تلاش هادی مطر، جوان ۲۴ ساله لبنانیتبار برای کشتن سلمان رشدی، پس از گذشت ۳۴ سال از فتوای خمینی برای قتل این نویسنده، یک بار دیگر این فتوا را در کانون توجهات قرار داد. فتوای خمینی درباره سلمان رشدی یکی از فتواهای سهگانه خمینی در مورد ارتداد بود که جملگی به فاصله کمتر از شش ماه در سال ۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صادر شدند.
برای فهم احکام خمینی پس از رسیدن به قدرت بایستی "اسلام سیاسی" را شناخت، چرا که دستورات و فرامین مذهبی خمینی غالباً جنبه سیاسی و حاکمیتی داشتند. او با همین نگاه بود که تأکید داشت حکومت یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است و میتواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، موقتاً جلوگیری کند.
او برای تحکیم پایههای قدرت نظام، در سال ۱۳۶۰ تأکید کرد: «وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفيد که با جاسوسی حفظ بکنيد اسلام را... اگر-فرض کنيد که- حفظ جان يک نفر مسلمانی، وابسته [به] اين است که شما شرب خمر کنيد، واجب است بر شما. دروغ بگوييد، واجب است بر شما».
فتوا برای کشتار زندانیان سیاسی یکی از جنایتکارانهترین فتواهای تاریخ شیعه بود که خمینی به منظور قلع و قمع مخالفانش و انتقام شکست در جنگ با عراق صادر کرد.
برای فهم موضوع نگاهی به فتواهای خمینی در ارتباط با "ارتداد" و تفاوت مرتد "فطری" و "ملی" لازم است.
قتلعام زندانیان کمونیست بر اساس فتوای خمینی
روزنامه کیهان به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ به نقل از آیتالله محمد محمدی گیلانی، رئیس حکام شرع اوین در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ و رئیس آتی دیوان عالی کشور، در ارتباط با حکم مرتد چنین گزارش میکند: «مرتد بر دو قسم است. مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که تولدش همراه با اسلام بوده باین معنی که ابوینش یا یکی از آندو در هنگام ولادتش مسلمان بودهاند، و مرتد ملی کسی است که ولادتش این چنین نباشد. کیفر مرتد فطری، قتل است و توبه وی پذیرفته نمیشود، زوجه وی بر او حرام میشود و باید با ارتدادش عده وفات نگهدارد و اموالش بین ورثهاش تقسیم شود، اگر چه او در قید حیات باشد. ولی مرتد ملی و زن مرتده، چه فطری و چه ملی باشد به صرف ارتداد، کیفر مرگ برای آنان نیست و توبهشان پذیرفته میشود. بچه مسلمانانی که به فرقههای مختلف مارکسیستی انتقال و انتساب پیدا کردهاند، محکوم به ارتدادند، مگر بعضی از آنها که طبق فتوی امام... در مورد انکار ضروری دین، ممکن است از حکم ارتداد بیرون باشند که تشخیص و تطبیق آن با اهل فن است».
حکم ارتدادی که محمدی گیلانی توصیف میکند در ارتباط با زندانیان مارکسیست و کمونیست همان موقع اجرا نشد و هفت سال بعد در شهریور ۱۳۶۷ بر اساس نیاز امنیتی و سیاسی نظام اسلامی، به مورد اجرا گذاشته شد. بین پنجم تا سیزدهم شهریور صدها زندانی سیاسی در زندانهای اوین و گوهردشت تحت عنوان مرتد "فطری" به دار آویخته شدند.
حکم اعدام به دلیل حمایت از "اوشین"
خمینی پس از کشتار زندانیان کمونیست و مارکسیست در فاصلهای کوتاه دوباره دست به قلم شد و در بهمنماه حکم "ارتداد" جدیدی را صادر کرد. این بار، قربانی زنی نگونبخت بود که در یک مصاحبهی رادیویی، حرف دلش را زده و گفته بود، شناختی از فاطمه زهرا که ۱۴۰۰ سال قبل میزیسته نداشته و بنابراین فاطمه زهرا نمیتواند الگوی وی قرار گیرد و الگوی او در زندگی "اوشین" ستاره یک سریال ژاپنی به نام "سالهای دور از خانه" است. اوشین به لحاظ شخصیتی زنی قدرتمند و صاحب اراده بود که در مقابل مشکلات از پاینمیافتاد.
