1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جمهوری اسلامی و «۳۲ سال بحران‌آفرینی در منطقه»

۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

وزیران خارجه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، در اجلاس ویژه‌ی خود در ۱۴ فروردین، ایران را عامل بی‌ثباتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس دانستند. دکتر مهرداد خوانساری می‌گوید صبر کشورهای عربی از دخالت‌‌های ایران لبریز شده است.

https://p.dw.com/p/RFHf
عکس: AP/DW

دکتر مهرداد خوانساری رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه در لندن معتقد است روابط ایران با کشورهای عربی در سی سال گذشته هیچگاه مطلوب و بدون تنش نبوده اما با جریانات اخیر در کشورهای عربی و دخالت‌های ایران، این کشورها زبان به شکایت گشوده‌اند.

وی می‌گوید جمهوری اسلامی با ایجاد تنش در منطقه سعی دارد توجه جهانیان را از ایران سلب و به سوی دیگر کشورها هدایت کند

دویچه‏وله: آقای خوانساری! شورای همکاری خلیج فارس در بیانیه‏ روز گذشته‏ی خود‏، اعلام کرده که ایران قصد ایجاد ناآرامی و مناقشه‏ی مذهبی در کشورهای عربی را دارد. این شورا همچنین مدعی شده‏ که جمهوری اسلامی استقلال حاکمیت این کشورها را نقض کرده است. ناظران سیاسی معتقدند که این لحن گفتار تقریباً بی‏سابقه بوده و بوی تهدید از آن می‏آید. نظر شما چیست؟

دکتر مهرداد خوانساری: در این‏که این نوع گفتار بی‏سابقه است، تردیدی نیست. ولی باید توجه داشت که اصلاً این شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس در زمانی تشکیل شد که جنگ ایران و عراق شروع شده بود و این کشورها در آن زمان، یعنی در سال ۱۹۸۰ میلادی، ایران را خطری برای امنیت داخلی خودشان می‏دانستند و همیشه در ظرف ۳۰ سال گذشته از این موضع به ایران نگاه کرده‏اند.

اما این‏که آیا این تهدیدی است نسبت به ایران، من تصور نمی‏کنم که قصد آن‏ها تهدید باشد، بلکه قصد آن‏ها دفاع از اوضاع داخلی خودشان است که اتفاقا همیشه به نوعی مورد تهدید سیاست‏های جمهوری اسلامی ایران و به‏خصوص آماج سیاست‏های تبلیغاتی و دسیسه‏های پنهانی جمهوری اسلامی قرار داشته است. جمهوری اسلامی در سراسر این منطقه، همیشه سعی کرده از وجود شیعیان برای ایجاد ناآرامی در درون این جوامع استفاده کند و این امری است که ظرف بیش از ۳۰ سال گذشته بارها اتفاق افتاده است.

اما در شرایط فعلی که اوضاع بحرین حاد شده و تب آزادی‏خواهی سراسر منطقه را گرفته، با توجه به نارسایی‏هایی که در درون این جوامع وجود دارد، خطر ایران بیش از همیشه مورد نظر مسئولین و مقام‏های حاکم در این منطقه است.

اگر نگاهی به پیشنیه‏ی سخنان اعضای شورای همکاری خلیج فارس بیاندازیم، شاید آن‏وقت ادعای کسانی که مدعی هستند بوی تهدید از این سخنان می‏آید، کمی منطقی‏تر به‏نظر بیاید. این شورا اصلاً در واکنش به اظهارات آقای بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس تشکیل شد که پنجشنبه‏ی گذشته اعلام کرده بود ورود نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری به بحرین، عملی اشغال‏گرانه است. او حتی گفته بود: «به عربستان توصیه می‏کنیم با آتش بازی نکند». وقتی این سخنان را در مقابل این بیانیه‏ی شورای همکاری بگذاریم، شما چه نتیجه‏ای از آن می‏گیرید؟ آیا می‏‏توان اوضاع منطقه و روابط ایران با کشورهای عربی را در مرحله‏ای خطرناک توصیف کرد؟

