1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دگرگونی بازیکن شماره‌ ۱۰ در فوتبال پسامدرن

بهمن مهرداد۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

بازیکن شماره‌ی ۱۰ به عنوان نماد فوتبال خلاق و زیبا، در گذر زمان دستخوش تحولات زیادی شده است. نمی‌توان این تحولات را از دگرگونی‌ در سیستم‌ها و تاکتیک‌های فوتبال پسامدرن جدا دانست. این تحولات در چه راستایی صورت گرفته‌اند؟

https://p.dw.com/p/R5kF
عکس: AP

بازیکنان خلاق شماره‌ی ۱۰، در قالب کلاسیک خود، محصول دوره‌‌ای خاص در تاریخ فوتبال هستند. این بازیکنان عمدتا از اواسط دهه‌ی ۶۰ میلادی پدید آمدند. در میان نسل اول آنان، با چهره‌های ماندگاری چون پله، دی‌استفانو، ریورا، اوورات، کرویف و نتزر روبرو هستیم. نسل دوم از اواسط دهه‌ی ۷۰ تا اواسط دهه‌ی ۸۰ ستارگانی چون زیکو، مارادونا و پلاتینی را به جهان فوتبال عرضه کرده است.

برخی از کارشناسان معتقدند که از اوایل دهه‌ی ۹۰ میلادی، بر اثر پیدایش سیستم‌ها و تاکتیک‌های تازه، بازیکن شماره‌ی ۱۰ به مفهم کلاسیک آن، تدریجا رو به زوال نهاده است و روبرتو باجو واپسین نماینده‌ی بازیکنان شماره‌ی ۱۰ به مفهوم کلاسیک آن به شمار می‌رود. به موازات عروج و افول باجو، تدریجا سنخ تازه‌ای از بازیکنان شماره‌ی ۱۰ پدیدار می‌شوند که از منظر روش بازی و دامنه‌ی وظایف و اختیاراتی که در زمین برعهده می‌گیرند، گسستی اساسی از بازیکن شماره‌ی ۱۰ کلاسیک به شمار می‌روند. پرآوازه‌ترین نماینده‌ی این سنخ بازیکنان تازه، لوتار ماتئوس است که گر چه در آغاز در تیم ملی آلمان عمدتا در نقش مدافع یا هافبک دفاعی ظاهر می‌شد، ولی در سال‌های بعد بویژه در تیم باشگاهی خود اینترمیلان با پوشیدن پیراهن شماره‌ی ۱۰، تعبیری تازه از این شماره به دست داد.

از ویرانگر تا آفرینشگر

پلاتینی معتقد است که پدیدآمدن بازیکنانی چون ماتئوس، نتیجه‌ی خلایی بود که با غیبت بازیکنانی در قد و اندازه‌های شماره‌ی ده‌های کلاسیک به وجود آمده بود. بازیکنانی چون ماتئوس از ده‌های کلاسیک از این زاویه متمایز بودند که قدرت، استقامت، دوندگی و تلاش را جانشین تکنیک، هوش، دقت و ظرافت کرده بودند. اقتدار معنوی بازیکنانی چون ماتئوس، بیشتر برآمده از ایثار و فداکاری آنان در زمین بازی بود که باعث می‌شد هم‌تیمی‌های او رهبری و مدیریت او را بپذیرند. پلاتینی تاکید می‌کند که اگر در همان دوره بازیکنان خلاق و هوشمندی چون برند شوستر یا فلیکس ماگات حاضر می‌شدند با پوشیدن پیراهن شماره‌ی ۱۰ وظایف یک بازیگردان و رهبر ارکستر را در تیم ملی آلمان برعهده گیرند، ماتئوس حتما شماره‌ی ۶ یا ۸ را بر تن می‌کرد.

