روزنامهنگاران ایران، مظنونان همیشگی
۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سهشنبهروزنامهنگاران در ایران با مصائب و مشکلات زیادی روبرو هستند، به نحوی که این حرفه به یکی از پرخطرترین مشاغل در ایران تبدیل شده است. رفتار حکومت در قبال رسانه ها از ایران یکی از بزرگترین زندان روزنامه نگاران را ساخته است.
با وجود این برخی به روزنامه نگاران ایرانی این انتقاد را وارد می کنند که در رعایت اصل بیطرفی و انتشار اخبار و گزارشها بدون جهتگیری سیاسی پایبند نیستند. جالب آنکه این انتقادات نیز بیشتر متوجه رسانه های منتقدان حکومت در ایران است.
اما آیا در شرایط کنونی ایران میتوان از روزنامه نگاری مستقل سخن گفت؟
و در این میان به چه میزان روزنامه نگاران در به وجود آمدن این فضا مقصر هستند؟
از طرف دیگر فضای اطلاع رسانی ایران شاهد حضور رسانه هایی است که به جای اطلاع رسانی بیشتر وظیفه مبارزاتی را بر عهده دارند. در هنگام قضاوت در این باره بایستی آن طرف را هم دید: رسانه های رسمی و خبرگزاری های دولتی نیز در نقش رکنی از قوهی قهر حکومت به میدان آمادهاند و در کنار نیروهای قضایی و امنیتی به سرکوب مخالفان مشغولاند.
در سالگرد برآمد جنبش اعتراضی در ایران، که در آن رسانهها نقش پررنگی برعهده داشتند و به تبع آن آسیبهای بسیاری را متحمل شدند، با نیک اهنگ کوثر کاریکاتوریست و روزنامهنگار مقیم کانادا و آسیهامینی روزنامهنگاری که به تازگی کشور را ترک کرده و در نروژ به فعالیت خود ادامه می دهد گفتوگو کردهایم.
• گفتوگو با نیک آهنگ کوثر
دویچهوله: آقای کوثر در چند سال اخیر شما انتقادات زیادی را به روزنامهنگاران فعال در دوران اصلاحات وارد کردهاید، و همین طور به خبرنگارانی که در رسانههای اصلاحطلب و اخیراً «سبز» فعالیت میکنند. اصلیترین انتقاد شما به این فعالین عرصهی رسانه چه مواردی است؟
نیک آهنگ کوثر: یکی از انتقادهایی که من وارد کردهام، در حقیقت وابستگیهای حزبی بسیاری از این دوستان روزنامهنگار بوده است. همین طور وابستگیهای عاطفی به احزاب و جانبدارانه کارکردنشان.
در غرب روزنامهنگاران ممکن است از نظر سیاسی به این طرف یا آن طرف نزدیک شوند، ولی جانبدارانه کارکردنشان عملاً مخل کار حرفهایشان میشود و در بسیاری از روزنامههای بزرگ دنیا اگر بفهمند کسی دارد برای حزبی کار میکند، از حزبی پول میگیرد یا با ستاد حزبی فعالیت میکند و یا در وبلاگ خودش حتی به نفع حزبی مطلبی مینویسد، اخراجش میکنند. این نگاه حرفهای را ما به این دلیل در ایران نداریم، چون روزنامهنگاری در ایران تابع قواعد خاصی نیست و عملاً احزاب و روزنامهها گاهی وقتها جایشان عوض میشود.
فکر نمیکنید این اتفاقی که در ایران میافتد به این علت باشد که شاید در برهههایی از زمان احزاب نتوانستند فعالیت کنند و خیلی از فعالین حزبی روی آوردند به رسانهها و کار رسانهای کردهاند یا این که اصلاً فضای ایران این اجازه را نمیدهد به روزنامهنگاران که بخواهند کاملاً مستقل عمل کنند و یک نگاه بیطرفانه را داشته باشند؟
متأسفانه به این دلیل که آدمهای ناواردی از عرصهی سیاست پا گذاشتهاند به عرصهی رسانه، من فضای رسانهای ایران را مسموم میبینم. یعنی اینها آمدهاند و به نفع یک نگاه خاص کار رسانهای انجام دادهاند، بدون در نظرگرفتن این که کار رسانه نقد دو طرف است، نه یک طرف.
این که یک کاری غلط است، به صرف این که فضای ایران خاص است، نباید ادامه یابد. تلاش برای ادامهی آن روند حتی در خارج از کشور که آزادی بیشتری داریم، سوالبرانگیز است.
