خانه کودک شوش در آستانه تخریب!
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعهانجمن حمایت از حقوق کودکان از سال ۷۸ در چارچوب طرح توانمندسازی کودکان منطقه محروم، فقیر و پر از نیازمندی های اجتماعی و فرهنگی شوش و دروازه غار، حضور فعال و داوطلبانه داشته است. کمترین نتیجهای که از این هشت سال فعالیت میتوان گرفت، برجسته شدن موضوع کار کودکان در افکار عمومی است. دسته بندی مشکلات کودکان مهاجر و حاشیه نشین ایرانی و افغانی و کمک به آموزش آنها از مهمترین وظایفی است که فعالان این خانه برای خود تعریف کردهاند. کارکنان این خانه، اینک با خطر از دست دادن محل کار خود مواجهند. شهرداری فضایی را که به خانه کودک شوش داده بود، پس میخواهد و از طرف دیگر، گفته میشود که به دلیل قرار گرفتن بنا روی قنات، هر آن خطر ریزش ساختمان میرود. مجید بیخیله از مسئولان خانه شوش با یادآوری این موضوع که گودالی هفت هشت متری بخاطر همین قنات کنار خانه ایجاد شده میگوید:
"متاسفانه نهادهای اجتماعی در ایران خیلی تنها هستند و نیاز به حمایت دارند تا جایگاه خود را پیدا کنند. ما هشت سال است کار خود را شروع کردهایم و هنوز بعد از اینهمه سال، مشکلات عمده مالی، مکانی و حمایتی داریم. هنوز جای ثابتی نداریم و بیم اثاثکشی همیشه با ماست. این هم فقط مشکل ما نیست. ۹۰ درصد نهادهای اجتماعی هنوز جایی برای کار کردن ندارند. همینجا که ما هستیم، اصولا فضای آموزشی نیست. قبلا انبار ضایعات شهرداری بوده و ما با شرایط آغاز به کارمان، پذیرفتیم که اینجا باشیم."
با توجه به امکانات مالی و حمایتی بسیار ناچیز و محدود تشکل های مردمی و غیردولتی، هیچ چشمانداز واقع بینانهای برای جایگزین کردن یک محل دیگر برای خانه کودک شوش در صورت تخلیه وجود ندارد. به گفته مجید بیخیله، حتی به افراد خیر نیز نمیتوان امید بست چون آنها معمولا به لحاظ مذهبی و سنتی، برای امور صرفا خیریه و مستقیم پول هزینه میکنند.
"افراد خیر، ترجیح میدهند درمانگاه دایر کنند، تغذیه و پوشاک بچه ها را رسیدگی کنند تا این که یک کلاس آموزشی را تامین هزینه کنند. این مشکل را ما داریم که نگاه ها بیشتر خیریه ای است تا پایه ای و اموزشی."
بی خیله اشاره میکند که به دلیل گرانی سرسام آور زمین و مصالح در سالهای اخیر، خانه کودک شوش با از دست دادن محل فعلی، تنها با یک معجزه میتواند صاحب بنای دیگری شود. مهمتر از همه اینکه خانه کودک شوش، طی سالها توانسته اعتماد و علاقمندی بچهها و خانوادههایشان را جلب کند و این در مکانی تازه، تقریبا شروع از صفر است.
"اینجا الان نیمه تعطیل است. کلی کتاب و وسایل داریم. هیچ جایی نداریم. الان ساختمان بغلی خانه کودک را که یک حمام بزرگ بود را کاملا خراب کرده و حتی گودبرداری کرده اند. خانه کودک شوش آماده تخلیه است ولی ما تا زمانی که جای جدیدی را به ما معرفی نکنند، بهیچ عنوان نمیتوانیم انجا را ترک کنیم. ارتباطی که ما با این بچه ها و خانواده هابشان داریم، یک ارتباط هشت ساله است. صد در صد این بچه ها مستاجر هستند و جای ثابتی ندارند. ارتباط گیری با اینها سخت است و مدام خانه و محل کار این ها عوض می شود. این ما هستیم که باید جای ثابتی داشته باشیم تا مرکز ارتباط باشیم. اگر خود ما جای ثابتی نداشته باشیم، تماسمان با این بچه ها قطع می شود. ما خیلی اصرار داریم که اول جایی بگیریم تا همه بدانند آدرس ما کجاست."
