجان
برخی کاربران خشمگین از اینکه حاکمیت در قبال این فاجعهی انسانی سکوت کرده است، از اینکه عزای عمومی اعلام نشده است ناراحتاند.
عظیم عظیمی، کاربری در "فیسبوک" مینویسد:«چند نفر آدم باید بمیرند تا کشوری اعلام عزای عمومی کند؟ تا لوگوهای سبز و نارنجی و آبی و قرمز روزنامهها و خبرگزاریها بشود سیاه مطلق و بگوید هی مردم، در همین گوشه و کنارها انسانی دارد میسپارد جان! بگوید دست کم اگر زندهبودنتان به چشم ما نیامد، مرگتان را دیدیم. مثل شما سوگواریم. میتوانیم برنامههای مزخرف شادمانیمان را موکول کنیم به وقتی که شما هم کمی غمتان التیام یافته است. چند نفر باید میمردند تا شما به خودتان بیایید و به جای اینقدر آهسته و آرام گذشتن از کنار خبر مرگ اینهمه آدم، یک بار هم شده پیش از مردم، در کنار مردم سوگواری میکردید. خسته شدهاند اینهمه آدم؛ این همه «در وطن خویش غریب». خسته...»
نویسندهی وبلاگ "اگنس" هم در یادداشتی کوتاه نوشت:« من ایرانم/فشرده
در رنجِ زمین/ در فراموشیِ آوار/من سوریه نیستم؟ من نیستم ...پ.ن. زلزله آذربایجان در سکوت خبری.»
انتقاد از ناکارآمدیها در امدادرسانی
مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران پیشنهادهای کمکهای انسانی و جنسی که از سوی کشورهای مختلفی از جمله ترکیه، ارمنستان، اذربایجان و هند مطرح شد را رد کرده و اعلام کردند که خود توان رسیدگی به وضعیت زلزلهزدهها را دارند.
این درحالی است که انتقاد نمایندگان اذربایجان شرقی در مجلس شورای اسلامی نیز از سکوت صداوسیما و کمبود و ناکارآمدی رسانهها بلند شده است و تا ۲۴ ساعت بعد هنوز ماموران امدادرسانی نتوانستند به برخی از روستاهای تخریبشده برسند.
ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار و وبلاگنویس در وبلاگ شخصی خود نوشت:« زلزله در آذربایجان شرقی، قلب آدم را میفشارد...غم و غم....و باز کوتاهی و ناکارآمدی مسوولان در امدادرسانی سریع به زلزلهزدگان ...و انسانهایی که زیر آن آوارها آخرین تلاششان را برای زنده ماندن میکنند و ثانیهها را برای دریافت کمک میشمارند. کمکی برای زنده ماندن. یاد زلزله بم می افتم که سریع به عنوان خبرنگار روزنامه یاس نو خودم را به آنجا رساندم، چقدر همه چیز تلخ بود و تلخ.»
بنییعقوب در ادامهی مطلب خود با یادآوری خاطرهی حضور امدادگران خارجی که از کمبود امکانات حیرتزده بودند، مینویسد:«هنوز صداي" زهرا"، زن ايراني که با هزار زحمت خودش را از هلند به بم رسانده بود ،توي مغزم ميپيچد: «وقتي به بم رسيديم حتي کسي نبود که به ما بگويد چکار کنيم. امدادگران خارجي با آن همه توان و امکان هاج و واج مانده بودند که چه کنند. نه نقشهای از شهر داشتند و نه حتي يک راهنما و مترجم. توان بسياری از آنها هدر رفت، توانی که شايد میتوانست نجاتبخش آن زير خاک ماندهها باشد. شايد میتوانستيم خيليها را نجات بدهيم...خون خيلی از زير خاک ماندهها بر گردن کسانی است که میتوانستند کاری بکنند اما از روی بیبرنامگی و بیتدبيری هيچ نکردند.»