خمینی که به رادیو گوش میداد، بلافاصله دستور داد فردی که این مصاحبه را پخش کرده، تعزیر و اخراج شود و دیگر دستاندرکاران نیز تعزیر شوند. خمینی همچنین در حکمش تأکید کرد در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بدون شک فرد توهینکننده محکوم به اعدام است. موضوع جالب توجه در این دستور، دستپاچگی خمینی و نیازش به بحرانآفرینی بود که از دید ناظران دور ماند و یا توجهی به آن نشان ندادند.
متهم یک زن بود. طبق فتوای خمینی و همه همتایانش، در اسلام زن "مرتده" اعدام نمیشود، بلکه آن قدر تحت فشار قرار داده میشود تا توبه کند و اسلام بیاورد. بر فرض هم اگر او قصد توهینی داشته و یا ضروریات دین را نفی کرده، حکم اعدام در مورد او نمیتوانست صادر و اجرا شود. هر چند به کار بردن لفظ توهین از سوی خمینی میتوانست صدور حکم اعدام به خاطر توهین به دختر پیامبر (سب و یا قذف) را توجیه کند. البته اینکه در اظهار نظر مربوطه، چه توهینی به کار رفته، مشخص نیست و کسی نمیپرسید در کدام دین و آیین اگر کسی عنوان کند که در مورد پدیدهای شناخت ندارد، به اعدام محکوم میشود؟
خمینی در تیرماه ۵۹ نیز دچار دستپاچگی شد و در اظهارنظری عجیب به غلط گفت که در قرآن سورهای به نام "منافقین" هست، اما سورهای به نام "کافران" نیست. در حالی که سوره "کافرون" یکی از سورههای کوتاه قرآن است که در نماز نیز خوانده میشود.
"دادگاه بلخ" خمینی بلافاصله تهیهکننده برنامه را به پنج سال زندان و سه نفر دیگر از دستاندرکاران برنامه را به چهار سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم کرد. برای اینکه رحم و مروت و مرحمت خمینی را نشان دهند، در نمایشی مسخره و چندشآور، موسوی اردبیلی وارد صحنه شد و از خمینی خواست که از سر تقصیر مسئولان مربوطه گذشته و آنان را مشمول عفو و مرحمت خود قرار دهد. کاری که به سرعت از سوی خمینی پذیرفته شد!
فتوای خمینی برای قتل سلمان رشدی
خمینی کمتر از دو هفته بعد در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷برای سومین بار حکم ارتداد صادر کرد. او این بار طبق فتوایی سلمان رشدی، نویسنده کتاب "آیههای شیطانی"، و ناشران آن را مرتد و مهدورالدم معرفی کرد و از مسلمانان خواست هر کجا آنها را یافتند به قتل برسانند.
خمینی برای پشت سر گذاردن بحران پذیرش قطعنامه و شکست در جنگ و قتلعام زندانیان سیاسی، نیاز به یک بحران دیگر داشت. او در تمامی دوران حکومتش، جز در یک سال آخر، حکم "ارتداد" کسی را صادر نکرده بود و فرمانی در این مورد از او دیده نشده بود. در سال ۶۰ یک بار در رابطه با لایحهقصاص، تنها تهدید به صدور چنین حکمی کرده بود که آنهم جنبه سیاسی داشت.