در واقع نیز می‌توان در نمونه‌ی لوتار ماتئوس تحول بازیکن شماره‌ی ۱۰ را در دهه‌ی ۹۰ میلادی به خوبی دنبال کرد. ماتئوس در اصل شماره‌ی ۶ یا «ویرانگری» بود که تدریجا از وظایف مربوط به تخریب و کارهای تدافعی در میانه‌ی میدان معاف شد و با پیوستن به خط میانی مایل به حمله، به شخصیت یک بازیکن شماره‌ی ۱۰ نزدیک شد. کمی بعد از ماتئوس، بازیکنانی چون دشامپ و بویژه لوران بلان در میانه‌ی میدان تیم ملی فرانسه ظاهر شدند که نقشی کم و بیش مشابه ماتئوس داشتند.

لوتار ماتئوس، نمونه‌ی تحول بازیکن شماره‌ی ۱۰ در دهه‌ی ۱۹۹۰
لوتار ماتئوس، نمونه‌ی تحول بازیکن شماره‌ی ۱۰ در دهه‌ی ۱۹۹۰عکس: picture-alliance/dpa

ظهور این سنخ بازیکنان، به معنای آن بود که مرکز فرماندهی در زمین بازی، کمی به عقب‌تر منتقل شده است. اگر ثقل عملیاتی بازیکنان کلاسیک شماره‌ی ۱۰ عمدتا قلب زمین و بلاواسطه در پشت خط حمله‌ی تیم خودی بود، با سنخ تازه‌ی بازیکنان شماره‌ی ۱۰، سازماندهی بازی از عقب‌تر و در بیرون از محوطه‌ی جریمه‌ی خودی آغاز می‌شد. بدین‌منظور بازیکنانی مورد نیاز بودند که افزون بر تکنیک خوب، از قدرت دوندگی زیاد، حسی برای تعیین شتاب بازی و دید عالی برای پخش توپ برخوردار باشند.

سال‌ها بعد می‌توان تبلور و کمال چنین ویژگی‌هایی را در آندره پیرلو ایتالیایی مشاهده کرد. پیرلو در جام جهانی سال ۲۰۰۶ در آلمان، اگر چه در نقش هافبک تدافعی در پشت هافبک‌های تهاجمی چون فرانچسکو توتی و آلساندرو دل‌پیرو عمل می‌کرد، ولی توپ‌‌پخش‌‌کن اصلی تیم ملی ایتالیا بود. با توجه به این نکته که توتی و دل‌پیرو هر دو واجد خصوصیات یک شماره‌ی ۱۰ فوتبال پسامدرن بودند، می‌توان گفت که مثلث خلاق پیرلو، توتی، دل‌پیرو در میانه‌ی میدان ایتالیا، چقدر کار تیم‌های مقابل را دشوار می‌ساخت. آلمان و فرانسه که در نیمه نهایی و فینال در برابر ایتالیا قرار گرفتند، به‌رغم برتری‌های فیزیکی و تاکتیکی، با پوست و گوشت خود وزن خوشفکری و خلاقیت‌های فردی میانه‌ی میدان ایتالیا را لمس کردند و سرانجام تسلیم شدند.

شماره‌ی ۱۰ در سده‌ی تازه

ولی با آغاز نخستین دهه‌ی سده‌ی بیست و یکم، بار دیگر شاهد ظهور بازیکنانی هستیم که بازیکنان شماره‌ی ۱۰ کلاسیک را در اذهان تداعی می‌کنند. بی‌تردید برجسته‌ترین چهره در میان آنان، زین‌الدین زیدان است. بسیاری از کارشناسان فوتبال و حتا خود شماره‌ی ده‌های کلاسیک مانند نتزر، اوورات و پلاتینی معتقدند که زیدان یک شماره‌ی ۱۰ تمام عیار است. بازیکنان خلاق دیگری نیز در این دهه پا به میدان می‌گذارند که همگی به شخصیت بازیکن شماره‌ی ۱۰ کلاسیک نزدیک می‌شوند. شاخص‌ترین آنان توتی، رونالدینهو، کاکا و ژاوی هستند. پلاتینی معتقد است که در میان این بازیکنان، توتی خلاق‌ترین و زیدان کامل‌ترین و بنابراین بهترین بوده است.

