حوادث کار و زندگی پررنج کارگران در ایران
۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبهکانون مدافعان حقوق کارگر روز یکشنبه (۱۹ آذر / ۹ دسامبر) از کشته شدن یک کارگر اسکلتبندی (فورمن استراکچر) بنام رضا رستمی در روز شنبه به علت پرت شدن از اسکلت خبر داد. به گفته این کانون، رضا رستمی در شرکت هانمک، پیمانکار شرکت پتروپارس در فاز ۱۹ طرح توسعه پارس جنوبی، بین کنگان و عسلویه، مشغول به کار بوده است.
این کانون همچنین از زخمی و بستری شدن کارگری دیگر بنام دانیال "به علت نبود وسایل ایمنی" خبر داده است. در اطلاعیه کانون مدافعان حقوق کارگر به شرکتهای پیمانکاری و سرمایهداران انتقاد شده که اقدامی برای ایمنسازی محیط کار نمیکنند.
این کانون همچنین به لزوم وجود تشکلهای کارگری برای بیان خواستهایی چون ایمنسازی محیط کار اشاره میکند.
هفته گذشته نیز پنج تشکل کارگری نسبت به افزایش حوادث کار هشدار داده بودند. در بیانیه مشترک این تشکلها آمده است: «حوادث کار دومین عامل مرگ و میر ایران بعد از تصادفات است.» در این بیانیه همچنین عدم رعایت ملاحظات ایمنی و تصویب و اجرای قوانین حمایتی لازم "جنایت علیه نیروی کار" توصیف شده است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، سهراب براندیشه، مدیرکل تعاون ، کار و رفاه اجتماعی استان کرمانشاه، نیز در مورد حوادث کار گفته است که نیمی از این حوادث در پروژههای ساختمانی و بیشتر بخاطر گودبرداری غیراصولی و ریزش ساختمان اتفاق میافتند که "در ۷۰ درصد این رخدادها، مرگ نیروی کار قطعی است".
براندیشه همچنین گفته است که به طور متوسط تنها ۱۷ درصد حوادث کار در جهان مربوط به بخش ساختمان میشود. این مقام مسئول وزارت کار معتقد است که صدور بخشنامه و آییننامه در خصوص رعایت اصول ایمنی کافی نیست.
غلامحسین عسگری، از فعالان کارگری باسابقه ایران که هم اکنون در تبعید به سر میبرد، در مصاحبه با دویچه وله با اتکا به تجربه سالها کار خود به عنوان کارگر و ناظر در دوره پهلوی و نیز جمهوری اسلامی از موانع ایمنسازی محیط کار در کارگاهها و کارخانجات ایران سخن میگوید.
بشنوید: گفتوگو با غلامحسین عسگری، درباره حوادث کار و ایمنسازی محیط کار در ایران
آقای عسگری که در فاصله سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ مسئول "شورای کارکنان مجتمع فولاد اهواز و شرکتهای تابعه و وابسته" بوده است، در این مصاحبه از جمله به عدم توجه مسئولان جمهوری اسلامی به وضعیت زندگی کارگران، نبود عدالت اجتماعی، نبود تشکلهای کارگری و آگاه نبودن کارگران به شأن و حقوق خود میپردازد.
دویچه وله: آقای عسگری، شما سالها بهعنوان فعال کارگری در ایران بودهاید. تجربهی شما چه میگوید؟ شما در چه جاهایی کار کردهاید و تا چه حد موضوع ایمنسازی کار کارگران دغدغهی فکری و برنامهی کارفرماها بوده؟
غلامحسین عسگری: من ضمن همدردی با خانوادههای کارگرانی که حادثه دیدهاند، باید بگویم که در ابتدا به طور کلی تا زمانی که حکومت جمهوری اسلامی در ایران بر سر کار است، جامعهی کارگری ایران که بخش عظیمی از ملت ایران را تشکیل میدهد، هرگز روز خوش به خود نخواهد دید. این یک. زیرا امروز بیش از ۹۰ درصد از کارخانجات و شرکتهای بزرگ در دست رژیم و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و پاسداران است. دوم این که محیط کار کارگر از دیرباز بهعلت این که کارفرمایان کارگران را برای سودجویی بیشتر تحت فشار قرار میدهند، هرگز سالمسازی نشده و از آنجا که جمهوری اسلامی با توجه به حساسیتی که روی نام کارگر دارد و با توجه به تنگناهایی که در این ۳۳ سال برای کارگران بهوجود آورده، هرگز به این کار مبادرت نخواهد کرد. چرا؟ چون اولاً آن کسانی که ریاست یا مسئولین شرکتها و کارخانجات هستند، اینها که هیچ گونه سنخیتی با جامعهی کارگری و هیچ گونه اطلاعی از وضعیت معیشتی و محیط کار و کارگر ندارند، اینها بخش عظیمی از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و پاسدارها هستند. از طرف دیگر آنهایی هم که در رأس شرکتهای پیمانکاری گمارده میشوند، آنها هم وابسته به خود رژیم هستند.
