داروین دویست ساله شد
۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعهاهمیت برجسته داروین
داروین از نادر دانشمندانی است که تاثیری اینچنین نیرومند، طولانی و گسترده بر آگاهی انسان مدرن برجای گذاشته است. همچون نظرات سیاسی پرکشش، نظریه تکامل وی نیز همیشه حضوری زنده و بحثانگیز در میان مردم عادی و کارشناسان داشته است.
در دوران جدید داروین از جمله نخستین کسانی بود که منشاء طبیعی انسان را مطرح ساخت و آیندهای نسبتاً طولانی را برای بشر پیشبینی کرد. داروین رشد و تکامل انسان را همچون کارکردی پیوسته در طول تاریخ میدید. برخلاف دانشمندان بزرگی همچون نیوتن، اینشتینو هایزنبرگ سرنوشت نظریات داروین با شکلگیری مکتبی به نام دارونیسم نیز گره خورده است.
داروین و نظریه اجتماعی
گرچه بکارگیری نظرات داروین در عرصه اجتماعی پس از مرگ وی رواج یافت، اما این پرسش همچنان مطرح است که تا چه اندازه جوامع انسانی از قوانین پایهای زیستشناسی تبعیت میکنند؟ سهم داروین در شکلگیری داروینیسم اجتماعی چگونه قابل تبیین است؟
اهمیت تاریخی نظرات داروین تقریباً امری آشکار و بلامنازع است. او نخستین کسی است که نظریهای فراگیر و جهانشمول پیرامون زندگی را مطرح ساخت. نظرات او درباره نیروی خلاق و موثر مرگ منحصر به فرد میباشد. بدون توصیف و توضیحات داروین از اهمیت نیروی مرگ، تکاملی برای بشر قابل تصور نیست. نزد داروین هستی انسانی برای نخستینبار به گونهای جامع و مرتبط، بر پایه امور طبیعی و مادی بنا نهاده شد.
دستاورد زیستشناختی داروین
بنا به تئوری منشاء و خاستگاه مشترک، همه موجودات زنده از سرچشمه یکسانی برمیخیزند. نظریه تکاملی داروین بیش از هر چیز، چالشی بزرگ برای "داستان خلقت" در روایت دینی آن بود. تا زمان داروین آفرینش موجودات زنده به نقل از کتابهای مقدس پایهای برای توضیح تنوع و کثرت موجودات تلقی میشد. به نظر داروین، خالقی با برنامهای منظم، دست به آفرینش زندگی نزده، بلکه در اساس روندی بیبرنامه و منطبق بر اصل انتخاب طبیعی موجب شکلگیری موجودات مختلف شده است. انتخاب طبیعی نیز به نوبه خود متکی به تصادف و ضرورت میباشد.
انتخاب طبیعی و مشکلات آن
داروین با بررسی، طبقهبندی و مقایسه فسیلها با انواع موجودات زنده در دوران جدید به تغییرات رخداده از طریق تکامل پی برد. او روند تکاملی در طبیعت را مشابه تحول حیوانات از طریق پرورش و تغییر گیاهان از طریق کشت میدانست. این گونه تعینات هدایت شده از طرق پرورش و کشت در واقع تکاملی باشتاب و یا تکامل در زمانی کوتاه میباشد.
همکاران داروین در همان زمان مطرح ساختند که انتخاب از طریق "پرورش و کشت" مصنوعی و انسانخواسته، متفاوت از پدیده انتخاب در طبیعت است. در حالیکه در انتخاب مصنوعی اراده و آگاهی انسان هدف را تعیین و هدایت میکند، در انتخاب طبیعی حضور ناظمی آگاه موضوعیت نداشته و هدفی مقرر هم وجود ندارد.