بیم از دست دادن خانهی یاری به کودکان کار و خیابان، در حالی بر ذهن مسئولان خانه کودک شوش سنگینی میکند که دوباره طرح جمعآوری کودکان خیابانی از چهارراهها و معابر تهران با کمک نیروی انتظامی شروع شده است. پلیس بچه های گل فروش، آدامس فروش یا شیشه پاک کن را از خیابانها جمع میکند و به بهزیستی یا مراکز نگهداری آنها تحویل میدهد. دیدن تصاویر این بچهها درسایتهای خبری که با گریه به پلیس التماس میکنند، سخت رقت انگیز است. جمع آوری آنها علاوه بر این که کابوسی از ترس و اضطراب برای این بچههاست، موجب فشار مالی هرچه بیشتری به خانواده های آنها هم میشود. هر چه باشد آنها نان آور خانه هستند. مجید بیخیله این اقدام را پاک کردن صورت مسئله میداند.
"این طرح را من مطمئن هستم که مثل همیشه ناموفق خواهد بود. هر سال اردیبهشت، بهزیستی این طرح را اجرا می کند. تنها اتفاق اینست که زندگی این بچهها و خانوادههایشان شدیدا آسیب میبیند. استرس و ترس این بچه ها افزایش می یابد. قبلا هم به شما گفته بودم اینها را می گیرند در اردوگاهها نگاه می دارند. خانواده که مراجعه کرد اگر کارت نداشته باشد همه را می گیرند. خانواده از ترس اش مراجعه نمی کند و بچه ماهها در اردوگاه و بهزیستی می ماند. این بچه در کمپ واقعا از نظر روحی صدمه می بینند. متاسفانه برنامه اینست که برای آراستگی سیمای شهر این بچه ها نباید حضور داشته باشند و مانند زباله باید آنها را در سطل آشغال بریزیم. تا وقتی ریشه حضور این پچه ها که فقر و نابرابری است خشکیده نشود، اینها هم باقی میمانند. کودک کار و خیابان ناشی از بیعدالتی، عدم اموزش و فقر است. تا زمانی که مسئله اساسی که نیازهای این بچه هاست، بهداشت، اموزش و تغذیه و مسکن شان است،حل نشود، این بچه ها دوباره بر میگردد. این یک سیکل باطل است. فقط این وسط این بچه ها به دلیل رفتارهایی که با آنها می شود بیشترین آسیب را می بینند."
اما به موازات خبرها و رویدادهای بد برای بچهها، برخی کودکان کودکان کار و خیابان، شاهد تئاتر و تردستی جالبی درهفته گذشته در خانه کودک شوش و مدرسه کودکان کار افغانی بودند. یک زن و مرد هنرمند آمریکایی به نام "تام" و "جنت" که ازهمکاران نهادهای وابسته به سازمان ملل هستند، به میان بچهها آمده و برایشان شعبده بازی و پانتومیم و حرکات خنده آور انجام دادند. این دو نام برنامه خود را جادو برای صلح گذاشته بودند. قصدشان این بود که ضمن معرکه گیری و خنداندن و سرگرم کردن بچهها، از دوستی و آزادی و صلح برای آنها بگویند.
" ما ارتباط خوبی با کمیساریای عالی پناهندگان داریم. تماس گرفتند و گفتند که برنامه ای هست برای بچه های افغانی که تردستی و تفریحی است. آمدند یکی دو ساعت برای بچه ها برنامه های شاد اجرا کردند. هرچند ایندو خارجی بودند و بچه ها زبان آنها را نمی فهمیدند اما کارشان چون نمایشی بود، بچه ها آن را درک می کردند و خیلی خندیدند. این خوب است که چنین کارهایی بکنند. کمیساریا خیلی جا و امکانات دارد و میتواند برنامه های اساسی تری هم در ایران پیاده کند. امیدواریم بچه ها پیام این هنرمندان را گرفته باشند. به نظر من بدون برابری، نمی توان از صلح حرف زد.
مهیندخت مصباح