از طرف دیگر با حوادث مختلفی که تاکنون در سطح ایران برای جامعهکارگری رخ داده، از طرف رژیم هیچ گونه عکسالعملی نسبت به بهبود وضعیت محیط کار و کارگر انجام نشده و نخواهد شد، زیرا در رژیم جمهوری اسلامی جان انسانها هیچ گونه ارزشی ندارد. محیط کار را در صورتی میشود سالمسازی کرد، مخصوصاً در جنوب ایران که من بیشتر با کار آنجا ملموس بودهام، اعم از وضعیت بد آب و هوایی، گرد و خاک، سُرخوردگی کارگر روی اسکلتهای فلزی در جاهای مختلف کارگاهها، و این کارگران زمانی میتوانند دارای محیطی سالم اعم از محیط کار، معیشتی، زندگی، آموزش و شرایط خانوادگی باشند، که نمایندگان سندیکاهای کارگری در سطح کارخانجات و شرکتهای مختلف مستقر باشند و بتوانند بر وضعیت کارگر در محیط کار نظارت داشته باشند.
خیلی ممنونم آقای عسگری. شما به سؤال من به طور مشخص متأسفانه جواب ندادید که خود شما چه جاهایی کار کردهاید و موضوع ایمنسازی آنجاها به طور مشخص چه طور بوده؟
من در پتروشیمی ماهشهر، در پتروشیمی رازی، در صنایع فولاد اهواز، در نیروگاه رامین اهواز، در نیروگاه زرگان اهواز، در کارخانهی قند دزفول، در پتروشیمی تبریز، در نیروگاه زرند کرمان، در مسکنسازی اهواز و در شرکتها و کارخانجات مختلف صنعتی ایران کار کردهام. ولی هرگز نه در زمان رژیم شاه، نه در زمان رژیم شیخ شرایطی که میباید از نظر محیط کار مناسب حال کارگر باشد، از طرف کارفرما اقدامی نشده. اگرهم یک زمانی اقدام به سالمسازی وضعیت محیط کار برای کارگر شده است، این خود ما بودیم، نه این که پیمانکار یا رئیس شرکت و یا مسئولین بخواهند طرف ما باشند. ولی من همین جا از جامعهی کارگری ایران تقاضا دارم به جای این که بایستند تا رژیم به فکر وضعیت محیط کار آنها باشد، حداقل برای سلامتی خود و همکارانشان خودشان در این رابطه اقدام کنند. زیرا اگر این کار را نکنند، مزید بر علت میشود و هر روز ما باید شاهد یک ضایعه دیگر در جامعهی کارگری باشیم.
در مورد این که شما گفتید جمهوری اسلامی تا بهحال اقدامی برای ایمنسازی نکرده است، همایشهایی در این زمینه بوده برای به اصطلاح بومیسازی ایمنیسازی از جمله پارس جنوبی. شما در این مورد چه فکر میکنید؟
در پارس جنوبی مواردی و عواملی که باعث میشود حوادث برای کارگر رخ دهد... البته ناگفته نماند که بخشی از اینها مسائل طبیعیست. یعنی در پارس جنوبی شرجی بودن هوا، گرد و خاک و بالابودن درجهی گرما باعث عرق کردن کارگر میشود و این عرق کردن باعث میشود، حداقل اگر از عینک استفاده کنند، عینک جوشکاری یا عینک سنگزنی غبارآلود شود یا تار شود. عوامل دیگری در کنار اینهست و آن وضعیت معیشتیست که کارگر ما وقتی وارد کارخانه میشود، او از نظر اعصاب و روان سالم نیست. یعنی کارگر همیشه در فکر این است که امروز مشکلات خانوادهاش چیست و نمیتواند جوابگوی آن شود.
اگر در کارگاههای ما عدالت اجتماعی برای کارگران ما برقرار شود، حقوقش سر موقع داده شود، وضعیت معیشتیاش بهتر شود، مسلماً این حوادث به بیش از۵۰ یا ۶۰درصد تقلیل پیدا میکند. مشکلات عدیدهای هست که این کارگر با حوادث روبهرو میشود. مثلاً یکی از نمونههایی که من خودم با آن برخورد کردم، این بوده که پیمانکار بهخاطر صرفهجویی در سود خودش، میآید داربستها را خلاصه میکند و کارگر مجبور است از اسکلت فلزی استفاده کند برای انجام کارش و تاکنون هم اگر رژیم جمهوری اسلامی میگوید که ما برای ایمنسازی محیط کار کاری کردهایم، دروغ است. دلیلش حوادث مختلفیست که در سطح ایران هر روز ما شاهد آن هستیم.
