جنبش سبز و ادعای فراطبقاتی بودن آن • مصاحبه
۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبهموضوع عدالت، یکی از موضوعهای عمدهی جنبش اعتراضی است. همه، پیگیری آن را ضروری میدانند، اما تأکیدها بر آن یکسان نیست. دکتر سهراب بهداد، استاد اقتصاد دانشگاه دنیسون اوهایو، از صاحبنظرانی است که معتقدند "جنبش سبز" لازم است برای بقا و موفقیت خود در عدالتخواهی اجتماعی پیگیر باشد و خواستهای کارگران را نیز نمایندگی کند.
با دکتر سهراب بهداد گفتوگو کردهایم. او به همراه دکتر فرهاد نعمانی، استاد اقتصاد در پاریس، کتابی در مورد موقعیت و مبارزات طبقه کارگر ایران به زبان انگلیسی تألیف کرده که ترجمهی فارسی آن زیر عنوان "طبقه و کار در ایران" انتشار یافته است.
• گفتوگو با سهراب بهداد
دویچهوله: موضوع صحبت ما بررسی موقعیت طبقه کارگر در جنبش اعتراضی موسوم به جنبش سبز در ایران است. به نظر میرسد کارگران و زحمتکشان دستکم باهویت مستقل خود در اعتراضات یکسال گذشته شرکت نداشتهاند و نوع مشارکت شان در جنبش بیشتر بالقوه بوده تا بالفعل. شما با این تعبیر موافقید؟
سهراب بهداد:
تاحدودی. اما باید دید که چگونه میتوان کارگران را در صفوف تظاهرات تشخیص داد. بهنظر میرسد که نشانههای تشخیص، قدیمی باشند. باید قبول کرد که تصویر سنتی از طبقه کارگر ایران تغییر کرده است. بسیاری از آنان تحصیلکرده و جوان هستند و نوع لباس پوشیدن و رفتارشان با قشر متوسط تفاوتی ندارد. تصور سنتی از کارگر، فردی است که لباس روغنی پوشیده و چهره بسیار تکیدهای دارد.موضوع دیگر، نبود شعارهای کارگری در جنبش سبز است و دلیل آن هم این است که علت محوری اعتراضها، حق رای، انتخابات، حقوق بشر و آزادی بوده است. عدم شرکت کارگران در جنبش به خودی خود، درست نیست. مسئله بعدی این است که خواستهای طبقه کارگر امکان تجلی مستقیم در جامعه ندارد. از یکسو شرایط سیاسی، آنها را با سرکوب تشکلهایشان محدود کرده و از طرف دیگر، رهبران جنبش تاکنون علاقه چندانی به طرح مسائل آنها نداشتهاند. اتفاقا طرح این سوال که شما هم میپرسید، خودش نشاندهنده واقعیت حضور کارگران در جنبش است. عدم شرکت کارگران در جنبش، به خودی خود، درست نیست، اما مسلم است که مسائل کارگری، جنبهای ارگانیک در شعارهای جنبش سبز نداشتهاند.
کسانی میگویند جنبش کارگری در ایران همیشه سکولار بوده و دلیل نپیوستن به جنبش سبز این است که چهرههای شاخص آن هنوز مابین دینمداری و سکولاریسم در نوسان هستند.
این درست نیست. جنبش سبز در ذات خود سکولار است. موضوع بر سر این است که جامعه ایران در جستجوی دمکراسی و عدالت اجتماعی است اما جنبش تاکنون در مرحله خواست دمکراسی مانده و در رهبری آن، مسئله عدالت اجتماعی کمتر مطرح بوده است.
فکر میکنید جنبش سبز در تداوم خود این ظرفیت را پیدا خواهد کرد که پس از گذار از مطالبات سیاسی کنونی، مطالبات کارگری را نیز نمایندگی کند؟
ناگزیر است! جنبش سبز نمیتواند موفق شود مگر اینکه خواستهای عدالت اجتماعی را طرح کند و در راس آن خواستهای کارگران را. اصلاح طلبان در دوران خاتمی به این دلیل شکست خوردند که خواست عدالت اجتماعی را جدی نگرفتند و در جهت تشکل دادن نیروهای اجتماعی کاری نکردند. وقتی اسلامشهر در زمان خاتمی شلوغ شد، روزنامههای اصلاح طلب کوچکترین توجهی به آن نکردند. باید امیدوار بود که در این دوره از چنین تجربههایی آموخته باشند.
