حقّ ِ تمسخُر: ماجرای كاريكاتورهای پيامبر اسلام از ديد مهمترينِ فيلسوفِ حقوقیِ آمريكا
۱۳۸۴ اسفند ۱۶, سهشنبهرانالد دواركين (Ronald Dworkin)، (در كنار جان رالز) از سرشناس ترين فيلسوفانِ حقوق و سياست در آمريكا محسوب میشود. او ادامه دهندهی معاصرِ فلسفهء ايمانوئل كانت است كه از ديدگاهی اخلاق شناسانه يا «دئونتالوژيكال» بر خودمختاری، آزادی، و حقوقِ فردی تأكيد میورزد. در نظامهای دموكراتيك، فلسفهء حقوق شاخهای از فلسفه است كه به پرسشهای بنيادیِ نظام قانونیِ يك جامعه پاسخ میدهد و ارتباط قانون با اخلاقيات را نيز روشن میكند. فلسفهی حقوق كه در غرب سرچشمه گرفته است، همچنين به شرايط و الزاماتِ «آزادی بيان» به عنوان حق نيز میپردازد.
رانالد دواركين، در مقالهای كه اين هفته در نشريهی «نيويورك ريويو آو بوكز» منتشر شد، در برابر يك اشتباه رايج هشدار میدهد، اشتباهی كه ناشی از بدفهیِ اساس فلسفیِ دموكراسی است: اين كه گويا آزادی بيان دارای حدّ و حدودی است و بايد «توازنی» ميان حق آزادی بيان و چيزی نامعیّن و تعريف نشده به عنوان «رعايت حالِ فرهنگهای ديگر» برقرار كرد، كه آزادیِ بيان تبديل به «اهانت» يا «تمسخر» نسبت به گروه، مذهب، يا فرهنگی ديگر نشود.
دواركين مینويسد: «آزادی بيان تنها يك مظهر و نشانهی ويژهی فرهنگ غربی نيست كه بتوان آن را، از روی گشاده دستی، محدود يا تابع شرط و شروطی كرد، تا از اين راه احترامِ فرهنگهای ديگركه اين حق را نمیپذيرند محفوظ بماند ــ درست شبيه به اينكه در يك نمايشگاه مسيحی برای رعايت حال ديگران يك مناره يا هلال را هم اضافه كنيم. بيانِ آزاد، شرطِ حكومتِ مشروع است. قوانين و سياستها، مشروع نخواهند بود مگر اينكه از يك روندِ دموكراتيك بيرون آمده باشند؛ و يك روند هرگز دموكراتيك نخواهد بود اگر حكومت، فرد يا افرادی را از بيان اعتقاداتاش در بارهء چگونگیِ آن قوانين و سياستها باز بدارد.»
دواركين معتقد است آنچيزی كه «تمسخر» میناميم نوع خاصی از بيان است كه محتوای آن را نمیتوان با بسته بندیِ ديگری كه محترمانه تر باشد ارائه كرد، زيرا اگر بخواهيم شكل آنرا عوض كنيم، ديگر با همان بيان سرو كار نداريم. از همين رو، كاريكاتور در كنار اشكال ديگری از طنز و هجو، طی قرنها از حربههای مهمّ ِ جنبشهای سياسی، چه باهدف نيك و چه شريرانه، بوده است.
دواركين مینويسد: «بنابر اين، در يك دموكراسی هيچ كس، چه قدرت مند و چه فاقدِ قدرت، حق ندارد از گزندِ اهانت مصون باشد. اين اصل به ويژه در كشوری از نهايت اهميت برخوردار است كه در راه انصافِ نژادی و اخلاقی تلاش میورزد. اگر اقليتهای ضعيف يا نامحبوب در ميان جمع، بخواهند در برابر تبعيضاتِ اقتصادی يا حقوقی توسط قانون محافظت شوند ــ برای مثال اگر آنها طلب میكنند كه قوانينی آنها را از تبعيض در كاريابی و استخدام مصون نگه دارد ــ بايد بپذيرند كه از سویِ مخالفان شان، كسانی كه مخالفِ تصويب آن قوانينِ حفاظتی هستند، مورد اهانت يا تمسخر قرار بگيرند؛ زيرا فقط جامعهای كه چنين اهانتهايی را، به عنوان بخشی از مناظره عمومی، مجاز میشمارد است كه مشروعيتِ تصويب ِ قوانين موردِ بحث را دارا است. اگر ما انتظار داريم كه افراد تبعيضگر يامتعصّب، سرانجام تن به رأی اكثريت و قوانينِ مصوبهء اكثريت بدهند، بايد در روند رأی گيری برای آن قوانين، بيانِ اهانت آميز اين افراد را نيز تحمل كنيم [اگر تحمل نكنيم، آنها نيز موظف نخواهند بود قوانين تصويب شده را گردن بنهند].»
بنا به همين دليل، دواركين معتقد است در آن عده از كشورهای اروپايی كه انكارِ آدم سوزیِ هيتلری (هالوكاست) غير قانونی شده، بايد آن قوانين را ملغا كرد.
در برابر اين گفته كه دين و اعتقاداتِ مذهبیِ افراد، مورد خاصی است كه مركزيتِ وجودِ شخصیِ آنها را شكل میدهد و بنابر اين بايد برای اين افراد در برابر تمسخر، مصونيت ايجاد كرد، دواركين اعتقاد دارد چنين استثنايی را نمیتوان و نبايد قائل شد. البته ترديدی نيست كه كسانی كه به دينِ افراد توهين میكنند میتوانند مورد انتقاد قرار بگيرند. اما اين دين است كه بايد اصول دموكراسی را بپذيرد، نه اينكه دموكراسی اصول دين را. دواركين نتيجه میگيرد: «هيچ دينی حق ندارد تعيينِ تكليف كند كه چه چيزی بايد به تصوير در بيايد يا نيايد، به همان شيوه كه حق ندارد تعيينِ تكليف كند چه غدايی را میبايد خورد يا نخورد. اعتقاداتِ دينیِ هيچ فردی نمیتواند اصل آزادی بيان را كه شرط امكانِ دموكراسی است كنار بزند.»
عبدی كلانتری ـ نيويورك