بالاگرفتن مخالفتهای آیتالله منتظری در درون نظام و به ویژه پیام او به مناسبت ۲۲ بهمن که خواهان توبه مسئولان و از جمله خمینی شده بود، بحران عجیبی را در نظام دامن زده بود. خمینی به منظور مهار بحراندرونی نظام نیاز به بحرانسازی جدیدی در سطح بینالمللی داشت. کتاب سلمان رشدی تنها یک بهانه بود و نه پایداری روی شرع. بیش از یک سال بود که "آیههای شیطانی" منتشر شده بود و اعتراضهای بسیاری را در کشورهای اسلامی دامن زده بود. دهها نفر در پاکستان و هند و دیگر سرزمینهای اسلامی جان خود را بر سر آن گذارده بودند. ولی در ایران نه تنها هیچ خبری نبود، بلکه سلمان رشدی به دلیل برخورداری از نام اسلامی، حتی مورد توجه مقامات وزارت ارشاد اسلامی بود.
مهدی سحابی، مترجم کتاب "بچههای نیمهشب" سلمان رشدی، جایزه بهترین ترجمه سال را نیز دریافت داشته بود. البته جدا از کار ترجمه کتاب، چه بسا مسلمان بودن نویسنده و ساکن انگلیس بودن وی نیز در انتخاب این ترجمه بیتأثیر نبوده باشد. پس از بلوای "آیههای شیطانی" تاکنون دهها نفر در کشورهای مختلف اسلامی از اندونزی و مالزی گرفته تا ترکیه به خاطر اعتراض به انتشار این کتاب کشته شدهاند، ولی در ایران خون از دماغ کسی نیامده و هیچ اعتراضی برپا نشده است.
خمینی تلاش کرد تا با پیش کشیدن مسئله سلمان رشدی و صدور حکم اعدام او و درخواست اجرای آن از سوی مسلمانان جهان، خود را به طور موقت از مخمصهای که در آن گرفتار آمده بود، برهاند.
بعد از پذیرش قطعنامه آتشبس با عراق و سر کشیدن "جام زهر"، چهره او در بین نیروهای داخلی و خارجی رژیم به شدت خدشهدار شده بود. او تأکید داشت که "صلح با صدام خیانت به رسولالله" است و قسم یاد کرده بود که تا آخرین نفس و گلوله با "صدام یزید کافر"، "دشمن خدا و پیامبر" و "عامل صهیونیزم و امپریالیسم" خواهم جنگید. اما در میانه راه، دستهایش را به علامت تسلیم بالا آورده بود. خمینی به هر طریق تلاش میکرد چهره مذهبی خود را بازسازی کند.
اعزام هیأت به مسکو و ارسال پیام برای گورباچف و دعوت او به اسلام و صدور حکم ارتداد برای رشدی، در یک راستا قرار داشتند و دو هدف را دنبال میکردند: صدور بحران و جلب توجه اذهان به خارج از مرزها و بازسازی چهره روحانی و مذهبی خمینی.
مورد دیگری که نبایستی از نظر دور داشت، این حقیقت بود که مسئله سلمان رشدی در جوامع اسلامی به جز ایران، مسئله روز شده بود و خمینی این احتمال را میداد که رقبایش در حوزههای نجف و قم در صدور فتوا و یا اعلام نظر و... پیشدستی کنند!
از اینها گذشته او مجبور بود شعار "مرگ بر صدام یزید کافر" را علیرغم میل باطنیاش به کناری نهد. به همین دلیل نیاز شدیدی به یک شعار جایگزین داشت و در این شرایط "سلمان رشدی مرتد" میتوانست تا حدودی جای آن را پر کند.
ضرورت محاکمه آمران حمله به سلمان رشدی
خمینی با هر انگیزهای که فتوای جنایتکارانه قتل سلمان رشدی را صادر کرده باشد، در ماهیت آن هیچ تغییری بهوجود نمیآورد.
مقامات پلیس آمریکا پس از بازجوییهای اولیه از عامل حمله اخیر به سلمان رشدی، تأکید کردند که این اقدام به تنهایی انجام گرفته است و هادی مطر هیچ همکاری نداشته است.
اما اقدام به قتل سلمان رشدی بر اساس فتوای خمینی و با مسئولیت مستقیم مقامات نظام اسلامی صورت گرفته است. دستگاه قضایی آمریکا نبایستی تنها عامل اجرایی را محاکمه کند؛ آمران و سفارشدهندگان این اقدام به قتل نقش و مسئولیت به مراتب مهمتری دارند.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.