ما الان بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران شاهد هستیم که رسانههایی با پسوندها و پیشوندهای سبز شروع به فعالیت کردهاند. شما همیشه به فعالیت این رسانهها هم انتقاداتی را وارد کردهاید. دلیل انتقاد اصلی شما چه بود، چون بالاخره این رسانهها مشخصاً وقتی پسوند سبز پیدا میکنند، رسانههایی هستند که یک جریان خاص را دارند تبلیغ میکنند؟
مسأله این است که اگر رسانهای خودش را به عنوان یک منبع خبری بخواهد عرضه کند، نه به عنوان یک منبع نظری، باید تابع قواعد رسانهای باشد. اما حتی در رسانههای حامی، انتقاد دو طرفه است، یعنی اگر نقدی به قدرت وارد میشود، نقدی هم به همان طرفی وارد میشود که قبلاً صاحب قدرت بوده و الان دارد دنبال قدرت میرود و این را سعی میکنند متعادل کنند. یعنی مسأله را یک طرفه نمیکنند.
در رسانههای سبز آن چیزی که ما بینیم، در حقیقت تداوم روزنامهنگاری دوم خردادی حکومتی، از باب اصلاحطلبی حکومتی است.
آیا الان شما در فضای مطبوعاتی رسانهای ایران هیچ روزنامهی مستقلی را سراغ دارید که روزنامهنگار مستقل بتواند در آن فعالیت داشته باشد و واقعاً بتواند هم نسبت به حاکمیت با تمام اجزاء و ابعادش و هم نسبت به بقیهی جریانات اپوزیسیون انتقادات خودش را وارد کند؟
مسأله محتوا و فرم است. شما در فرم ممکن است خیلی تند بروید، ولی محتوا را ثابت نگهدارید. مسأله این است که متناسب با محدودهی زمانی چگونه بتوانید فرمی را ارائه دهید که هم از محتوای خودتان دفاع کنید، و هم روزنامهیتان را نبندند. یعنی در حقیقت این برمیگردد به هنر روزنامهنگار. وقتی روزنامهها دست عناصر سیاسی با نگاه تک بُعدی هست، معمولاً چنین اتفاقی نمیافتد.
در دورهای که ما حتی آزادی مطبوعات را داشتیم، البته نسبی و نه آزادی کامل، در آن دوره هم هیچ وقت نمیآمدند با استفاده از آزادیهای موجود دو طرف را نقد کنند. در صورتی که امکانش هم نسبتاً وجود داشت و حتی اگر چنین اتفاقی میافتاد، شاید حساسیت حاکمیت به رسانهها این همه زیاد نبود. چون عملاً رسانهها را توپخانهی جناح مقابل میدانستند و همان طور که مثلاً اصلاحطلبان کیهان را توپخانهی جناح راست معرفی میکند، خب بسیاری از روزنامههای این طرف هم عملاً توپخانههای جناح اصلاحطلب بودهاند.
• گفتوگو با آسیه امینی
دویچهوله: خانم امینی شما به عنوان یک روزنامهنگار که در نشریات اصلاحطلب نیز فعالیت داشتهاید، آیا با این نظر موافق هستید که روزنامهنگاران در ایران در فعالیت خودشان بیطرف نیستند؟
آسیه امینی: روزنامهنگاری مستقل نیاز به پیشزمینههایی دارد که اساساً این پیشزمینهها در کشور ما وجود نداشته و ندارد. به دلیل این که روزنامهنگار مستقل نیاز به روزنامهنگاری مستقل و نیاز به روزنامهی مستقل دارد. وقتی شما در روزنامههایی قلم میزنید که این روزنامهها از هزار فیلتر عبور کردهاند تا به دکههای مطبوعاتی برسند، هزار گونه نظارت بر آنها اعمال شده است تا خارج از هر گونه چارچوب تعریف شده و تعریف ناشدهای نباشند، اساساً روزنامهنگاری معنی پیدا نمیکند.
واقعیت این است که روزنامهنگاری در کشور ما سالهاست که برای مردم نیست. در واقع گروههای سیاسی یا افرادی که به نوعی به طور مستقیم یا غیرمستقیم دست بر قدرت و دستی بر حاکمیت ایران دارند و در چارچوب دایرهی حاکمیت چه از خودیها و غیرخودیها هستند، ولی در آن چارچوب تعریف میشوند، امکان انتشار روزنامهدارند.
