درگذشت کریستا ولف؛ نویسندهای میان اعتراض و اعتقاد
۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبهکریستا ولف، نویسندهی مشهور آلمانی، در پی بیماریای طولانی پیش از ظهر پنجشنبه (اول دسامبر/ ۱۰ آذر) در سن ۸۲ سالگی در برلین درگذشت. این خبر را انتشارات "زورکامپ" اعلام کرد.
این نویسنده که در سال ۱۹۲۹ در لهستان متولد شد پس از جنگ جهانی دوم در آلمان شرقی (سابق) ماند و از مخالفان وحدت دو آلمان بود. ولف که به این دلیل از سوی منتقدان به شدت مورد حمله قرار گرفت، محبوبیت خود در میان خوانندگان را هرگز از دست نداد.
کریستا ولف یکی از مشهورترین نویسندگان آلمانی پس از جنگ دوم جهانی است و آثارش بیش از هر زن آلمانیزبانی به زبانهای دیگر ترجمه شده است. تجربهی جنگ و جنایتهای نازیها او را مانند بسیاری از همنسلانش به آرمانهای جامعهی سوسیالیستی شدیدا دلبسته و امیدوار کرد. ولف از سر همین علاقه آلمان شرقی را ترک نکرد و تا فروریختن دیوار برلین در جستجوی راههایی برای بهبود وضعیت کشور با حفظ حکومت سوسیالیستی بود.
علیه وحدت دو آلمان
کریستا ولف در جوانی به حزب متحد سوسیالیست آلمان پیوست و از سال ۱۹۶۳ نامزد عضویت در کمیته مرکزی بود. او ۱۹۶۷ پس از یک سخنرانی صریح در نشست این کمیته که در آن از سیاستهای فرهنگی حزب به شدت انتقاد کرد، با محدودیتهای فراوانی روبرو شد و زیر نظر نیروهای امنیتی قرار داشت.
به رغم این، کریستا ولف آلمان سوسیالیستی را به غرب ترجیح میداد و با وحدت دو آلمان مخالف بود. او در سال ۱۹۸۹، گرچه از عضویت در حزب کناره گرفت، همراه با برخی دیگر از نویسندگان آلمان شرقی مانند اشتفان هایم فعالیت وسیعی را علیه وحدت دو آلمان و در دفاع از استقلال آلمان شرقی به راه انداخت. همین موضعگیریها باعث شد منتقدان و روزنامهگاران غرب به او لقب "نویسندهی دولتی" بدهند و به شدت بر او بتازند.
انتقاد به ولف با اعتراف او به همکاری کوتاهمدت با نیروهای امنیتی اوج و خشونت بیشتری گرفت؛ گرچه این نویسنده که ۲۰ سال تحت نظر بود و فعالیتهایش کنترل میشد، همواره با قاطعیت از حقوق هنرمندان معترض دفاع میکرد.
او که در آلمان شرقی به اتهام "درونگرایی" و "فردگرایی" و انتقاد از استبداد استالینی سرزنش میشد، در دوران فروپاشی بلوک شرق به جرم دفاع از استقلال آلمان شرقی و نقد جامعهی سرمایهداری، فشارهای زیادی را تحمل کرد. پس از رو شدن اسناد آلمان شرقی مشخص شد همکاری غیررسمی او با نیروهای امنیتی به نوشتن چند گزارش محدود بوده و در آنها چیزی علیه دیگران وجود ندارد.
موفقیت اولین رمان
کریستا ولف پس از انتشار "نولهای روسی" در سال ۱۹۶۱ که توجه چندانی برنیانگیخت، اولین رمان خود، "آسمان قسمت شده" را منتشر کرد که در هر دو آلمان با استقبال فراوان روبرو شد. در این کتاب تقسیم برلین با دیوار به دو بخش، پس زمینهی ماجرایی عاشقانه و عاطفی است.