نظر به آنچه شما گفتید، من این برداشت را میکنم که معتقدید تا حدی میشود جلوی سوانح را سر کار گرفت. وزیر نفت گفته است که کشتهشدن کارگران مثل کشتهشدن در جنگ است و آن را امری طبیعی و اجتنابناپذیر بدین وسیله دانسته. نظر شما چیست؟
اولاً به آقای پاسدار قاسمی باید گفت که برای همانهایی که در جنگ هشتساله کشته شدند چه کار کردید که نمونههای مختلفش امروز هست اعم از شیمیاییشدهها، معلولین و مجروحین جنگ و خانوادههای کشتهشدگان و مفقودالاثرها. ببینید چه فجایعی اولاً در همانها پیداست. این یک. دوم این که آقای رستم قاسمی چه اطلاعی از وضعیت جامعهی کارگری دارد. سوم این که این مسائل برمیگردد به همان وامگیری مذهبی، دینی، خدایی، پیغمبری که این رژیم همیشه برای بقای خودش انجام داده و این که آیا این مسئله دردی از جامعهی کارگری دوا میکند که آقای رستم قاسمی بگوید اینها مثل کشتهشدن در جنگ است؟
اگر اینها مثل کشتهشدن در جنگ است، پس شما ابتدا به این مسئله توجه کنید که حداقل حقوق ماهیانهشان را پرداخت میکنید؟ چگونه اینها میجنگند، فیسبیلالله میجنگند؟ پس اینها بردهاند، اینها باید بجنگند، اما بدون حقوق؟ اما شما در خانههای میلیاردی زندگی میکنید با محافظ! آقای رستم قاسمی چه اطلاعی از وضعیت جامعهی کارگری دارد که از نظر عاطفی و احساسی با او برخورد میکند. عاطفی و احساسی دردی از کارگر دوا نمیکند که تو بخواهی به خدا و پیغمبر و سرنوشت و آخرت ربط دهی. ابتدا اینها را باید بهعنوان انسان قبول کنی که وضعیت معیشتیشان آنچنان باشد که این کارگر بتواند تن سالم و فکر راحت داشته باشد که سر کار دچار حادثه نشود.
شما در صحبتهایتان در ضمن اشاره کردید به این که خود کارگرها تلاش کنند برای وضعیت ایمنسازی محیط کارشان. پیشنهاد مشخصتان چیست، یعنی چه کار میشود کرد؟
پیشنهاد مشخص من این است که در همان زمانی هم که حضور داشتم که بهعنوان ناظر کار میکردم، میگفتم تا زمانی که پیمانکار برای شما داربستهای سالم و محافظ مستقر نکند، بالای لولهی لغزنده نروید، بالای اسکلت لغزنده نروید، بالای تانک لغزنده نروید. و این کارگر متأسفانه به خاطر امرار معاش خودش و به خاطر وحشتاز اخراج شدن... البته واسطههای پیمانکاران، که در کارگاهها مستقرشان میکردند، کارگران را تهدید میکردند که بابا تو فلان و بهمانی سریعتر کارت را انجام بده. ما اولاً در جامعهی کارگری باید آگاهی را تزریق و مسائل علمی را نهادینه کنیم که این کارگر ارزش، قدر و منزلت و جایگاه خودش را بداند و از کارفرما بخواهد که آقا این قسمت پرتگاه است. تا زمانی که برای من اسکافل سالم با محافظ قرار ندهید، من گنجشک نیستم که آنجا بنشینم و کار کنم. شما باید محیط کار را برای من سالم کنید تا بعد من بروم. البته اتحاد درون کارگاهی هم مهم است.
چرا؟ به خاطر این که امروز حکومت جمهوری اسلامی و وابستگان آن در کارگاه کارگران را به صد دسته تقسیم کردهاند. به این خاطر کارگران باید ابتدا اتحاد و همبستگی حداکثری را بهدست آورند و برای این مقوله فکر سالمی داشته باشند که در مقابل کارفرما بایستند. زیرا کارفرما برای سود خودش سینه میزند که میگوید آقا برو بالای لوله سنگ بزن و کار کن. ولی نمیداند که وقتی کارگر در جای لغزنده باشد، آن سنگ اگر بلافاصله برگردد، کارگر را از ارتفاع ۶۰ـ ۵۰ متری به زمین پرتاب میکند و کارفرما میگوید ببینید نه دستکش دارد، نه کمربند بسته و نه جایش درست بوده. تقصیر خودش بوده که افتاده پایین که من این را از نزدیک شاهدش بودم.
