حمله به سفارت، با کدام انگیزه و کدام نتیجه؟
۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه
حمله "دانشجویان" بسیجی به سفارت بریتانیا راه صدساله را یکشبه هموار کرد و ایران را در انزوایی قرار داد که در ۳۲ سال حیات نظام جمهوری اسلامی نمونه نداشته است؛ انزوایی از دورن و بیرون.
به باور ناظران سیاسی، نسبت به این اقدام در میان مسئولان حکومتی نیز اتفاق نظر وجود ندارد. اقدامی که در کمتر از ۲۴ ساعت محکومیت شورای امنیت سازمان ملل را در پی داشت و این تازه اول کار است.
پس از اتهام ترور سفیر عربستان سعودی، راه برای فشار بیش از پیش به ایران هموار شده است. هماکنون تحریم بانک مرکزی ایران و صادرات نفتی جمهوری اسلامی به موضوع نشستها و رایزنیهای سران اروپا و آمریکا تبدیل شده و این پرسش مطرح است که آیا امکان دارد که ادامه این روند به جنگ منتهی شود؟
برخی معقتدند این حکومت تنها با ایجاد "فضای جنگی" قادر به ادامه حیات خواهد بود و اینگونه حرکات را برای ایجاد چنین فضایی دامن میزند.
گروهی بر این باورند که دستکم بخشی از رهبران جمهوری اسلامی نه "فضای جنگی" که خود جنگ را میخواهند، زیرا در همه عرصهها شکست خوردهاند.
دستهای دیگر این اقدام را به حساب بیخردی و ضعف حکومت میگذارند و بعضیها هم حرکات بحرانزایی نظیر حمله به سفارت بریتانیا را دورخیزی دیگر برای حذف بخشی از رقبا از مدار قدرت ارزیابی میکنند.
رفتار هیجانی و از سر ترس
حسین علیزاده، معاون سابق سفیر ایران در فنلاند به دویچهوله میگوید، جمهوری اسلامی بارها دست به چنین حملاتی زده است، به سفارت آمریکا، هلند، عربستان سعودی و چند مورد دیگر. اما این اقدام اینبار یک حرکت هیجانی و از سر ترس است.
حسین علیزاده پس از تصویب طرح کاهش مناسبات با بریتانیا در مجلس ایران در مقالهای نوشته بود «جمهوری اسلامی فراتر از لفاظیهای تهی» نمیرود و «جرأت توسل به مقابلهبهمثل را در عرصه ديپلماسی برای خود نمیبيند».
وی اکنون معتقد است، «ترس از اینکه تحریم بانک مرکزی از سوی بریتانیا سرمشقی برای سایر کشورها شود، زمینهساز چنین اقداماتی است». به باور او در این میان اختلاف میان جناحهای حکومت نقشی ندارد و «این حمله را باید پای کلیت جمهوری اسلامی گذاشت، نه به پای بخشی از حاکمیت».
او تاکید میکند که با این حال رفتار رسمی جمهوری اسلامی، «رفتاری ضعیف است که تا حد ممکن بریتانیا را تحریک نکند»، اما در ورای این رفتار رسمی با استفاده از گروههای فشار که نام دانشجو بر آنها گذاشته، میخواهد این کشور را «گوشمالی دهد».
آقای علیزاده این تحلیل را که رهبران جمهوری اسلامی خواهان برافروخته شدن یک جنگ هستند، درست میداند و میگوید «آنها بدین وسیله خواهند توانست اپوزیسیون قوی را که در داخل کشور شکل گرفته، به شدت سرکوب، بلکه سربه نیست کنند و از توان تخریبی گروههای افراطی که در سرتاسر دنیا دارند، استفاده کنند.»
مرحلهای دیگر در حذفهای جناحی
فرخ نگهدار، تحلیلگر سیاسی مقیم لندن بر این باور است که حمله به سفارت بریتانیا با الهام از اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ صورت گرفته است. البته با هدفی مشابه، اما پیامدها و تاثیرات کاملا متفاوت.
به عقیده او جمهوری اسلامی هرگاه قصد حذف یک بخش از رقبا را دارد، دست به حرکاتی بحرانزا میزند: «حمله به سفارت آمریکا برای حذف بازرگان و لیبرالها از حکومت بود، کشتار سال ۶۷ برای حذف منتظری بود و حالا هم حمله به سفارت بریتانیا برای تسویه حساب با احمدینژاد و یارانش است.»
او معتقد است که این احتمال وجود دارد که «مسائل داخلی حکومت به قدری حاد شده باشد که خود را در این عمل بازتاب میدهد. لذا قبل از اینکه ما فکر کنیم در ایران اجماعی در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حول این مسئله وجود دارد، باید به این توجه کنیم که چرا واکنشهای متضاد یا متناقض یا متفاوت از درون جمهوری اسلامی ایران بیرون میآید و چه نیازی جمهوری اسلامی ایران را به تعرض این چنینی واداشته است.»
فرخ نگهدار تاکید میکند که علت هرچه باشد، تحلیلهای «بسیار تنگ نظرانه و بسیار کوتاهمدت» عامل دست زدن به یک «چنین فاجعهای» است:«امروز آقای لاریجانی ظاهراً روی خط اول "مقابله با استکبار جهانی" خود را قرار داده و سعی بسیار میکند که خود را محبوب رهبر کند و تمام مواضع قدرت را هم در دست گیرد. حال تا چه حد شانس بُرد داشته باشد، این مسئلهای است که باید کمی جلو برویم تا قضایا روشنتر شود.»