آیا دورانی که در روزنامههای اصلاحطلب فعالیت میکردید، شما مجبور میشدید دربارهی موضعی که به شما دیکته میکردند مطلب بنویسید، یا این که از شما میخواستند مثلاً نسبت به اصلاحطلبان یا دولت انتقادی را منتشر نکنید؟
به این نوع نگرش، که شما دارید به این موضوع میپردازید، من انتقاد دارم. برای این که شما نمیتوانید معلولی را کالبد شکافی کنید و در پی علتهای آن نباشید. بسیاری از افراد ازجمله خود من، وقتی در روزنامههای اصلاحطلب قلم میزدیم، به نوع روزنامهنگاریای ما در آنجا داشتیم، ایراد میگرفتیم.
ولی این روزنامهنگاری، یعنی روزنامهنگاری در چارچوب، روزنامهنگار غیر مستقل محصول چه شرایطی است؟ نمیشود آن شرایط را نادیده گرفت و صرفاً روزنامهنگاری را که در روزنامهای مطلب مینویسد و در چارچوب سیاسی آن روزنامه یا منافع و اهداف آن گروه سیاسی که پشت آن روزنامهاست، قلم میزند، به زیر تیغ انتقاد گرفت. امروز روزنامهنگاری در کشور ما محصول شرایط متفاوتی است.
اگرحتی ما بخواهیم با نظر به دوره اصلاحات این امر را بررسی کنیم، باید بگوییم که خوبیها و دستاوردهایی داشتهایم و چیزهای خوبی را هم از دست دادهایم یا در واقع به آنها بیتوجهی شده است. ما از نظر کمی با افزایش تعداد روزنامهها و با افزایش تعداد روزنامهنگارها روبهرو شدهایم. و این البته یک شاخص بود برای ما، یک شاخص مثبت بود در عرصهی روزنامهنگاری ما. چون در هر صورت باعث تقویت اطلاعرسانی و باعث به جریان افتادن اطلاعات در جامعه میشد.
اما از آن طرف ما با خیل روزنامهنگاراین روبهرو شدیم که اینها تجربهی کار نداشتند، در محافل علمی تخصص یاد نگرفته بودند، درس روزنامهنگاری نخوانده بودند و تجربهی روزنامهنگاری هم نداشتند و اساساً فرصت این که این کار را بیاموزند یا تجربهای کسب کرده یا مراحلی را طی کنند تا به عنوان مثلاً دبیر سرویس یا گزارشگر حرفهای شناخته شوند وجود نداشت. همهی اینها باعث شد که روزنامهنگاری ما دچار التهاب و دچار هیجانزدگی شود و این گاهی اوقات به ضرر روزنامهنگاری بود.
در همین زمینه برخی معتقدند که رفتار روزنامهنگاران اصلاحطلب و کسانی که در روزنامههای اصلاحطلب قلم میزدند و همین طور سیاستهای کلی آن روزنامهها باعث شد که حاکمیت نسبت به این روزنامهها بدبین شود و اتفاقاتی که بعدش افتاد، که توقیف فلهای مطبوعات بود، رخ دهد. آیا شما با این نظر موافق هستید؟
اصولاً ما نمیتوانیم حاکمیت انحصارگرایان را توجیه کنیم، به خاطر این که تحمل شنیدن انتقاد و تحمل داستان فضای باز را ندارد. در واقع اگر شما هر جایی بخواهید سد انحصارطلبی یک گروه سیاسی را بشکنید، این کار با اطلاعرسانی و با افزایش آگاهی عمومی امکانپذیر است.
اطلاعرسانی آزاد، از ویژگیهای اصلی یک جامعهی دموکرات است. بنابراین اگر شما دیکتاتور یا دیکتاتوریای دارید که این را برنمیتابد و قلع و قمعاش میکند و هر گونه صدای مخالف یا منتقدی را سرکوب میکند، شما نمیتوانید به آن صدای مخالف یا منتقد بگویید که تو چرا بلند شدی، برای این که بهانهی سرکوب به دیکتاتوری داده میشود!
این به نظر من اتفاقاً نوعی توجیه دیکتاتور است. نه، من این را به هیچ عنوان نمیپذیرم.
من ایرادهایی را که به روزنامهنگاران یا به روزنامهنگاری آن دوره دارم، بیشتر در حوزهی حرفهای تعریف میشود نه در حوزهی سیاسی. آن چیزی که اتفاقاً شما دارید میگویید، به نظر من یک دستاورد است و این دستاورد هزینه دارد و بسته شدن روزنامهها و بیکار شدن روزنامهنگاران بخشی از آن هزینهای بوده که ما باید در واقع تاوانش را از دیکتاتوری بخواهیم، نه از روزنامهنگاران که چرا شما به اصول حرفهای خودتان، یعنی آزادی بیان، وفادار بودید. من به هیچ عنوان این را نمیپذیرم و منطقی نمیبینم.
مصاحبهگر: مهدی محسنی
تحریریه: رضا نیکجو