به دوران اصلاحات اشاره کردید. اتفاقا پارهای نمایندگان کارگری میگویند که زحمتکشان به دلیل سرخوردگی از همان هشت سال اصلاحات، دچار بیتفاوتی نسبت به آمدن ورفتن این و آن شده و مایل نیستند که هزینههای فراوان بدهند اما بینصیب بمانند.
اینها را باید البته دید که گفته و چقدر معتبر است. ده تشکل کارگری در اول ماه مه امسال اعلامیه دادند و علاوه بر خواستهای مشخص کارگری، خواهان لغو مجازات اعدام، لغو قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان بودند. اینها شعارهای جنبش سبز هستند.
خوب شد از این شعارها که فراطبقاتی هستند، یاد کردید. کسانی عنوان میکنند که جنبش سبز، خاستگاه طبقاتی ندارد و در نتیجه نادرست است که خواست این یا آن قشر و طبقه در آن برجسته شود.
این حرف میتواند همزمان درست و در عین حال عوامفریبانه باشد. صحبت از فراطبقاتی بودن، مانند صحبت "همه با هم" است. این یعنی از بین بردن خواست عدالت اجتماعی. این ناقض عدالت اجتماعی است.
نگاه دیگری میگوید فاصله میان قشر متوسط و کارگران از نظر میزان درآمد و جایگاه اقتصادی و اجتماعی روز به روز دارد کمتر میشود و نوعی پرولتریزه شدن در این قشر قابل مشاهده است.
دقیقا! این در جامعه ایران در عرض سی سال پیش آمده و خود همین مطلب نشان میدهد که برای قشر متوسط هم موضوع عدالت اجتماعی بسیار مهم است. کارمندان ایرانی، در واقع همان کارگران هستند که یقه سفید شدهاند! برای آنها هم موضوع عدالت اجتماعی بسیار مهم است و باید به آن به همین دلیل پرداخت. جنبش سبز اگر بگوید من با فساد مخالفم، معنایش این نیست که عدالت اجتماعی را محقق کرده است. در همه جای دنیا فساد هست و مجازات خود را دارد. جنبش باید بهطور مشخص شعارهایی را طرح کند که به تغییر وضعیت زندگی و شرایط کار زحمتکشان نظر داشته باشد.
بسیاری نیز میگویند اگر کارگران به جنبش بپیوندند و یک اعتصاب سراسری شکل بگیرد، جنبش کامل میشود. این نگاه که رو به ماههای آخر حکومت پهلوی دارد، چقدر عینی است؟ جامعه ما پس از سی سال سرکوب و فشار، بستر و لوازم مناسب برای اعتصاب سراسری توسط کارگران را دارد؟
بخش عظیمی از کارگران ایران برای دولت و سپاه و بنیادها کار میکنند. به قول آقای کروبی، در جامعهای که کارفرما سپاه است، چگونه میتوان از آزادی برای طبقه کارگر حرف زد؟ ما باید در چارچوب واقعیتهای ایران صحبت کنیم. طبقه کارگر در حال حاضر، چنین امکان و بستری را ندارد.
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که در صورت بدتر شدن وضعیت اقتصادی موجود و اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها، قدرت خرید میلیونها نفر در کشور کاهش خواهد یافت و این تاثیرات و عکسالعملهایی در بر خواهد داشت.
قابل پیش بینی هست که چه میشود؟ اگر کار به آنجا بکشد، اعتراضها وسیعتر میشوند و لحن مردم نیز تندتر؟
دینامیسم اجتماعی را به این آسانی نمیتوان پیشبینی کرد. بهطور حتم در چنین صورتی اعتراضها بالا خواهند گرفت، نارضایتیها بیشتر خواهند شد، اما نمیتوان گفت که کار به خشونت و شورش خواهد کشید. نمیتوان گفت که این نارضایتی و اعتراض چه شکلی به خود خواهند گرفت. شکل بروز اعتراضهای اجتماعی، بستگی به تشکلها، حرکتهای هماهنگ، پختگی نمایندگان و رهبران جریانهای اجتماعی دارد.
مصاحبهگر: مهیندخت مصباح
تحریریه: رضا نیکجو