گالری عکس: حمله به سفارت بریتانیا در تهران
«بیعقلی تا جایی که غرب را بترساند»
حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان به دویچهوله میگوید که پیدا کردن یک انگیزه عقلانی برای این کار بهغایت دشوار است و اتفاقا این همانچیزی است که جمهوری اسلامی روی آن حساب باز کرده است.
او به موضعگیریهای پس از این ماجرا در بین دستاندکاران حکومت اشاره میکند که به نوعی میخواهند به غرب نشان دهند «باید از رفتار غیرعقلانی ایران نگران باشد» و فکر میکنند «قاعدتاً همین رفتار غیرعقلایی ایران است که تاکنون بازدارندهی حملهی غرب به ایران بوده است».
این تحلیلگر سیاسی میافزاید «بنابراین سیاست آقای خامنهای بر مبنای "تهدید در مقابل تهدید" ، دستورالعملی است که جمهوری اسلامی را در موقعیتی قرار میدهد که کشورهای غربی نتوانند به آن حمله کنند. البته این استدلال سخیف از بنیان پایش میلنگد و ممکن است که مثلاً غرب به اندازهای که جمهوری اسلامی توقع دارد از این رفتار غیرعقلایی نترسد و این استراتژی جمهوری اسلامی کشور ما را دستخوش یک جنگ ویرانگر کند.»
مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی مقیم نیویورک نیز به هزینه سنگینی اشاره میکند که این رفتار «غیرخردمندانه» به بار میآورد. او میگوید: «ایران بهای هنگفتی برای این مسئله خواهد پرداخت. هنوز داستان تسخیر سفارت آمریکا یادمان نرفته است و فکر میکنم این قطع رابطه به شدت گرفتن تحریمها، کم شدن توریستها و خلاصه مشکلات بسیار عدیدهای برای ایران میانجامد. ولی فکر میکنم بههرحال این جریمهای است که باید ایران بپردازد تا آنها متوجه شوند که نمیشود عرف روابط بینالملل را به این سادگی زیرپا گذاشت. آدم واقعاً در خردمندی دولت ایران برای این که اجازهی بدهد که چنین چیزی انجام شود، شک میکند.»
محمدرضا جلیلی از انستیتوی مطالعات بینالملل دانشگاه ژنو نیز این رفتار را ناشی از ادامه حرکت در مسیری میداند که اکنون دیگر قابل برگشت نیست. او معقتد است «چون این حکومت به سئوالهای اساسی توسعه و پیشرفت نمیتواند پاسخ دهد، بحرانهای داخلی مصنوعی ایجاد میکند تا هم سر مردم را گرم کند و هم به خود تا حدودی مشروعیت دهد. چون مشروعیت دموکراتیک ندارد و مورد انتقاد گروه کثیری از مردم کشور است. این حالتها را میتوانید مثلاً در حکومت آقای چاوز در ونزوئلا نیز ببینید.»
جنگ انگيزهی حمله به سفارت بریتانیا
علی کشتگر تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس در مقالهای به ارزیابی انگیزه «خامنهای از اشغال سفارت بریتانیا» پرداخته و معتقد است که آیتالله خامنهای در سه پروژهای که همه اعتبار خود را در سالهای گذشته صرف آن کرده بود و شخصأ مسئوليت پيشبرد آن را برعهده داشت شکست خورده است». وی میگوید این سه پروژه «انسجام رژیم»، «پروژه هستهای» و «سیاست منطقهای» است.
او نتیجه میگیرد که «خامنهای يا بايد پيشنهادات خاتمی را بپذيرد و يا با لجبازی به راه خود ادامه دهد. در اين صورت بمباران تأسيسات اتمی ايران برای او و رژيم غرق در بحران او نعمتی است» و «برکات» بسیاری برایاو خواهد داشت.
به عقیده آقای کشتگر، علی خامنهای با توسل به حمله به سفارت بریتانیا «دست به قمار خطرناکی زده است. قماری که با اوجگيری تنش ميان جمهوری اسلامی و قدرتهای غربی آغاز میشود و میتواند به مداخله نظامی در ايران بيانجامد. خامنهای اما از تهديد و حتی مداخله نظامی در حد حمله هوايی غرب به تاسيسات اتمی ايران استقبال میکند.»
ولی حسین باقرزاده، فعال حقوق بشر و تحلیلگر مسایل سیاسی ایران معتقد نیست که حکومت ایران خواهان وقوع یک جنگ واقعی است. به نظر او مطلوب حکومت جمهوری اسلامی ایجاد فضایی پرتنش است.
آقای باقرزاده میگوید: «هدف رژیم ایران از رجزخوانیهای اخیر و ایجاد تشنج در روابط با کشورهایی مانند بریتانیا، ایجاد یک جو جنگی است و نه خود جنگ. در یک جو جنگی، رژیم میتواند تا حدی بحرانهای داخلی خود را تحت الشعاع قرار دهد و با تحریک احساسات ملی مردم، آنان را به ضدیت با مهاجمان بالقوه بکشاند؛ و در شرایطی که بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی رژیم به حدی رسیده که احتمال فروپاشی درونی آن به سرعت رو به افزایش است، نیاز به ایجاد یک جو جنگی از هر زمان دیگر بیشتر به چشم میخورد.»
مریم انصاری
تحریریه: داود خدابخش