«در جامعهای که امکان گفتگو نیست فحش کاربرد زیادی مییابد»
۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبهکارکرد فیسبوک که شبکه اجتماعی برای یافتن دوستان و آشنایان مربوط به محیط واقعی است، میطلبد که اکثریت کاربران با هویت اصلی خود در آن حضور یابند. اما در توییتر خلاف این روند روندی حاکم است. در توییتر به جای آدمها، حرفها مهم هستند. بسیاری از کاربران از طریق آنچه توییت میکنند با یکدیگر در ارتباط هستند و از دوستان و آشنایان مربوط به فضای واقعی و اعضای خانواده در این فضا دور هستند.
در این فضا برخلاف فیسبوک استفاده از فحش نیز در آنچه بسیاری از کاربران مینویسند به صورت گسترده دیده میشود. فحشهایی که گاه بسیار ضد زن هستند و عجب آنکه بسیاری از کاربران زن توییتر نیز از آن استفاده میکنند. در صحبتهایی که با برخی از کاربران نسبتاَ قدیمی توییتر داشتیم آنها موارد مختلفی را دلیل استفاده از فحش مطرح میکردند. موضوع را جدا از "بد" یا "خوب" میدیدند و بر بیان افکار خود به «موثرترین» شیوه ممکن تاکید میکردند.
دکتر حسین قاضیان، جامعهشناس در گفتوگو با دویچه وله اگرچه به تاثیر ناشناس بودن هویتها در توییتر تاکید دارد، درباره وجود نابرابریهای اجتماعی و سیاسی از یک سو و همچنین نبود راهی برای بیان و اعتراض به آن نیز بحث میکند.
آقای قاضیان چرا کاربران شبکههای اجتماعی خصوصاَ توییتر وقتی با هویت نامشخص مینویسند، کلمات رکیک در نوشتههایشان حضور پررنگتری پیدا میکند؟
زبان یک کاربرد اجتماعی دارد یعنی ما به شکل فردی آن را تولید یا مصرف نمیکنیم. ما از زبان به شکل اجتماعی و در ارتباط با دیگران استفاده میکنیم . بنابراین با یک شبکه سر و کار داریم، اما این شبکه فقط شامل آدمها نیست بلکه شامل «نقش»هایی هم هست که آن آدمها در جامعه بر عهده دارند، و نیز «انتظارات»ی که از نقشهای آنها وجود دارد. به همین دلیل است که از من انتظار میرود به سبب نقشی که در جامعه دارم به شیوه معینی عمل و رفتار کنم. چون چنین انتظاری وجود دارد، از زبانی هم که من به کار میبرم انتظار مشخصی میرود، انتظاری که متناسب با نقشی است که من در جامعه ایفا میکنم. به همین خاطر ما انتظار داریم افراد بر حسب نقشهایی که بر عهده دارند از زبان معینی استفاده کنند. به همین ترتیب ما بین نقشها و زبانهای متفاوتی که این نقشهای مختلف به کار میبرند تمایز قایل میشویم و انتظارات متفاوتی هم داریم. مثلا از یک استاد دانشگاه یا معلم انتظار داریم به گونهای حرف بزند که ممکن است از یک راننده تاکسی یا یک قصاب یا کسی دیگر در حرفه دیگر انتظار نداشته باشیم و بر عکس.
به علاوه میدانیم که در هر گروه اجتماعی نیز مجموعهای از واژگان و شیوههای زبانی وجود دارد که مربوط به کسانی است که در آن حوزه، جایگاهها و نقشهای کمابیش مشابه دارند و بنابراین از یکدیگر انتظارات متقابل و مشابه دارند. به دلیل همین انتظارات، وقتی شما در مقام یک آدم مشخص و صاحب یک نقش معین اجتماعی، که مبتنی بر یک پایگاه اجتماعی مشخص است، دارید حرف میزنید، زبانی را که به کار میبرید برای شما نوعی محدودیت ایجاد میکند. چون شما را مقید میکند مطابق انتظاراتی که از شما میرود حرف بزنید و واژگان و شیوه حرف زدنی داشته باشید که مطابق آن انتظارات باشد. به این ترتیب، زبان بر اساس نقشها و انتظارات توام با نقشها و نیز شناخته شده بودن شمایی که قرار است آن نقشها را ایفا کنید و به انتظارات آن نقشها پاسخ دهید، محدودیت میآورد و شما را کنترل میکند، از جمله هیجانات شما را. بنابراین وقتی که یک استاد دانشگاه یا یک معلم عصبانی میشود ما انتظار داریم کلمات متفاوتی برای بیان عصبانیت خود، یا همان تخلیه هیجانی به کار ببرد تا دو نفر آدم معمولی که در خیابان بر سر یک تصادف رانندگی با همدیگر دعوا میکنند.