برخی کاربران "فیسبوک" نیز با بهراهاندازی صفحهای به دنبال تشویق کاربران از سراسر ایران برای مراجعه به مراکز انتقال خون و اهدای خون برای زخمیها شدند.
صفحه" زن برابر است با مرد" در فیسبوک نیز که بیش از ۱۴۰ هزارکاربر آن را دنبال میکنند، از کاربران خواست تا در صورتی که خون اهدا میکنند، عکس و اطلاعات مربوط را در صفحه منتشر کنند. بسیاری از کاربران در شهرهای مختلف ایران پس از اهدای خون نوشته بودند که سایرین نیز با اطلاع از طریق شبکههای اجتماعی روانه مراکز اهدای خون شدند که البته برخی از آنها در تهران در روز یکشنبه تعطیل بود.
انتقاد از هیاهوی بسیار و بیعملی
از بعد از وقوع زلزله در آذربایجان، خبر اولی که موضوع بحث و حرف و اشتراکگذاریها در شبکههای اجتماعی و وب فارسی است، زلزله و اعلام اندوه و تاسف یا راههای کمک است.
این جنبوجوش آنقدر بالا گرفت که صدای برخی کاربران از این همه هیاهو درآمد. نویسندهی وبلاگ "خواب بزرگ" نوشت:«واکنشهای هیستریک، پنهانکننده بیحسی روانی ماست. شلوغ بازی و معرکهگیریهای سانتیمانتال، گرد و خاک به پا کردنی است که میخواهد حقیقت تلخ بیاحساسیمان را پوشیده دارد. از ترس اتهام سنگدلی یا انفعال چنان هیاهویی به پا میکنیم که برای اهلش روشنترین گواه بر درون ماست. شاید عدهای این موج خودصاحبعزا پنداری از سوی همه کسانی که تا دیروز ( والبته از پسفردا) در جمعهای خودمانی در تمسخر آذریها بیپروا بودند را پای حرکت خجسته انسانی بگذارند. من اینقدر خوشبین نیستم و بیشتر آن را های و هوی وجدانهای سنگین میدانم. پس بیش از صاحب عزا مویه نکنیم. چه کار کنیم؟ ساکت باشیم. همه دنیا به احترام مردهها سکوت میکنند.»
در این میان سازمان "هلال احمر" و ماموران امدادگر نیز از ابراز خشم و انتقادهای کاربران فیسبوک بینصیب نماندند. برخی تا آنجا پیش رفتند که هلال احمر را متهم میکنند که کمکهای مردمی را به دست آسیب دیدگان نمیرساند و خود انبار میکند. گروههایی از کاربران فیسبوک دستهجمعی بسیج شده و خود راهی مناطق زلزلهزده شدند.
نویسندهی وبلاگ "برای خاطر کتابها" در پستی با انتقاد از این عدم اطمینان به نیروهای امدادگر و توان و تجربهی آنها نوشت:« یه جوری از رفتن به مناطق زلزله زده و اعزام تیم مردمی به مناطق زلزله زده و انواع پیچیده کمک های مردمی حرف می زنند که انگار که نه انگار کلی ساختار رسمی برای این کار وجود دارد. یه عالمه آدم بی تجربه می روند اونجا و می شود عین بم. ما ساختار محکم و درست و حسابی داریم برای این شرایط، دلیل نمی شه چون رییس جمهور یا دولت را قبول نداریم، بدنهی با تجربه ی سیستم رو هم قبول نداشته باشیم و خود بی تجربهمون شخصا آستین بالا بزنیم.»
این وبلاگنویس با انتقاد از این روحیهای که آن را "انقلابی- جهادی" مینامد، مینویسد:«روحیه انقلابی این مردم من رو میترساند.الان من در شبکههای اجتماعی فارسی زبانم فقط روحیه جهادی میبینم، اون هم از آدمهایی که آدم ازشون توقع دارد ارزش فرم و سیستم و سازماندهی شده عمل کردن رو در برابر محتوا و نیت خیر و جهادی عمل کردن بفهمند.»