1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

خطر جنگ و پیامدهای احتمالی آن

مصاحبه‌گر: داود خدابخش۱۳۸۶ مهر ۱۶, دوشنبه

مهدی خانبابا تهرانی معتقداست که یافتن یک راه حل منطقی برای مسئله غنی‌سازی، ایجاد یک جبهه بین‌المللی صلح‌خواهی و تمکین حکومت به حقوق شهروندی وملی ساکنان ایران می‌توانند خطر جنگ و رویارویی میان ایران و آمریکا را کاهش دهند.

https://p.dw.com/p/BnvU
مهدی خانبابا تهرانی
مهدی خانبابا تهرانی

هر روز که می‌گذرد شایعه‌ی امکان حمله‌ی نظامی کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی ایران شدت بیشتری می‌گیرد. همگان در انتظار پاسخ و واکنش ایران در مورد برنامه‌ی هسته‌ای‌اش به سر می‌‌برند و چشم‌ها به رهبری جمهوری اسلامی دوخته شده است. بسیاری بر این باورند و می‌دانند که کلید صلح و جنگ در دست ایشان است، جنگی که می‌تواند برای مردم ایران پیامدهای دهشتناکی در بر داشته باشد. در این زمینه رادیوی صدای آلمان مصاحبه‌ای داشت با مهدی خانبابا تهرانی، تحلیلگر سیاسی مسائل ایران.

دویچه‌ وله: آقای خانبابا تهرانی، ایران تا حدود دو ماه دیگر فرصت دارد تا به پرسش‌های تاکنون بی‌‌پاسخ آژانس بین‌المللی در مورد برنامه‌ی هسته‌ای‌اش پاسخ قانع‌کننده‌ای بدهد. آقای البرادعی چندی پیش یکبار دیگر هشدار داد که این آخرین فرصت برای ایران است. گروه ۵+۱ هم در بیانیه‌ی شورای امنیت خواستار این پاسخگویی و در ضمن تعلیق غنی‌سازی شده است. حال به نظر می‌آید که مقامات ایران به هیچ وجه مسئله‌ی تعلیق را نمی‌پذیرند. از گوشه و کنار دیگر هم سخن از تهدیدهای نظامی به گوش می‌رسد و این احساس را ایجاد کرده است که خطر نظامی جدی است. شما خطر یک جنگ احتمالی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مهدی خانبابا تهرانی: واقعیت این است که از روزهای نخستی که تهدیدهای نظامی نسبت به ایران از جانب آمریکا بیان می‌شد و یا اصولا بسیاری از مطبوعات و رسانه‌ها صحبت از یک درگیری نظامی در مرزهای ایران می‌کردند، من بر اساس ارزیابی خودم از شرایط منطقه‌ی خاورمیانه‌ی بزرگ و اصولا هویت ژئوپولیتیک ایران در منطقه، باورم بر این بود که عمل نظامی روی مرزهای ایران کار ساده‌ای نیست که بتوان این عمل را در همان محدوده‌‌ی ایران مهارش کرد. بلکه اصولا برافروختن آتش جنگ یا تجاوز نظامی روی ایران از نظر من کل منطقه را دربر خواهد گرفت. به این جهت فکر می‌کردم این یک تهدید است و هنوز هم بر این باور هستم که با وجود تشدید این خطر حمله‌ی نظامی و تبلیغات گسترده‌ی جهانی که هست، هنوز هم من بر این عقیده هستم (البته با امیدواری) که یک حمله‌ی نظامی می‌تواند به وقوع نپیوندد، بلکه خردمندانی از همه سو، چه در جمهوری اسلامی، چه در آمریکا و در اروپا پیدا شوند و از بروز چنین حادثه‌ی خانمان‌براندازی جلوگیری بکنند.

اما تاریخ به ما نشان داده که در برخی موارد عاقلان یا خردمندان برای کارهایی خطرناکی مانند حمله‌ی نظامی و جنگ تعیین تکلیف نمی‌کنند. در تاریخ دیده‌ایم که بسیاری از دیوانگان بوده‌اند که توانسته‌اند با رها کردن یک تیر، آتش جنگ را برافروزند. هم در جنگ بین‌الملل اول شاهد آن بودیم و هم در جنگ بین‌الملل دوم که در اثر خودسری‌ها و کنج‌اندیشی‌های فاشیست‌های آلمانی این جنگ دامنه‌ی جهانی پیدا کرد. اما همانطور من گفته‌ام، فکر می‌کنم که راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز هنوز در پیش پای ایران هست و جهان هم باید بیشتر به این مسئله بیاندیشد.

صرفنظر از آن بخش کوچکی از محافظه‌کاران آمریکا که راه ‌حل را در گزینه‌ی نظامی می‌بینند، نظر من بر این است که مجموعه‌ی سیاستمداران اروپایی، صرفنظر از تهدید‌های لفظی مانند اظهارات آقای کوشنر، وزیر خارجه‌ی فرانسه در مورد حمله‌ی نظامی، که آنهم بخاطر جلب نظر جهان عرب است که منافع بزرگ فرانسه همواره در دنیای عرب بوده است و اینها برای تشدید آن جنگ سنی و شیعه و اعراب، بخاطر جلب آنها آقای کوشنر این حرف را می‌‌زند. در حالیکه از طرف دیگر، وزیر خارجه‌ی آلمان در گفتگویی که گویا با آقای روحانی داشته است، این امیدواری را به ایشان داده که راه حل دیگری هم هست، که آن را فعلا نمی‌توانند عملی کنند. من فکر می‌کنم سرانجام این کشمکشی که بر سر مسئله‌ی متوقف کردن غنی‌سازی آغاز شده و به تهدید جنگی انجامیده، یک فرمولی از طرف خود آژانس و کشورهای اروپایی پیدا شود که بتواند دو طرف را قانع کند، بدون اینکه اعلام شود که غنی‌سازی بکل متوقف شده است، بلکه غنی‌‌سازی زیر نظر کمیسیونی از اروپا و آژانس بتواند تا مدتی کنترل شود و به یک معنا توقفی از غنی‌‌سازی را به جهان القا کند.