بر این اساس میشود گفت نقشها و انتظارات نقشها از دو جهت اهمیت دارند، یکی محدودیتی که هر نقش اجتماعی برای کاربرد زبان ایجاد میکند، و دوم محدودیتی که آن نقش اجتماعی برای کنترل هیجانات، و از جمله به طور خاص، کنترل زبانِ بیان و تخلیه هیجانات ایجاد میکند. از آن جا که فحاشی نوعی تخلیه هیجان از طریق کاربرد زبان است، میتوان فهمید که نقشها و انتظارات، و شناخته شده بودن کسی که این نقشها را ایفا میکند، چگونه ممکن است بر به کار بردن زبان فحش آمیز اثر بگذارد.
بنابراین وقتی فردی با اسامی مستعار یا هویت نامشخص حضور دارد هیچ کدام از این مسایل را ندارد؟
بله، تمام قیودی که از آن صحبت کردیم با گمنام بودن فرد باد بر هوا میشود. چون ناشناس بودن یعنی ناشناس بودن نقشها و انتظارات نقش، و بنابراین از بین رفتن کارکرد کنترلی و مقیدکننده آن نسبت به زبان. و چون محدودیتی برای کاربرد زبان وجود ندارد، بنابراین وقتی پای ابراز هیجان به میان میآید دیگر هیچ عامل مقیدکنندهای برای کنترل بیان هیجانات وجود ندارد، از جمله کنترلهای زبانی که ناشی از نقشهای افراد، و مشخص و شناخته شده بودن فردی است که آن نقشها را ایفا میکند. به همین دلیل است که در این حال، افراد خود را آزاد و فارغ میدانند از این که هر سخنی را به زبان بیاورند، چون کسی از آنها «انتظار»ی ندارد، چون آنها «کس»ی نیستند، شخص معینی نیستند، نقش معینی ایفا نمیکنند. پس آنها هم خود را از تمام قیود و محدودیتها و کنترلها آزاد میبینند و به این ترتیب زبان را به شیوه کاملاَ آزادانه. بی پروا برای بیان هیجانات خود استفاده میکنند.
چرا زبان فحش به کار میبرند و این زبان فحش چه خصوصیتی دارد؟
زبان فحش زبانیست که برای بیان حداکثر هیجانات به کار میرود و به همین علت هم فحاشی، دست کم در فرهنگ ما، بار جنسی یا به اصلاح ناموسی دارد، و شدیدترین فحشها فحش ناموسی به حساب میآید، یعنی فحشهایی که در آنها از تعابیر جنسی استفاده میشود، یا در آنها اشاره به عمل جنسی یا عضو جنسی، به طور کلی، یا اشاره به «ناموس» افراد وجود دارد. دلیلش هم خیلی روشن است برای اینکه عمل جنسی یکی از انواع اوجهای هیجانی است و افراد با گفتن فحش جنسی و ناموسی اوج هیجان خود را نسبت به یک موضوع نشان میدهند، یعنی شدت نفرت یا هیجانی را که در یک موضوع معین دارند، ابراز میکنند.
علاوه بر این در این فرهنگ که پدرسالارانه هم هست، عمل جنسی حاکی از نوعی فتح و غلبه و تصرف و فاعلیت است، و نشانی از خوار و کوچک و حقیر کردن و مفعول به حساب آوردن طرف مقابل. بنابراین وقتی شما یک فحش به کار میبرید که توام با واژههای جنسی/ناموسی است، آنها ابزار بیانی فتح و ظفر و تصرف و غلبه شماست نسبت به فرد مقابل که شکست خورده است! بنابراین شما انگار دارید از موضع بالاتر و با استیلا و تحکم با طرف حرف میزنید.
اینجاست که اوج هیجان خود را در زبان جنسی بهتر میتواند نشان دهد. به همین دلیل میبنیم گاهی که آدمها به جایی میرسند که دیگر حرفی ندارند برای ابراز وضعیتی که از آن متنفرند، از فحش و فحش جنسی/ناموسی استفاده میکنند. یعنی فکر میکنند در وضعیتی هستند که گفت و گو بردار نیست و دیگر خارج از گفتگو و بحث است و فقط آدم باید هیجانش را ابراز یا تخلیه کند. مثل اینکه دو نفر دارند با هم عادی حرف میزنند، ولی وقتی بحثشان بالا گرفت و به جایی نرسید و کار به دعوا کشید، هر چه فحش بلدند نثار همدیگیر میکنند. چون دارند حالت هیجانی را در نهایتش تجربه و تخلیه کنند و به همین علت هم در شدیدترین حالتش اغلب میروند سراغ واژههای جنسی/ناموسی.