رونالدینهوی برزیلی، از شماره ده‌های سده‌ی جدید
رونالدینهوی برزیلی، از شماره ده‌های سده‌ی جدیدعکس: AP

اگر بخواهیم میشائیل بالاک را نیز در زمره‌ی بازیکنان شماره‌ی ۱۰ قرار دهیم، باید بگوییم که او در سطح ملی بیشتر به بازیکنانی چون ماتئوس نزدیک است تا ده‌های کلاسیک آلمان چون نتزر و اوورات. گونتر نتزر، بالاک را به دلیل عدم‌آمادگی برای پذیرش مسئولیت هدایت بازی و فرماندهی تیم، اساسا یک بازیکن شماره‌ی ۱۰ نمی‌داند. پلاتینی نیز معتقد است که بالاک اگر چه از کیفیت‌های فردی فوق‌العاده‌ای برخوردار است و می‌تواند تعبیر کاملا تازه‌ای از بازیکن شماره‌ی ۱۰ ارائه دهد، ولی از سنخ بازیکنانی چون توتی و زیدان نیست.

بد نیست به ویژگی‌های بازیکنان شماره‌ی ۱۰ دهه‌ی گذشته، از منظر تحولاتی که در خود سیستم و تاکتیک‌های فوتبال پسامدرن به وقوع پیوسته است بنگریم. فوتبال امروز، جاگیری تنگاتنگ و شتابی حیرت‌آور دارد. بازیکنی با ویژگی‌های شماره‌ی ۱۰ کلاسیک، در چنین فضایی دیگر فرصت شکوفایی خلاقیت‌‌های خود را ندارد. اگر به جام جهانی ۲۰۱۰ در آفریقای جنوبی بنگریم، می‌بینیم که خلاق‌ترین بازیکنان تیم‌های بزرگ که در واقع می‌توان آنان را شماره‌ی ده‌های فوتبال امروزین نامید، همگی بازیکنان تکنیکی بسیار ماهری با قدرت دریبل‌زنی فوق‌العاده هستند که بی‌میانجی در پشت سر مهاجمان نوک حمله عمل می‌کنند.

چنین نقشی را در تیم اسپانیا ژاوی هرناندز، در تیم آرژانتین لیونل مسی، در تیم آلمان مسعود اوزیل، در تیم برزیل کاکا و در تیم پاراگوئه سانتا کروز برعهده داشتند. همین نقش را در تیم‌های ملی هلند و اورگوئه، بازیکنانی چون اسنایدر و فورلان، با میل تهاجمی بیشتر و گاه در غالب مهاجم وسط بازی می‌کردند. فوتبال پسامدرن، همه‌ی این بازیکنان را با همه‌ی ویژگی‌ها و توانایی‌‌هایی که دارند و صرفنظر از روش بازی آنان، هم از نظر زمانی و هم مکانی تحت فشار شدید قرار می‌دهد و آنان باید این فشار را تاب آورند.

۶ به جای ۱۰ ؟

شاخص فوتبال امروزین همین فشار زمانی و مکانی است. به گفته‌ی رالف رانگنیک، یکی از مربیان برجسته‌ی آلمانی، زمین بازی امروز، یعنی در اصل محدوده‌ای که پرتنش‌ترین و پرتپش‌ترین رویدادهای بازی در آن رخ می‌دهد، پهنا و درازایی بیش از ۳۵ تا ۴۰ متر ندارد. زمین بازی را دیگر نمی‌توان به سیاق ده‌های ۶۰ و ۷۰ به بخش‌های جداگانه‌ای تقسیم کرد که یک بخش آن میانه‌ی میدان و جولانگاه بازی‌گردانان و بازی‌سازان باشد که تازه یاران کناری به کمک آنان بشتابند.