خطرناک شدن روابط، اگر به معنای یک نوع درگیری نظامی بشود -که در اصل معنای خطرناک است- به نظر من، چنین امکانی وجود ندارد. ولی این‏که روابط دیپلماتیک تیره بشود و تنش میان ایران و کشورهای عربی خلیج فارس بیشتر بشود، بدون شک این امر از هم‏اکنون صورت گرفته است. اما این هم که این ماجرا را به‏صورت آشکار می‏بینیم، دلیل بر این نیست که روابط حسنه بوده و حالا بحرانی شده است.

روابط از روز اول میان ایران و این کشورها بر پایه‏ی درستی بنا نشده بود. این کشورها از روز اول نسبت به نیات جمهوری اسلامی در ارتباط با اوضاع و احوال خودشان مشکوک بودند. در سال‌های گذشته، گهگاه مسائلی رو می‏شد که نشان از مداخه دولت جمهوری اسلامی در بعضی از این کشورها داشت، اما طرفین سعی می‏کردند بدون سروصدای زیاد از کنار آن‏ها بگذرند. ولی امروز بخشی از سیاست خارجی‏ جمهوری اسلامی به کنترل ناآرامی‏های درون ایران برمی‏گردد. جمهوری اسلامی سعی می‌کند با اتخاد یک سیاست خارجی خصمانه و تهاجمی در ارتباط با کشورهای دیگر خاورمیانه، حرکات آزادی‏خواهانه‏ی مردم این منطقه را پشتیبانی از سیاست‏های خود و انقلابی که ۳۰ سال پیش در ایران رخ داد، قلمداد کند. این سیاست، کشورها را در مقابل ایران قرار می‏دهد و آن‌ها برای دفاع از خودشان، ناچار می‏شوند مسائلی را که آمادگی بازگو کردن آن‏ها را نداشتند، به صورت آشکار بازگو کنند و این باعث واکنش از سوی مقامات ایرانی شده و مسئله را بدتر کرده است.

اما به‏نظر می‏رسد که کشورهای عربی از مرحله‏ی دفاع مقداری جلوتر رفته‏اند. امروز یک روزنامه‏ی کویتی مدعی شده که ایرانی‏ها در حال بررسی حمله به کویت و تصرف جزایر کویتی خلیج فارس هستند. شاهد ادعایش هم این است که همه‏ی کانال‏های تلویزیونی ماهواره‌ای ایران دارند این‏گونه القا می‏کنند که عربستان و بحرین قصد نابودی شیعیان را دارند و ایران هم حق خود می‏داند با حضور نظامی در این کشورها، از هم‏کیشان خود دفاع کند. نظر شما در این باره چیست؟

من فکر نمی‏کنم این مسائل پایه و اساسی داشته باشد. بی‏شک الان یک جنگ تبلیغاتی بین ایران و این کشورها وجود دارد. ایران هم از سوی دیگر، از طریق رسانه‏های خود، مردم بحرین را به یک جهاد اسلامی علیه حاکمیت آن کشور دعوت کرده است. ولی این دلیل نمی‏شود که این حرف‏ها از آن جنبه‏ی تبلیغاتی فراتر برود، یا ایران قصد اشغال داشته باشد. این که ایران بخواهد جزایر کویت را اشغال کند یا دست به هرنوع عمل نظامی علیه این کشورها بزند، حرف‏ کاملاً بی‏ربطی است که هرگز صورت نمی‏گیرد و دولت جمهوری اسلامی اصلاً در چنین موقعیتی نیست که بخواهد این کارها را بکند. نیات جمهوری اسلامی هم هرگز این نبوده که از این طریق بخواهد از شیعیان دفاع کند.

