حق بيان يا لزوم رعايت؟ قضاوت دربارهى ماجراى كاريكاتورها و برانگيختگى مسلمانان • مصاحبه
۱۳۸۴ بهمن ۲۶, چهارشنبهقضاوت درست در مورد ماجرايى چون ماجراى كاريكاتورهاى پيامبر اسلام چگونه ممكن است؟
محمدرضا نيكفر: ماجرا اكنون ابعاد مختلفى يافته است. راست ضد خارجى و فاشيستمآب از آن در اروپا بهره میگيرد و میگويد نگاه كنيد چقدر ارزشهاى فكرى ما و خاورميانهایها متفاوت هستند، پس ما حق داشتهايم كه همواره از تقابل دو فرهنگ و لزوم بستن درهاى اروپا به روى ملل شرق سخن بگوييم. در سوريه و ايران و جاهاى ديگر نيز میدانيم چه بهرهبرداریهايى از ماجرا میكنند. آن يكى ماجراى آدمكشى و فسادكاریهايش در لبنان و بحران داخلى خودش را تحتالشعاع اين ماجرا قرار میدهد و اين يكى میخواهد خشم مسلمانان را برانگيزد تا از اين راه پيوند فاشيستى ايمان و اتم استحكام بيشترى يابد. به همهى اين جنبهها بايد پرداخت اما براى قضاوت درمورد اصل ماجرا بايستى مسائل را، تا جايى كه میشود، از هم جدا كرد. بهرهبرداریهاى سياسى از ماجرا را كنار میگذاريم و تمركز میجوييم بر كنشى كه صورت گرفته و واكنشى كه برانگيخته و كيفيت برانگيختگى آن به گونهاى است كه مستعد بهرهبردارى سياسى است.
اگر به اين ترتيب روى اصل ماجرا متمركز شويم به چه نتيجهاى میرسيم؟
محمدرضا نيكفر: آمدهاند تعدادى كاريكاتور منتشر كردهاند، در مورد كسى كه به تصوير در آوردن او مطابق با سنت دينى برپاشده توسط خود او مجاز نيست. در فرهنگ متأثر از اين دين نمونههاى كثيرى از شوخى كلامى با مقدسان وجود دارد، شوخى تصويرى ولى نه. اين فرهنگ اصولا كاريكاتور نمیشناسد. كاريكاتور بسيار جدى گرفته میشود و برداشتى كه مسلمان از آن دارد بسيار موهن است، چيزى كه شايد در ذهن تصويرگر نباشد. اين كار را با توسل به آزادى بيان بهعنوانِ يك حق بنيادى توجيه میكنند. در مورد حقوق بنيادى هميشه اين بحث وجود دارد كه آنها را بايد در محدوده حقوق بررسى كنيم يا اخلاق. در اين نحوهى توجيه حق آزادى بيان صرفا به مثابه يك امتياز فردى حقوقى درمیآيد و بار اخلاقى خود را از دست میدهد. در اخلاق هم حق داريم و هم رعايت. همسايگى را در نظر گيريد. من حق دارم مثلا تا ۱۰ شب صداى راديويم را بلند كنم. با اين كار مزاحم همسايهام میشوم. من حق دارم صداى راديو را بلند كنم و او حق دارد به مجرد اين كه ديد در ساعت ۲۲ و ۱ دقيقه صداى بلندى از خانه مجاور میآيد، از من شكايت كند. در اين حال رابطه ما صرفا حقوقى است، اما اخلاقى نيست. اخلاقى اين است كه من رعايت كنم، يعنى حساسيتهاى او را در نظر گيرم. با اين كار تا حد معينى از آزادى خود میكاهم، اين كار را اما داوطلبانه و آزادانه انجام میدهم و در نتيجه در آن مخدوش شدن آزادى را نمیبينم. فراموش نكنيم كه در همه فرهنگها رعايت كردن نشانه بلوغ است. نشانه بچگى رعايت نكردن است، حد نگه نداشتن است. حال اگر بر روى اصل ماجرا متمركز شويم و ابتدا به موضوع كشيدن كاريكاتورها توجه كنيم میتوانيم بگوييم كه به لحاظ حقوقى آن نشريه دانماركى خطايى مرتكب نشده است، كارش اما با آن فضيلت اخلاقى و آن بلوغ فكرى كه با مفهوم رعايت بيان میشود، همراه نبوده است.
آيا محدود كردن خود در استفاده از يك حق مخدوش كردن آن حق نيست؟
محمدرضا نيكفر: نه لزوماً، آن چنان كه در مثال همسايگى ديديم. اما ممكن است تا حدى از حقى بگذريم تا به چيز والايى چون همزيستى مودتآميز دست يابيم. به اين در حوزه مناسبات فردى گذشت میگويند. روابط ما اگر صرفا بر پايهاى حقوقى باشد، چيز وحشتناكى میشود. در زندگى علاوه بر حق، به رعايت و گذشت نيز نياز داريم.