مسعود اوزیل (پا به توپ) جای خود را در خط میانی رئال مادرید هم باز کرده است
مسعود اوزیل (پا به توپ) جای خود را در خط میانی رئال مادرید هم باز کرده استعکس: picture alliance/augenklick

به گفته‌ی رانگنیک، اینکه امروزه بسیاری حسرت بازیکنان شماره‌ی ۱۰ کلاسیکی را دارند که می‌توانستند یکتنه سرنوشت بازی را رقم بزنند، خود بیانگر آن است که بسیاری هنوز از الگوهای فکری آن زمان دست برنداشته‌اند. ولی تیم‌های مدرن امروز نمی‌توانند بر محور تنها یک بازیگردان خلاق بچرخند. به همین دلیل بازیکنان شماره‌ی ۱۰ از صحنه بیرون رفته‌اند و اگر هم قرار باشد نقش بازی‌ساز به بازیکنی سپرده شود، هافبک‌های تدافعی یا بازیکنان شماره‌ی ۶ که در گذشته در نقش ویرانگر ظاهر می‌شدند، می‌توانند چنین نقشی برعهده گیرند.

به باور وی، بازیکن شماره‌ی ۱۰ امروزه بیش از گذشته یک تعیین‌کننده یا بهتر است بگوییم تمام‌کننده است. جایگاه شماره‌ی ده‌های گذشته، امروزه به صف جلوی خط دفاعی منتقل شده و بازیکن شماره‌ی ۶ در قالب یک «لیبروی پیش‌تاخته» ظاهر می‌شود و فقط در اندازه‌های محدودی از وظایف و اختیارات بازیکنان شماره‌ی ۱۰ کلاسیک برخوردار است.

پس شماره‌ی ۱۰ امروزین تنها می‌تواند یک «مهاجم معلق» باشد. او در واکنش‌های تهاجمی و تدافعی تیم، بطور کامل در سیستم تاکتیکی گروهی ادغام شده است. به هنگام حمله به بازیکنی تعیین‌کننده تبدیل می‌شود که باید فرصت‌سازی کند و پاس گل بدهد و حتا شخصا گل بزند، و به هنگام دفاع باز در کار گروهی شرکت می‌کند و بازیکنی منزوی نیست. به دیگر سخن، امروزه بازیکن شماره‌ی ۱۰ به هنگام حمله، قدرت تهاجمی خود را در خدمت تیم قرار می‌دهد و دیگر سعی نمی‌کند مهر شخصی خود را بر پیشانی بازی بکوبد. ولی این کار مستلزم همکاری کل تیم است. بنابراین همه چیز در خدمت کار تیمی است و به دیگر سخن: «تنها ستاره‌ی میدان، تیم است».

آینده‌ی بازیکن شماره‌ی ۱۰

فلیکس ماگات که خود یکی از شماره ده‌های خلاق آلمان بود و امروز در مقام مربی فعالیت می‌کند، معتقد است که فوتبال امروز در پی یافتن پاسخ برای این پرسش نیست که آیا تیم فوتبال به یک بازیکن شماره‌ی ۱۰ کلاسیک به معنی بازی‌سازی خلاق نیازمند است یا نه. پرسش اصلی این است که حتا اگر چنین بازیکنانی یافت شوند، چگونه می‌توان آنان را در فوتبال امروز به کار گرفت.

فرانچسکو توتی (راست) آندره پیرلو (چپ) و جیانلوکا زامبروتا از تیم ایتالیا، در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان
فرانچسکو توتی (راست) آندره پیرلو (چپ) و جیانلوکا زامبروتا از تیم ایتالیا، در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمانعکس: AP

خود ماگات تصریح می‌کند که اگر بازیکنی با خصوصیات برجسته‌ی بازیکن شماره‌ی ۱۰ پیدا شود، خود او به عنوان مربی حاضر است از وی به عنوان رهبر ارکستر در تیم‌اش استفاده کند. ولی این کار مانند گذشته مستلزم آن است که چنین بازیکنی از اختیارات و آزادی‌های بیشتری نیز برخوردار شود. زیرا یک بازیکن استثنایی، نقشی استثنایی نیز دارد.

