«خس و خاشاک» سیزده میلیونی • مصاحبه
۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبهبه عقیده عباس عبدی حرفهای مسئولان همیشه آنقدر حساب شده نیست که بشود روی آن ارزیابی ارائه داد. ولی وقتی چنین حرفی زده میشود، باید تبعات آن را هم پذیرفت. از جمله ریزش آرای اعلام شده برای محمود احمدینژاد و از آن مهمتر وجود کمییتی که بیانگر کیفیتی قوی است!
دویچهوله: آقای عبدی، نمایندهی ولی فقیه در سپاه پاسداران میگوید: «۱۳ میلیون نفر رأیشان را به فرد دیگری دادهاند و این را باید پذیرفت» (نقل به مضمون). معنای این صحبتها چیست؟ آیا میشود آن را به این مفهوم گرفت که اپوزیسیون در ایران به نوعی از سوی حکومت به رسمیت شناخته میشود؟
عباس عبدی: چون مسئولین در ایران شفاهی و تاحدی هم فیالبداهه صحبت میکنند و در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرند و پاسخ میدهند، خیلی نمیتوان روی اظهارنظرها حساب دقیقی باز کرد. به این معنا که فکر کنیم آنها متنی را از پیش نوشتهاند، روی آن فکر کردهاند، نتایج و معنای آن را دقیقاً میدانند و بر این اساس اظهارنظر میکنند تا پیامی را به مخاطب برسانند. این قاعده را تقریباً در مورد اکثر مقامات ایران نمیتوان قائل شد.
البته اگر ایشان این مطلب را گفته باشد، به هرحال باید استقبال کرد. ولی باید نکاتی را هم به آن اضافه کرد؛ با فرض آن که این رأی درست باشد، این رأی قطعاً از آن طرف (دولت) ریزش کرده است و رأی زمان ۲۲ خرداد را ندارد. ضمن این که کیفیت این دو رأی هم بسیار متفاوتاند.
کیفیت رأی کسی که انتخاب شده، هم به لحاظ افراد رأیدهنده که کیفیت اجتماعی- اقتصادیشان پایینتر است و هم به لحاظ انگیزهها و دفاع از آن رأی که غالب آنان کمانگیزه و منفعل هستند، با رأی طرف مقابل متفاوت است. رأیدهندگان به طرف مقابل و یا ۱۳ میلیونی که آنان میگویند، هم انگیزهی خیلی بیشتری دارند و هم به لحاظ کیفیت و سطح اجتماعی بالاتر هستند. این تفاوت را هم باید به طور جدی لحاظ کنند و فقط به عدد نگاه نکنند.
لحاظ این کیفیت، برای طرف مقابل چه معنایی دارد؟
مثلاً اگر در امریکا یک رییس جمهور ۵۲درصد رأی میآورد و آن که باخته است، ۴۸درصد و یا اگر یک طرف ۶۰درصد رأی دارد و دیگری ۴۰درصد، کیفیت این دو رأی مساویاند. یک اکثریت وجود دارد و در کنار آن یک اقلیت.
اما اگر در جایی فردی ۶۰درصد آرا را بیاورد و آن که ۴۰درصد رأی را آورده است، ۴۰درصد رأی خود را از اقشار تحصیلکرده، فعال و از طبقهای که اساساً مدیریت اجتماع بیشتر در دست آنان است داشته باشد، آن که انتخاب شده است، نمیتواند بگوید: من ۶۰ هستم و تو ۴۰؛ پس من پیروز شدم.
اینجا یک شکاف کیفی نیز در جامعه رخ داده است و برای کسی هم که پیروز شده، مهم است که اهمیت این شکاف کیفی را درک کند و بداند که این شکاف دیر یا زود به شکاف کمی تبدیل میشود. ضمن این که همین شکاف کیفی هم موجب مشکلات زیادی در ادارهی امور میشود. بر این اساس آن که انتخاب شده باید سیاستهایی را اتخاذ کند که بتواند این شکاف کیفی را برطرف کند و نخبگان در حوزههای مختلف، طبقهی متوسط و افراد تحصیلکرده و فعال را جذب کند.
به این کیفیت تعیین کننده اشاره میکنید؛ آقای میرحسین موسوی امسال را سال استقامت خواند. این کیفیت چگونه و با چه سیاستهایی میتواند به این استقامت کمک کند؟
من کاری به سالی که عنوان شده و استنباطی که از آن میشود، ندارم و نمیدانم چه چیزی دقیقاً مورد نظر گویندگان آن است. اما آنچه میتوانم بگویم این است که کیفیت باید اعتماد بهنفس داشته باشد و مقداری صبر کند.