مهرداد خوانساری معتقد است جمهوری اسلامی همواره سعی کرده از وجود شیعیان برای ایجاد ناآرامی در کشورهای عربی سوءاستفاده کند
مهرداد خوانساری معتقد است جمهوری اسلامی همواره سعی کرده از وجود شیعیان برای ایجاد ناآرامی در کشورهای عربی سوءاستفاده کندعکس: privat

سیاست و حربه‏ی اصلی جمهوری اسلامی دو چیز است؛ یکی تبلیغات و دیگری اقدامات زیرجلکی که گاهی در غرب از آن‏ به عنوان تروریسم یاد می‏شود. جمهوری اسلامی سعی کرده‏ با ایجاد شبکه‏های پنهانی در درون این کشورها، مقاصد خود را به صورت آرام و از درون این جوامع پیش ببرد، نه این‏که بخواهد حمله‏ی نظامی بکند و یا دست به چنین اقداماتی بزند. لذا این حرف‏ها، به‏نظر من، بی‏معنی است.

پس چرا یک روزنامه‏ی کویتی چنین ادعایی می‏کند؟ منظور چه می‏تواند باشد؟ آیا زمینه‏ی سازی یا آماده کردن افکار عمومی برای یک اقدام احتمالی از سوی کشورهای عربی نیست؟

این‏ به کلی فرق می‌کند که یک روزنامه‏ی کویتی ادعا کند یا دولت کویت. روزنامه‏ی کیهان ایران صحبت از این می‏کند که بحرین کماکان متعلق به ایران است ولی مقامات ایرانی از این ادعا دوری می‏کنند و سعی می‏کنند تنش میان ایران و بحرین از حد و حدود خودش فراتر نرود. به آن‏چه در یک روزنامه گفته می‏شود، نمی‏شود به عنوان یک مسئله‏ی جدی نگاه کرد، به‏خصوص در خاورمیانه و با روزنامه‏نگارانی که در خاورمیانه و در کشورهای عربی مطلب می‏نویسند که هرکدام هرچه دل‏شان می‏خواهد را بنا بر مقتضیات می‏نویسند، بدون این‏که پایه و زمینه‏ی اساسی داشته باشد.

در جو فعلی چنین تحریکاتی صورت می‌گیرد و چنین حرف‌هائی هم به سادگی زده می‏شود. با توجه به وضعیت ویژه‏ای که وجود دارد، شاید عوامل بازدارنده و مکانیسم‏های کنترل در درون دولت‏های این ممالک کار خودشان را به درستی انجام نمی‌دهند. اما این دلیل نمی‏شود که عوامل بازدارنده هم بخواهند بگذارند که این مسئله از کنترل خارج شود.

روابط دیپلماتیک ایران با این کشورها صدمه‏ی جدی خورده است. بازسازی و عادی ساختن آن، کاری است که خیلی طول خواهد کشید و برای حداقل آینده‏ی نزدیک، ما می‏توانیم روی این مطلب حساب کنیم که روابط میان ایران و بیشتر کشورهای عضو شورای همکاری و نه همه‏ی کشورها، بسیار تیره خواهد بود. باید در نظر گرفت که کشورهایی مانند قطر و عمان روابط خود را به نوعی با ایران نگاه داشته‏اند و نگذاشته‏اند علی‏رغم تصمیمات شورا، روابط خودشان با ایران، از حد و حدودی تنزل کند. ولی در مجموع، چون این‏ کشورها با هم هستند و منافع هم‏دیگر را تأمین می‏کنند، رابطه‏ی ایران با این‏ها برای آینده‏ی نامعلومی بسیار تیره خواهد بود.