در انتخاب مصنوعی و هدفمند، در هر نسلی از گیاهان و جانوران بطور میانگین نمونههای ناقص و نامناسب از روند تولید مثل کنار گذاشته میشوند و تنها نمونههای مثبت امکان بازتولید مییابند. اما در طبیعت عکس این امر اتفاق میافتد. و بیشتر نمونههای منفی امکان گسترش مییابند. بطور نمونه انواع متفاوت حیوانات (گاو، اسب، ماهیان و غیره) و گیاهان (گندم، سیبزمینی، ذرت و غیره) پرورشی نمیتوانستند در روند طبیعی و برطبق تکامل زیستشناسی بوجود آیند.
تحلیل سرمایهداری مدلی برای نظریه تکامل؟
در گام دیگر داروین از تئوری اقتصاددان برجسته انگلیسی در پایان قرن هیجدهام، یعنی توماس مالتوس بهره میگیرد. آمیزش انتخاب اصلح با نظریه مالتوس یکی از نوآوریهای دیگر داروین میباشد.
به نظر مالتوس رشد (رشد هندسی) جمعیت انسانی سریعتر از تولید مواد غذایی (افزایش حسابی و یا خطی) است. در نهایت زمانی مواد خوراکی کافی برای همگان وجود نخواهد نداشت. مالتوس نه تنها فاجعه گرسنگی و قحطی را در ابعاد گسترده پیشبینی ، بلکه عوارض مخرب آن مانند بیماری و جنگ را عنوان کرده بود. بنا به گفته توماس هابز فیلسوف، انسان همچون گرگ در گلهای زندگی میکند و جنگ هرکس علیه همه بطور مداوم در جریان است.
داروین تئوری اجتماعی مالتوس مبنی بر "تنازع بقا" را به حیطه طبیعت منتقل میکند. بدین نحو تحلیل از سرمایهداری در انگلستان در سدههای ۱۸ و ۱۹ (سرمایهداری منچتسر) به عنوان مدلی برای نظریه تکامل در زیستشناسی به خدمت گرفته میشود. رقابت و نبرد میان سرمایهداران، مکانیزمهای انتخاب بازار و حتا ایجاد محصولات و عرصههای جدید در جامعه سرمایهداری به حوزه طبیعت کشانده میشود. موجودات زنده همچون کالاهای گوناگون بدل به موضوع نظریه تکامل میشوند و همچون کنترل کیفیت کالاها در بازار موجودات زنده نیز در ردهبندی طبیعی جای مشخصی مییابند.
الویت خصوصیات فطری بر اکتسابی
در اساس داروینیسم اجتماعی در دوران مدرن روشی مشابه را بر گزیده است. مکتب داروینسم با استفاده از نظرات علمی داروین آنرا برای تحلیل جامعه به کار میگیرد و آنرا همچون بسط قوانین طبیعی در اجتماع قلمداد میکند. فراموش نباید کرد که نظریه علمی داروین به نوبه خود، ایدئولوژی اقتصادی متکی بر سرمایهداری آغازین را، به عنوان مدل برای روندهای طبیعی به خدمت گرفته بود.
انسان ابزارساز همچون "موجودی هنوز نامتعین" (نیچه) تحت سیطره قوانین طبیعت و نظریه تکامل قرار دارد. هر عمل انسانی از میان سنگهای آسیاب انتخاب طبیعی گذر میکند. به نظر داروین و به زبان امروزی، تفاوتهای فرهنگی و تمدنی بشر بصورت ژنتیک مشخص گشتهاند. ژنها رفتار انسانها را هدایت میکنند و برعکس رفتار انسانها بر ژنها تاثیر میگذارد. داروین در پایان عمر خود مینویسد: «مایلم همانند فرانسیس گالتون ( پسرعموی داروین و نظریهپرداز اصلاح نژادی) این نظر را تایید کنم که تربیت و شرایط پیرامونی تنها تاثیر اندکی بر ذهن آدمی دارد. بیشتر خصوصیات بشر، فطری (مادرزاد) میباشند.»