آقای عسگری کانون مدافعان حقوق کارگر مسئلهی نبود تشکلهای کارگری را خیلی مهم میداند. شما نظرتان چیست؟
اولاً حکومت جمهوری اسلامی هرگز اجازه نخواهد داد که مخصوصاً جامعهی کارگری ایران دارای تشکلهای کارگری شود، به آن معنای که ما دنبال آن هستیم. چرا؟ به خاطر این که وضعیت جمهوری اسلامی با توجه به بذل و بخششهایی که در سطح کشورهای منطقه میکند، امروز اجازهی آن را نخواهد داد. چرا؟ به خاطر این که این هزینهی سنگینی برای رژیم جمهوری اسلامی خواهد داشت. تا امروز میتوانم بگویم که حداکثر درآمدهای نفتی، پتروشیمی و صنایع فولاد ایران در بخش کارگریست و چون اگر جامعهی کارگری ایران دارای تشکیلات سراسری کارگری اعم از سندیکا و تشکیلات کارگری شود، اینها باید نظارت بر درآمدهای ذخایر نفتی و گازی و صنایع فولاد و نیروگاههای ما داشته باشند. به این جهت رژیم اولاً هرگز اجازه نخواهد داد. ابتدا میتوانم بگویم که این یکی از نقیصههای ماست که امروز چنین تشکیلاتی نداریم. ولی اگر ما روزی موفق شویم که دارای تشکیلات سراسری کارگری در سطح کشور شویم، و اگر روزی به آن دست پیدا کنیم، این یکی از دستاوردهاییست که ما باید در حفظ آن بکوشیم و برای آیندهی جامعهی کارگری تا رسیدن به آن خواست واقعیمان، برای آن کوشا باشیم. ما باید آن را داشته باشیم و من با نظر این دوستان موافقم.
این البته خیلی کلیست. شما واقعاً قضیه را چه جوری میبینید؟
باید بگویم که جمهوری اسلامی با توجه به این که از دیرباز، یعنی از سال ۱۹۰۸، که در شهر مسجد سلیمان چاه شماره یک به نفت رسید، با توجه به پدیدهای به نام چپ ایران یا همان حزب توده و سازمانهای سیاسی و سازمانهای چپی که بعدها بهوجود آمد و آن برنامهها را بهوجود آوردند، روی نام کارگر کلاً حساسیت دارد، برخلاف آنچه میگوید که پیغمبر بر دست پینهبستهی کارگر بوسه زد. برخلاف آن. زیرا در این ۳۳ سال با سرکوب بیامان جامعهی کارگری جمهوری اسلامی اجازه نخواهد داد جامعهی کارگری ایران که بخش عظیمی از ملت ایران را تشکیل میدهد دارای تشکیلات منظم و منسجم شود. در ابتدای صحبتام گفتم که با وجود جمهوری اسلامی در ایران هیچ گونه امیدی به بهبود وضعیت کارگر و وضعیت ملت ایران نیست. و همچنان که شما مستحضر هستید، این را با دلایل قاطع میگویم نیست. دو ماه است که زلزله در آذربایجان غربی اتفاق افتاده که من ۵۰ درصد زندگیو خانوادهام در تبریز و آذربایجان خلاصه شده است. توجه میکنید!
من در سال ۵۰ تا ۵۱ در شرکتی آلمانی از منجیل و رشت تا تبریز پایههای فشار قوی را نصب کردم. بنابراین اطلاع کامل از ده، قصبه، روستا، فرهنگ، شرایط زندگی، وضعیت آب و هوایی و از شرایط بحران زندگی مردم آنجا دارم. الان دو ماه است جمهوری اسلامی از ضریح امام حسین صحبت میکند. آیا امروز نیاز به ضریح هست که تو درست کنی و بگذاری یا نیاز به کمک به ورزقان و اهر و اردبیل؟ مردم با بدبختی و ذلت هر روز دارند در چادر آتش میگیرند. بشار اسد واجبتر است؟ من خودم یکی از طرفداران مردم مظلوم فلسطین هستم. ولی اسماعیل هنیه و نمیدانم کی و کی واجبتر است که تو میلیارد میلیارد به آنها کمک میکنی و کشتی کشتی سلاح میفرستی؟ کشورهای دیگر مهماند یا ورزقان و اردبیل یا بم؟ زمانی که من آنجا با اینها صحبت میکردم، به شرافتم قسم خود آن به اصطلاح مسئولین ادارهی کار ایران و جاهای مختلفی که من مراجعه میکردم برای حقوق کارگر، میگفتند آقا دیوار ترکید، از این فریادهای تو دیوار ترکید. برای چه؟ چون من از درون جامعهی کارگری برخاستهام و برای آنها سینه میزنم و فریاد میزنم و میدانم با وجود این شرایطی که امروز در ایران هست، هرگز جامعهی کارگری ایران روز خوش به خود نخواهد دید. از شما سپاسگزارم.