آيا میتوان براى توازن ميان رعايت كردن و استفاده از حق خود حدى تعيين كرد؟
محمدرضا نيكفر: حد خاصى وجود ندارد. حد را هنر همزيستى با ديگران، يعنى در نهايت بلوغ فكرى ما تعيين میكند. حالتهايى وجود دارد كه من به رعايت كردن رأى میدهم ديگرى اما ممكن است به استفاده از حق، رأى دهد. قضيه به خردمندى عملی، تجربه زندگى و موقعيت لحظه بستگى دارد. از من اگر بپرسيد، معمولا به رعايت كردن توصيه میكنم.
ولى در مورد اين كاريكاتورها معمولا میگويند كه حال نويت مسلمانان است كه رعايت كنند. آنها بايد دريابند كه در جهان مدرن هيچ چيز مقدسى وجود ندارد.
محمدرضا نيكفر: درست است. اين نكته را بايد دريابند. اما انگيزه منتشركنندگان آن كاريكاتورها تعليم دادن به مسلمانان نبوده است. اگر بحث بر سر تعليم است، در اين مورد كه از كجا بايد شروع كرد، میتوان توصيههاى ديگرى داشت. در ضمن تعليمدهنده خود نيز بايد تعليم ببيند. من مطمئن نيستم كه گردانندگان آن نشريه خود تعليمهاى لازم را ديده باشند. اولين اصل تعليم، رعايت است، رعايت حال، رعايت آمادگی، يعنى اين كه براى درك درست از چيزهايى كه تعليم داده میشود، آمادگى داريم يا نه. در مجموع بهتر است به اين بحث بار پداگوژيكى ندهيم.
جنبه ديگرى از اين موضوع واكنشهاى مسلمانان است. در اين مورد چه نظرى داريد؟
محمدرضا نيكفر: ماجرايى كه پيش آمد، نشان دهنده آن بود كه صحنهگردانان جهان اسلام ديكتاتورها و آشوبگرانى هستند كه آن چه برايشان مهم نيست حق است و چون خود نمیتوانند چيزى را رعايت كنند، با شيوههايى كه در پيش گرفتهاند نمیتوانند كسى را به رعايت كردن فراخوانند.
مسلمانان چه میبايست میكردند؟
محمدرضا نيكفر: ملامت اخلاقی، با بيان تفاهمجويانه اين كه چرا وجود ما و احساسهاى ما در نظر گرفته و رعايت نمیشود.
يعنى فقط شماتت اخلاقی؟
محمدرضا نيكفر: بله، فقط شماتت اخلاقی.
چرا واكشنها چنين بارى نداشتند؟
محمدرضا نيكفر: چون اصولا نمیتوانستند چنين بارى بيابند، زيرا مسلمانان بهعنوانِ مسلمانان فاقد اتوريتهى اخلاقى شدهاند. كسى يا كسانى نيستند كه شماتت اخلاقى كنند و حرفشان را جهانيان جدى بگيرد. آنانى كه جلوى صحنه را پر كردهاند همگى آلودهاند و فاقد هر گونه شأن اخلاقى اند. جهانيان به درستى میگويند كسانى كه نمیتوانند رعايت حقوق شهروندان خود را كنند حق ندارند مدعى سخنگويى آنان باشند و اينك از ما بخواهند در نظرشان بگيريم.
موضوعى ديگر. آقاى سروش اخيرا در مصاحبهاى اين ماجرا را درگيرى بنيادگرايى دينى و سكولاريسم دانسته است. آيا چنين تعبيرى درست است؟
محمدرضا نيكفر: مطلقا نه. آقاى سروش گويا میخواهد در اين ميان ضربهاى هم به سكولاريسم بزند. او نيز مثل بقيه دينیانديشها فكر میكند سكولاريسم هم نوعى مذهب است و به خاطر الگوهاى ذهنى خود ماجراهايى از قبيل ماجراى كاريكاتورها را به صورت نوعى درگيرى فرقهاى تعبير میكند. او از تقابل "آتش آزادی" و "آتش غيرت" سخن گفته است. اين، سخنى ساختگى است. صحنه تاريخ از تقابل غيرت دينى با غيرت دينى خونين شده است. تاريخ سرشار از جنگ مذهبهاست، خاصه جنگهاى درون دينها. مسلمانان بيشتر به دست خود مسلمانان بر خاك افتادهاند. آزادی، آتشزننده نيست. آزادى است كه ما را به ادراك رعايت ديگرى میرساند. رعايتى كه تكليفِ كور نباشد، عين آزادى است. كسى كه به درك حضور و وجود ديگرى يعنى به رعايت و گذشت نرسيده است، دچار تعصب در آزاديخواهى نيست؛ او هنوز پا به مرتبه آزادى انديشيده و اخلاقى نگذاشته است.