بین کشورهای عربی، بهترین رابطه را ایران با سوریه داشت. آینده‏ی سوریه هم با وضعیتی که پیش آمده معلوم نیست چگونه باشد و روابط‏ش با ایران به کجا خواهد رسید. الان به‏نظر می‏رسد که ایران در منطقه و به‏خصوص در میان کشورهای عربی، در یک انزوای کامل سیاسی قرار گرفته است؟

بله؛ یعنی به‏جز سوریه، روابط ایران با بیشتر کشورهای عربی، کم‏وبیش در همین وضعیتی بود که امروز هست. امروز این دشمنی‏ها دارد به‏صورت آشکار بیان می‏شود. ولی چون دیروز این دشمنی‏ها به‏طور آشکار بیان نمی‏شدند، دلیل بر آن نبود که این دشمنی‏ها وجود نداشت. رهبران عربستان سعودی از زمانی که آیت‏الله خمینی به‏ قدرت رسید و موقعیت آن‌ها را از اسلام گرفته تا مسائل دیگر منطقه‏ای زیر سئوال برد، در یک حالت درگیری اعلام نشده با ایران قرار داشته است. ولی سعی می‏کردند با سکوت خودشان بحران نیافرینند، ولی موقعی که کارد به استخوان می‏رسد، آن‏ها هم واکنش نشان می‏دهند. یعنی درست است که این مسائل امروز به‏طور آشکار بیان می‏شود، ولی این‏که در گذشته بیان نمی‏شده، دلیل بر عادی بودن روابط نیست، بلکه دلیل بر سیاست‏های خویشتن‏داری از سوی عرب‏ها است که به خاطر قوی نبودن و اتکای صددرصدشان به امریکا و غرب، سعی می‏کردند نگذارند مسائل از حد و حدودی تجاوز کند. مثلاً در بحرین بی‌شک نارسایی‏هایی در سیستم حاکمیت وجود دارد، چون سیستم حکومتی این کشور ایده‏آل نیست، اما به‏هرحال عدالت اجتماعی و مسائل این‏چنانی از آن‏چه در جمهوری اسلامی می‏گذرد، بدتر نیست. وضعیت مردم کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هم از وضعیت مردم ایران بدتر نیست و آن‏ها حاضر به گرفتن درس سیاسی از مقامات جمهوری اسلامی نیستند. کشورهای حوزه خلیج فارس هیچ‏وقت دنبال درگیری نبود‌‌ه‌اند، اما زمانی که می‏بینند جمهوری اسلامی دارد به ناآرامی‌های داخلی کشورهاشان دامن می‌زند، از خودشان دفاع کنند.

جمهوری اسلامی هم فکر می‏کند اتفاقاتی که در منطقه، به‏خصوص در کشورهای آفریقای شمالی رخ داده، به نفع ایران خواهد بود و حاکمیت جدیدی که مثلا در مصر روی کار آمده، با جمهوری اسلامی دارای روابط بهتری خواهد بود. در حالی که دلیلی ندارد این اتفاق صورت بگیرد، چون بنیاد اساسی‌یی که در مصر یا تونس هست، با آن‏چه قبلاً بوده، تفاوت ۱۸۰ درجه‏ای نخواهد کرد و همه‏ی آن‏ها از نظر سیاست خارجی، کم‏وبیش همان روند گذشته را ادامه خواهند داد.

به این لحاظ ، من با شما موافق‏ام، تا زمانی که جمهوری اسلامی دست از سیاست‏هائی که ظرف این سی و چند سال دنبال کرده، برندارد، موقعیت‏اش در جهان عرب بهتر نخواهد شد.

بسیاری از منتقدان معتقدند آن‏چیزی که طی ۳۰ سال گذشته در سیاست خارجی جمهوری اسلامی فراموش شده، منافع ملی ایران است و دولت‏مردان جمهوری اسلامی فقط روی اسلام و مشترکاتی که با دیگر مسلمان‏ها دارند تاکید می‏کنند و به منافع ملی ایران به عنوان یک کشور مستقل، بی‏توجهی می‏شود. الان، به نظر شما، منافع ملی ایران ایجاب می‏کند که جمهوری اسلامی چه موضعی در قبال کشورهای عربی اتخاذ کند؟

قطعا درگیری‏ای که امروزمیان ایران و کشورهای عربی خلیج فارس وجود دارد، در جهت تأمین منافع ملی ایران نیست. منافع ملی ایران با کنار زدن دولت موجود در بحرین تأمین نمی‏شود. به‏خصوص اگر کم‏وبیش آن سیستم حکومتی، همان که هست بماند و فقط بعضی از مقامات جابه‏جا بشوند. منافع ملی ایران در این است که ایران روابط دیپلماتیک و اقتصادی خوب و منطقی با همه‏ی این کشورها داشته باشد و خوب بودن روابط ایران با این کشورها، زمینه‏ای را فراهم کند که نیروهای نظامی خارجی از این منطقه خارج بشوند.