اگر نمیشود بدون این کیفیت مملکت را اداره کرد، دیر یا زود تق این قضیه درخواهد آمد. اما نباید بگذاریم به بحران، درگیری و خشونت کشیده شود. چون در خشونت، آن طرف هم به لحاظ عددی، هم به لحاظ امکانات و هم به لحاظ روحیه، حرف اول را میزند.
در حالی که بحث اصلی طرفی که این کیفیت را دارد خشونت و مواجه نیست. بلکه کارآمدی، ادارهی کشور، ارزش افزوده، بهبود معیشت، رفاه و… است و اینگونه کارها است که از او برمیآید. بنابراین به این معنا، باید کمی صبر کرد. دیر یا زود نتیجهبخش خواهد بود.
آقای خاتمی در بخشی از سخنان خود در دیدار با نمایندگان اصلاحطلب مجلس تاکید کردهاند که یکی از اموری که مجلس باید روی آن تمرکز کند، تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد است. آیا میتوان از حالا با این دید به انتخابات بعدی نگاه کرد؟
یک بخش از این صحبت از اساس بنیادی ندارد؛ به این مجلس گفته شود که به انتخابات آزاد فکر کن! مگر خود آن بر اساس چنین انتخاباتی تشکیل شده است که حالا به انتخابات آزاد فکر کند؟!
اما این که آیا انتخابات آزاد میتواند شکل بگیرد یا خیر؛ انتخابات آزاد را مجلس تأمین نمیکند. شورای نگهبان هم تأمین نمیکند. بلکه قدرت کسانی که میخواهند در انتخابات شرکت کنند، آن را تأمین میکند.
این مملکت مجلس سوم تا هشتم را با پنج تا شش کیفیت متفاوت داشته است. در حالی که همیشه یک شورای نگهبان بوده و یک قانون معین هم کمابیش حاکم بوده است. اما به خاطر تفاوتی که در قدرت اجتماعی نیروهای تشکیل دهندهی مجالس وجود داشته، کیفیت آنها هم متفاوت بوده است.
بنابراین انتخابات آزاد را قرار نیست مجلس ایران برای مردم ایران تأمین کند. چرا که خود مجلس باید متأثر از یک انتخابات آزاد باشد. خود مجلس باید از ارادهی مردم نشأت گرفته باشد.
اما این که آیا این کار شدنی است یا خیر؛ به نظر من، این کار شدنی است و اتفاقا انتخابات آزاد بعد از ۲۲ خرداد میتواند معنی بدهد و نه پیش از آن. امروز است که آدمها میتوانند نشان بدهند که تضمین انتخابات را از وزارت کشور و شورای نگهبان نمیخواهند، بلکه خودشان تضمینکنندهی سلامت و آزادی انتخابات هستند.
فقط اینجاست که انتخابات آزاد معنا پیدا میکند. برخلاف کسانی که فکر میکنند حالا دیگر نباید در انتخابات شرکت کرد، چون این دولت غیرمشروع است. در این صورت در انتخابات قبلی هم نباید شرکت میکردند. چرا که عدهی دیگری هم آن انتخابات را غیرمشروع میدانستند.
آنچه اهمیت دارد این است که کسانی که وارد میدان انتخابات میشوند، تا چه حد این قدرت سیاسی را دارند که هم در برابر رد صلاحیتها هم در برابر تخلفات انتخاباتی و هم در برابر کارایی نهاد برآمده از انتخابات، از خودشان قدرت نشان بدهند و سلامت هرسهی آن را تضمین و تایید کنند.
این به خود نیروهایی برمیگردد که میخواهند در انتخابات شرکت کنند. اگر نیرویی سلامت انتخاباتاش را از مجلس میخواهد، همان بهتر که شرکت نکند. اما اگر نیروی –در هر انتخاباتی- گفت که شرکت میکنم؛ صلاحیتها را هم اینطور تعریف میکنم و تا این حد پای آن میایستم؛ در مورد تقلب و سلامت انتخابات نیز این رفتار را خواهم داشت؛ برای نهاد برآمده از انتخابات هم چنین برنامهای دارم؛ این نیرو نه تنها حق شرکت دارد که باید شرکت کند. فرقی هم نمیکند چه رژیمی، به چه شکلی و در چه حکومتی مستقر است.
گفتوگو: نیلوفر خسروی
تحریریه: مصطفی ملکان