اما با وجود همه‌ی اینها، خطر تهدید نظامی بالای سر ایران پرپر می‌زند. من معتقدم که موقعیت بسیار حساس است. در این موقعیت حساس کافی است که یکی از طرفین بصیرت را از دست بدهد و برود به سمت راه‌حل‌های غیرعقلانی.

به نظر شما چه ابزار و راهکارهایی وجود دارد که می‌توانند مانع از یک رویارویی احتمالی نظامی شوند؟

من فکر می‌کنم دامن زدن به یک جنبش صلح‌خواهی و مقابله با جنگ یکی از کارهایی است که نیروهای صلح‌طلب داخل کشور ایران و در خارج کشور و همه‌ی کشورهای اروپایی و همه‌ی نیروهایی که طرفدار صلح و آزادی و حقوق بشر هستند، به دنبال آن بروند. من فکر می‌‌کنم ایجاد یک جبهه‌ی بزرگ صلح و مخالفت با جنگ در درون و بیرون مرزهای ایران یکی از راه‌ حل‌های عملی این کار است. این می‌تواند پاسخی باشد به آن عده‌ای که فکر می‌کنند فقط راه‌حل نظامی مشکل‌گشای مسائل خاورمیانه‌ی بزرگ است.

فکر می‌کنید یک برخورد نظامی احتمالی با غرب که شاید پای اسرائیل هم به میان کشیده شود، چه پیامدهایی برای همه منطقه و هم مردم ایران داشته باشد؟

بگذارید من به یک نکته اشاره کنم. به باور من بیخبری برخی از کوشندگان ایران در اپوزیسیون کنونی از خواسته‌های واقعی آمریکا در پهنه‌ی جغرافیای سیاسی خاورمیانه‌ی بزرگ کار را به جایی رسانده که آنها طرفدار حمله‌ی نظامی آمریکا به کشورشان شده‌اند. با این پندار واهی که شاید از راه این فشار نظامی استبداد حاکم ساقط شود و اینها از دست استبداد مذهبی خلاص گردند. این در حالی است که این جماعت صرفنظر از بی‌اطلاعی از مطامع ویرانگر چندملیتی‌ها و بدون توجه به سرنوشت حمله‌ی نظامی آمریکا به عراق، اصولا نمی‌تواند تصور کند که "بخاطر دستمالی قیصریه را به آتش می‌‌کشند". و این آتش کل منطقه‌ی خاورمیانه‌ی بزرگ را در بر می‌گیرد و زمینه‌ی یک جنگ بین‌المللی پیش‌بینی نشده را آماده می‌کند. مسئله به این سادگی نیست که اگر به ایران حمله‌ی نظامی شود، اصولا آن جوامعی که به نحوی از انحاء تحت تأثیر ایده‌های مذهبی از طریق جنبش اسلامی ساکت بماند. افغانستان، عراق و کنارش الان پاکستان و بسیاری از کشورها خرمن‌هایی هستند که منتظر یک کبریت هستند که آتش بگیرند. من فکر نمی‌کنم اگر حمله‌ی نظامی به ایران بشود، بتوان تصور که این به اصطلاح تجاوز یا این حمله در چارچوب مرزهای ایران بتواند متوقف شود.

باور من این است که به هر دلیل و هر نگاهی باید یک عده‌ای از این خوش‌ خیالی بیرون بیایند که بدست نیروی بیگانه و قهر و آتش و فشار و غیره می‌شود یک مسئله‌ی بزرگ اجتماعی را حل کرد. باید یکبار به سرنوشت سیاستمداران محافظه‌کار آمریکا در بالکان و تکه پاره شدن آن خاک و سپس در پیش بودن همین برنامه در عراق توجه کنند. قدر مسلم سیاستگزاران شرکت‌های چندملیتی نگران حقوق مردم ایران و تمامیت کشور نیستند. از این روی حاکمان کوتاه بین جمهوری اسلامی وظیفه دارند با عنایت به حساس بودن این مرحله‌ی تاریخی از کشور، بجای دامن زدن به جدایی ملی، یا به توجهی به حقوق اقلیت‌های فرهنگی که ساکن سرزمین ایران هستند، و با پذیرش اصل برابری حقوق شهروندی ایرانیان و حقوق انسانی و ملی تمامی ساکنان این سرزمین در راه وفاق ملی و حاکمیت مردم که تنها ضامن یکپارچگی و ایستادگی در مقابل خطر حمله‌ی نظامی است قدم بردارند و از این طریق یک اردوی بزرگ از صلح‌خواهان را به یکدیگر پیوند دهند و از این طریق موجب حفظ یکپارچگی کشور بشوند.

آقای خانبابا تهرانی متشکرم اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.