گونتر گراس، برنده جایزه نوبل سال ۱۹۹۹، در مورد آشنایی خود با ولف و ارتباط تنگاتنگ میان نویسندگان دو آلمان میگوید: «این آشنایی با "آسمان قسمت شده" شروع شد. پیشتر هم در ارتباط با آثار اووه یانسون [نویسنده دیگر آلمان شرقی] ادبیاتی در ارتباط با یکدیگر شکل گرفته بود. کریستا ولف را به هیچ وجه نمیتوان در مجموعهی ادبیات آلمانیزبان نادیده گرفت. او همچنان به این مجموعه تعلق دارد و همین اهمیت او را نشان میدهد. و من اینجا منظورم فقط آثاری که او در دوران آلمان شرقی سابق نوشت نیست، بلکه همین که او پس از یکی شدن دو آلمان و به رغم زخمهایی که بر او زدند به نوشتن ادامه داد، جایگاه او را به عنوان یک نویسندهای بزرگ تثبیت میکند».
هیات داوران "جایزهی کتاب آلمان" در سال ۲۰۰۲ بر این قضاوت گراس صحه گذاشت و نخستین جایزهی خود را برای تقدیر از فعالیتهای ادبی ولف، و از جمله به این دلیل که «با شهامت در بحثهای مهم وحدت دو آلمان دخالت کرد» به او اهدا کرد.
وزنهی سنگین ادبیات پس از جنگ
ولف در اغلب آثارش به جای ارائهی پاسخهای آماده در مورد مسائل انسانی و اجتماعی، تلاش دارد خواننده را به فکر وادارد. آثار او از این منظر با آنچه ادبیات رسمی کشورهای سوسیالیستی به شمار میرفت، تفاوت اساسی دارند. ولف برخلاف سنت رایج در ادبیات رئالیسم سوسیالیستی، و به جای ساختن شخصیتهایی که قرار است نمونه و سرمشق خوانندگان باشند، به کندوکاو در زندگی شخصی انسانها میپردازد. نگاه صلحطلبانه و توجه به مسائل و معضلات زنان، از دورنمایههای اصلی آثار ولف است.
گراس در سال ۱۹۹۹ به مناسبت هفتاد سالگی کریستا ولف گفته بود: «او یکی از نویسندگان مهم، و نه تنها مهم که یکی از وزنههای ادبیات پس از جنگ است. تمام موضوعهایی که ما را، به ویژه نسل مرا، به خود مشغول میکنند ریشه در همین سالها دارند. ما، بهخصوص ما هفتاد سالههای امروز، وظیفه داریم نسلهای جوانتر که البته گناه جنگ را بر گردن ندارند اما حاضرند مسئولیت بپذیرند، را آگاه کنیم. آگاهیهایمان را با آنها در میان بگذاریم. ما باید نه به شکل تحمیلی و معلموار که در قالب آثار ادبی تاثیر گذشته را در زمان حال برای آنها آشکار کنیم».
کریستا ولف در سال ۱۹۹۰ کتاب "چه میماند" را منتشر کرد که در دههی ۱۹۷۰ نوشته شده و در آن به موضوع تحت نظر بودنش اشاره شده است. منتقدانی که از مخالفت او با وحدت دو آلمان خشمگین بودند انتشار این کتاب را به مظلومنمایی تعبیر کردند. ولف در جایی از این کتاب مینویسد «فکر کردم روزی خواهم توانست سبکبال و آزاد سخن بگویم. هنوز خلی زود است اما همیشه خیلی زود نیست. آیا نباید خیلی ساده پشت این میز بنشینم، زیر نور این چراغ، کاغذ را جلویم بگذارم، قلم را در دست بگیرم و شروع کنم».
کریستا ولف که سختیها و مریضیهای جسمی فراوانی را پس از انتقادهای بیرحمانه تحمل کرد، از اوایل دههی ۱۹۹۰ از صحنهی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی کنار رفت.
ولف در برخی از داستانهای خود چون "کاساندرا" و "مدهآ" شخصیتها، افسانهها و اسطورهای باستانی را دستمایهی آثارش کرد. سرنوشت زنانی که در جامعهی مردسالار و جنگافروز به حاشیه رانده میشوند، یکی دیگر از درونمایههای اصلی نوشتههای این نویسنده است. کریستا ولف گرچه در غرب شهرت زیادی دارد، اما در ایران نامی آشنا نیست و ظاهرا جز یک اثر کتابی از او به فارسی منتشر نشده است.
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: پارسا بیات