به باور ماگات، در فوتبال امروز نیز باید در مقولات سلسله‌مراتبی (هیرارشیک) اندیشید و از یکسان‌سازی و همسان‌پنداری بازیکنان خودداری کرد. زیرا همه‌ی بازیکنان را در یک ردیف قرار دادن، بی‌عدالتی در حق پدیده‌های استثنایی فوتبال است و افزون بر آن به روح رقابت سالم در تیم آسیب می‌زند. بطور خلاصه می‌توان گفت که فلیکس ماگات شدیدا مخالف این شعار است که: «تنها ستاره‌ی میدان، تیم است».

نمونه‌های بالا نشان می‌دهند که امروزه حتا در میان مربیان و کارشناسان فوتبال نیز اختلاف بر سر نقش و جایگاه و آینده‌ی بازیکن شماره‌ی ۱۰ به قوت خود باقی است.

البته یک نکته را نمی‌توان انکار کرد، بازیکنان شماره‌ی ۱۰ به مفهوم کلاسیک خود، اگر هم گاهی به گونه‌ی تک‌ستاره‌هایی در آسمان فوتبال بدرخشند، در سیستم‌های فوتبال پسامدرن نمی‌توانند همان نقشی را بازی کنند که در گذشته بازی می‌کردند. امروزه فضاها در میانه‌ی میدان چنان تنگ و بسته است، که اگر فرضا بازیکنی با خصوصیات ریورا یا نتزر هم ظاهر شود، بلافاصله در نخستین گام‌ها او را متوقف می‌کنند. به همین دلیل، برخی از کارشناسان معتقدند که باید گرانیگاه سازماندهی بازی را تا پیشانی خط دفاع تیم خودی عقب کشید و بازی دقیق را از همان نقطه‌ی زمین سامان داد.

آندریاس اینیستا (چپ) و ژاوی هرناندز، ستاره‌های تیم ملی اسپانیا در جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی
آندریاس اینیستا (چپ) و ژاوی هرناندز، ستاره‌های تیم ملی اسپانیا در جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبیعکس: picture alliance/dpa

تاکتیک‌های فوتبال امروز در میدان از چنان نظم و دقتی برخوردار است که اغراق‌آمیز نیست اگر آن را به نوعی دانش تشبیه کنیم. به همین دلیل در بسیاری از تیم‌های پسامدرن امروزی، برای دور زدن جاگیری و یارگیری فشرده در میانه‌ی میدان، وظایفی را که در گذشته یک‌تنه بر دوش بازی‌گردانان می‌گذاشتند، میان دو بازیکن تقسیم کرده‌اند: یک بازیکن خلاق به عنوان هافبک تدافعی و یک بازیکن خلاق به عنوان هافبک تهاجمی. این تقسیم‌کار را تیم ملی ایتالیا در مسابقات جام جهانی سال ۲۰۰۶ با ترکیب پیرلو ـ توتی، تیم آلمان در مسابقات جام جهانی ۲۰۱۰ با ترکیب اوزیل ـ شواین‌اشتایگر و تیم ملی اسپانیا در همان دوره از مسابقات با ترکیب ژاوی ـ اینیستا با موفقیت به نمایش ‌گذاشتند.

با این همه هنوز نمی‌توان گفت که چنین ترکیبی سرنوشتی مقدر برای آینده‌ی کارکردی است که زمانی بازیکن شماره‌ی ۱۰ کلاسیک نماینده‌ی آن بود. هنوز هم بازیکنانی ظاهر می‌شوند که با تکیه بر توانایی‌های فردی خارق‌العاده‌ی خود، می‌توانند همه‌ی پیش‌بینی‌ها و محاسبات تاکتیکی را بر هم ‌زنند. لیونل مسی یکی از آنان است. او یکی از استثنایی‌ترین پدیده‌های فوتبال در زمانه‌ی ماست که نبوغ و مهارت‌های بازیکنانی چون ماردونا، پلاتینی و باجو را به یاد می‌آورد. آیا آینده‌ی بازیکن شماره‌ی ۱۰ می‌تواند در مشت‌ بازیکنانی چون او باشد؟