از فرهنگ مردسالار صحبت کردید که قواعد خودش را به زبان و فحش هم میکشاند. اما چرا بسیاری از دخترانی هم که در توییتر حضور دارند خود از فحشهای جنسی ضد زن استفاده میکنند؟
صرف داشتن یک جنس متفاوت از نظر فیزیولوژیکی کافی نیست که شما را از یک جنسیت متفاوت هم برخوردار کند. یعنی زن بودن به معنای زنانگی داشتن نیست همان طور که مرد بودن به معنای مردانگی داشتن. مردانگی و زنانگی به شیوه فرهنگی و اجتماعی روی بدن زن و مرد کار گذاشته میشود. اگر در فرهنگی غلبه با فرهنگ مردسالارانه یا پدرسالارانه باشد همه افراد کمابیش دارند از این فرهنگ مصرف میکنند، حتی آن جنسی که خود موضوع و خطاب و عتاب این کاربرد زبانی است. بنابراین خلاف انتظار نیست که زنان هم، بدون توجه، آن زبان را به کار ببرند.
علاوه بر این گاهی برای بهره بدن از امتیازات همراهی با فرهنگ غالب، شما ناچار میشوی خود را به آن شبیه کنی. بنابراین همان زبانی را به کار میبری که نماینده ی زبان حاکم است. به همین علت هم هست که بعضی از زنهایی که با زبان خیلی فحاشانهای مثل خود "مردها" با آنها صحبت میکنند، باعث میشوند مردها بلافاصله جابزنند. چون آنها درمی یابند که وقتی چنین زنی چنان زبانی را به کار برده سلاح زبانی آنها برای فتح و غلبه در اختیار گرفته و آنها را خلع سلاح کرده. بنابراین، دیگر آن فتح و ظفری که ممکن بود با کاربرد آن زبان در مقابل یک جنس دیگر به دست بیاید از بین رفته و بیفایده است. در محیط مجازی نیز کاربرد این زبان از جانب زنان باعث میشود آنها موقتا هم که شده به سطح فرهنگ مردانهحاکم ارتقا پیدا کنند.
استفاده گسترده از زبان فحش مسالهای مربوط به ایران است یا در دیگر کشورهای دنیا هم دیده میشود؟ چه میزان از این گستردگی به دلیل خشم افراد و نبود امکان اعتراض در جامعه بسته است؟
مقایسه سخت است به دلیل اینکه موضوعیست که کمتر مطالعه شده یا من ندیدهام که جایی به صورت مقایسهای مطالعه شده باشد تا مشخص شود مردمان کدام کشور بیشتر از زبان فحش در گفتگوهای روزمره یا حتی در شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. من چنین تحقیقاتی ندیدهام که بتوانم بر مبنای آنها داوری کنم.
اما در جامعههای مختلف وقتی آدم با مردم مواجه میشود میبیند آنها هم بیش و کم از زبان فحش استفاده میکنند. با این همه، یک چیز از لحاظ نظری مسلم است و آن این که زبان فحش، زبان بیان هیجان است و جامعهای که راههای زیادی برای بیان خودش نداشته باشد، و فقط بتواند هیجان را بیان کند، انتظار میرود این زبان کاربرد بیشتری داشته باشد. بنابراین هر جامعهای که در آن مدارها و مسیرها و شیوههای گفتگو و حرفزدن و بیان و ابراز خود بستهتر باشد، باید انتظار داشت که این زبان بیشتر به کار رود.
این بسته بودن راه و روش بیان خود، فقط بعد سیاسی ندارد، یعنی فقط به رابطه بین دولت با جامعه یا مردم مربوط نمیشود، در سطح اجتماعی هم این بسته بوده میتواند وجود داشته باشد. یعنی هر وقت در جامعهای رابطههای قدرت، چه درسطح خرد چه در سطح کلان، به صورت نامتوازن و یکسویه باشد، و خصلت سلطه آمیز و سرکوبگرانه باشد، و طرف کم قدرت تر که در وضعیت مغلوب است راهی برای بیان خود ندارشته باشد جز از طریق تخلیه هیجانیِ نفرتی که انباشت شده، زبان فحشآمیز عملا کارآمد ترین قالب برای بیان آن است، چرا که همه آن نفرت را یکباره میتواند بیرون بریزد به طوری که دست کم در کالبد یک تجربه زبانی موقتا احساس کند بر طرف خودش غلبه کرده است. غلبهای که جز از طریق زیان و هیجان ممکن نیست. حالا چه این غلبه در قالب روابط خانوادگی باشد یا روابط زن و شوهری یا در هر سطحی از روابط اجتماعی که ضامن و حامل قدرت هست.
