«خامنهای میتواند بهراحتی احمدینژاد را از عرصهی سیاست حذف کند»
۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبهدویچهوله: آقای خامنهای مستقیماً به وزیر اطلاعات نامه نوشته و از او خواسته که قرص و محکم سرجای خودش بماند. معنای چنین نامهای به شکل مستقیم به یک وزیر، برای رییس جمهور، چیست؟
مهدی مهدویآزاد: چنین نامهای، حداقل در دوران صدارت آیتالله خامنهای، یعنی در ۲۰ سال اخیر، بیسابقه بوده است. هیچگاه آقای خامنهای مستقیماً و بهصورت رسمی، به یکی از وزرای دولت که رسماً و طبق قانون اساسی، تحت انعقیاد رییس جمهور هستند، چنین نامهای ننوشته بود.
البته آقای خامنهای در دولت آقای هاشمی رفسنجانی و در اواخر دورهی آقای خاتمی، سعی کرد با ارتباط مستقیم با برخی از وزرا، قدرت خود را افزایش بدهد و خواستههای خود را بر آنها تحمیل کند. اما چنین نامهای نتیجه و معنایی ندارد جز اینکه آقای خامنهای دارد تلاش میکند آقای احمدینژاد را در آستانهی انتخابات مجلس کمی تضعیف کند و وزنهی قدرت را به سمت هواداران خودش، چربتر و سنگینتر کند.
هدف تضعیف آقای احمدینژاد است یا کنار گذاشتن او؟
جریان آقای احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی، یک جریان بیبن و مایه و یک جریان بیپشتوانه و یک جریان مندرآوردی در عرصهی سیاست ایران است. از نظر تئوریک، حذف آنها کاملاً ممکن است، اما از نظر عملی، چون این جریان به کانونهای قدرت و مشخصاً تاکید میکنم، به کانونهای ثروت دسترسی کاملی پیدا کرده و برخی از محافل امنیتی را هم با خود همراه کرده است، میتواند کارشکنیهای جدیای در مقابل روندی که آقای خامنهای در پیش رو خواهد داشت، انجام بدهد.
این جدال میان اصولگرایان به کجا خواهد کشید؟ آیا نظر برخی تحلیلگران که معتقدند آقای خامنهای اگر لازم بداند، آقای احمدینژاد را بهسادگی میتواند کنار بگذارد درست است یا نظر کسانی که معتقدند این هزینهی سنگینی برای آقای خامنهای دارد؟
با شرایط فعلی، آقای خامنهای هنوز این قدرت را دارد که به راحتی آقای احمدینژاد را از عرصهی سیاست حذف کند. اشارهای از آقای خامنهای کافی است تا قوهی قضاییه پروندهی آقای رحیمی، معاون اول ایشان را بازگشایی کند و ایشان را بازداشت کند. اشارهای کافی است تا اسفندیار رحیممشایی بازداشت شود. اشارهای کافی است تا حامیان ولایت فقیه و سپاه و بسیج از آقای احمدینژاد فاصله بگیرند.
همانطور که ما میبینیم سایت "رجانیوز" که زمانی یکی از جدیترین حامیان آقای احمدینژاد بود و توسط خانم فاطمه رجبی تأسیس شد، الان مطالب انتقادی شدیدی نسبت به رییس جمهور دارد و میگوید که چرا ایشان از حرفهای ولایت تبعیت نمیکند.
در این میان، نقش مخالفانی که به عنوان جنبش سبز شناخته شدهاند، چه خواهد بود؟ بسیاری به نقش کمرنگ هاشمی رفسنجانی و مخالفان سرکوبشده اشاره میکنند و بر این نظر هستند که آقای احمدینژاد تا زمانی اهمیت داشت که بتواند این نیرو را سرکوب کند و الان دیگر اهمیتاش را از دست داده است. ارزیابی شما چیست؟
بعد از حذف آقای هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری، بسیاری از نزدیکان آقای هاشمی، در محافل خصوصی، تاکید میکردند که این یک تاکتیک سیاسی از طرف آقای هاشمی بوده، برای اینکه در مرحلهی اول فشارها را از روی خودش کم کند و در مرحلهی دوم، دشمن مشترکی که هم جناح آقای خامنهای و هم جناح احمدینژاد و رحیممشایی داشتند، یعنی آقای هاشمی را از عرصه کمی دورتر کند تا این دو جناح به خودشان مشغول بشوند.
من تصور میکنم، در شرایط فعلی، بازداشت آقایان موسوی و کروبی و انزوای بیشتر آقای هاشمی رفسنجانی، صرفنظر از درستی یا نادرستی تحلیلهایی که نزدیکان آقای هاشمی ارائه میدادند، باعث خواهد شد که جناح اقتدارگرا در داخل خودش دچار اختلافات و تناقضات بسیار شدیدی بشود و این اختلافات و تناقضات در آستانهی انتخابات، به قول آقایان، به فتنهی دیگری منجر بشود. یادتان باشد که آقای مصباح یزدی، هفتهی گذشته گفت: «آن چیزی که من به عنوان جریان نفوذی در دولت آقای احمدینژاد میبینیم، بزرگترین خطری است که تاکنون، یعنی در ۱۴۰۰ سال گذشته، اسلام را تهدید کرده است».
اما این نکته را هم نباید فراموش کنیم که آقای احمدینژاد هم در این میان یک بازی دارد و آن هم این است که میخواهد خاستگاه اجتماعی خود را تغییر بدهد. یعنی اگر زمانی کسانی به آقای احمدینژاد رأی میدادند که وابسته به سپاه، بسیج و حامیان ولایت فقیه بودند، الان با تئوریهای آقای رحیممشایی، به عنوان مغز متفکر این جریان، آقای احمدینژاد سعی میکند خاستگاه اجتماعی خود را به سمت طبقهی متوسط، طبقهی تحصیلکرده و طبقهی معترض جامعه، یعنی کسانی که از ایستادن در مقابل آقای خامنهای لذت میبرند، انتقال بدهد که البته به گمان من، حتماً در این بازی مرموز و موذیانه شکست خواهد خورد.
اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد، به نظر شما، ترکیب بعدی بهتر از آن چیزی خواهد بود که الان هست؟
تا زمانی که حاکمیت بلامنازع و اقتدارگرایانهی آقای خامنهای و حامیانشان وجود دارد، ما تغییر اساسیای در کاست قدرت و در ساختار حاکمیت مشاهده نخواهیم کرد؛ حتی اگر به قیمت اختلافات خیلی جدی تمام بشود. حتی اگر این اختلافات در ترکیب با نارضایتیهای اقتصادی مردم، به دور جدیدی از شورشها منتهی بشود، در نهایت، من تصور نمیکنم که در شرایط فعلی، ما امید چندانی به تغییرات به نفع جنبش دمکراسیخواهی و جنبش سکولار ایران داشته باشیم.
مریم انصاری
تحریریه: مصطفی ملکان