برای همین میبینید گاهی آدمها ممکن است در صحنه رو در رو نسبت به کسی احساس شکست کنند، اما وقتی از طرف دور شدند، هر چه فحش از دهانشان در میآید نسبت به آن آدم میگویند، چون از این طریق در واقع خودشان و نفرتشان را بیرون میریزند و حس میکنند حالا موقتا یک طوری بر طرف غلبه کردهاند.
اگر از این زاویه نگاه کنیم به طور کلی میشود گفت وقتی جامعه مجالها و مسیرهایش برای بیان و ابراز آدمها بسته باشد، چه در سطح اجتماعی چه در سطح سیاسی، احتمال بیشتری میرود که با انباشت نفرت و هیجان، زبان فحش به کارگرفته شود، چون فحش، زبان بیان نفرت و هیجان است، و جامعه بسته نفرت بیشتر پر و بال میگیرد. در سطح سیاسی از این بابت جالب است مقایسهای شود بین جامعههای دموکراتیک و جامعه ما که در آن چقدر فحش علیه مقامات سیاسی رایج است.
آیا رواج ناسزاگویی بر روند کلی یک خردهرسانه یا شبکه اجتماعی میتواند تاثیر گذارد و بر آن حاکم شود؟ مثلاَ کسانی که عضو توییتر میشوند خود را در قالب از پیش تعیین شدهای ببینند که عرف عمومی استفاده از کلمات رکیک است؟
ممکن است یک جایی در محدودهای این فضا شکل بگیرد ولی خود آن رسانهها تا حد زیادی تعیینکننده نیستند چون به هر حال لایههای مختلف رسانهها را داریم، میدانیم کجا باید آن زبان شیک با هویت را به کار ببریم و کجا این زبان مبتذل ناشناس را. هر دو برای خود کارکردهایی دارند. همانطور که وقتی ما در جمعی رسمی هستیم با یک زبان حرف میزنیم وقتی در خانه یا با دوستان خود جمع شدهایم با یک زبان دیگر حرف میزنیم. اینجا هم همان لایههای مختلف برای بیان لایههای مختلف هیجانات و احساسات ما برقرار است.
اگر مجالها در جای دیگر کاهش پیدا کند و یا ما راهی برای گفتگو نیابیم انتظار میرود این جور زبان هم کاربردش افزایش پیدا کند که پیدا کرده. این نشان دهنده ان است که ما بسیاری اوقات راهی برای گفتگو با یکدیگر پیدا نمیکنیم، یعنی آدمها از مهارت گفتگویی برخوردار نیستند و میگویند حرف زدن دیگر فایده ندارد و تنها چیزی که میماند این است که چند تا فحش حوالهاش کنیم. وقتی راههای گفت و گو به نحو ساختاریای فرهنگی بسته است و گفت و گو بلد نیستیم یا نمیتوانیم آن را به کار ببریم یا بی فایده به حسابش میآوریم، در این شبکهها هم جای فحش باز میشود. اگر ما نتوانیم به عنوان یک جامعه راهی برای این قضایا پیدا کنیم احتمال شیوع بیشتر این نوع زبان هم بالا میگیرد، همانطور که همراه با افزایش نفرت، استفاده از این زبان هم که بیشتر رایج شده است.
ولی اینکه زبان فحش در خود این شبکهها به عنوان یک روند تا کجا پیش برود و تا چه حد باب شود این را نمیشود پیشبینی کرد، چون به خیلی از عوامل دیگر وابسته است و تنها این بعد ساختاری یا فرهنگی قدرت و زبان در کار نیست. ممکن است برخی از این شبکهها فردا تعطیل شوند مثل برخی از شبکهها که تعطیل شدند یا تغییر کنند. بنابراین همه آن روندهایی هم که آدم فکر میکند در حال گسترش هستند متوقف میشوند. البته خود فضای کنونی این شبکهها ممکن است جنبه تشویقآمیز داشته باشد. یعنی وقتی عدهای میبیند بقیه دارند فحش میدهند وهیجان خودشان و هیجان این مخاطبان را تخلیه میکنند، ممکن است این عده هم خود را متقاعد کنند این جا به دلیل ناشناس بودن و رها بودن از قید و بند نقش و انتظار نقش، میشود فحش داد و در رفت یا حتی در نرفت، ولی جای دیگرنمیشود.
مریم میرزا
تحریریه: مصطفی ملکان