سیاست‏های تهاجمی جمهوری اسلامی باعث شده که مثلاً امریکا برای همیشه، یک پایگاه دریایی در بحرین تأسیس کند. ناوگان پنجم امریکا، که امروز در بحرین مستقر شده، در دوران جنگ ایران و عراق به خاطر سیاست‏های تهاجمی جمهوری اسلامی ایران در آب‏های خلیج وارد منطقه شد. این‏ها نمی‏تواند به نفع ایران باشد. ولی انگیزه‏ی سیاست‏مداران جمهوری اسلامی در شرایط فعلی، به هیچ عنوان در چهارچوب حفظ منافع ملی نیست، تمرکز آن‏ها روی حفظ موقعیت و بقای قدرت خودشان است و در شرایط فعلی یکی از اهرم‏های این بقای قدرت را در این می‏بینند که فشار را روی کشورهایی که با آن‏ها دارای روابط حسنه نیستند، بیشتر کنند. هرچه تمرکز دنیا روی مسائل خارج از ایران بیشتر باشد، جمهوری اسلامی در حفاظت بیشتری است. این یکی از سیاست‏های کلی جمهوری اسلامی در ظرف سی سال گذشته بوده است.

روزی که خمینی به قدرت رسید و انقلاب و حاکمیت در میان مردم محبوب بود، جمهوری اسلامی هرگز در خارج از حاک ایران دست به اقدامات عملی علیه همسایگان خود نمی‌زد. اما امروز می‏بینیم که با حزب الله در لبنان، با حماس در فلسطین، با مقتدا صدر در عراق، با استفاده از شیعیان در کویت و بحرین و همچنین با مداخلات خود در افغانستان سعی می‏کند بحران‏هایی را در این ممالک به‏وجود بیاورد تا توجه افکار عمومی جهانی را از ایران منحرف کند.

این آن چیزی است که حاکمیت جمهوری اسلامی به دنبال آن است و سیاست‏هایی هم که امروز در قبال بحرین و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پی‏گیری می‏کند، به همین منظور است. این کشورها هم به این سیاست معترض‏اند و این نمی‏تواند به‏هیچ‏عنوان به نفع منافع ملی ایران باشد، ولی صددرصد به نفع حفظ حاکمیت هست و به همین دلیل هم هست که آن‏ها این سیاست را دنبال می‏کنند.

آقای خوانساری، برخی معتقدند روابطی که ایران در دوران پهلوی با کشورهای عربی داشت، از نظر حفظ منافع ملی ایران، بهتر بود و بهتر است ایران به آن دوره برگردد. عده‏ای هم می‏گویند در آن دوره هم روابط با کشورهای عربی خیلی خوب نبود و اتفاقاً نوعی کژدار و مریز و ترس در این روابط، به‏خصوص از طرف کشورهای عربی، وجود داشت. به نظر شما، الگوی ایده‏آل برای ما آن دوره است یا این‏که آن را هم نفی می‏کنید؟

به نظر من، روندی که در سال‌های آخر نظام سابق در ارتباط با این کشورها دنبال می‏شد، روند درستی بود و می‏توانست به مرور زمان خیلی مسائل را حل کند. در درجه‏ی اول، دولت ایران هرگز درپی برهم زدن اوضاع این کشورها نبود. روابط به لحاظ شک و تردید میان ایرانی‏ها و عرب‏ها و عدم آشنایی به اوضاع و احوال و فرهنگ هم‏دیگر، باعث ایجاد تنش می‏شد، ولی به مروز زمان، با پیش گرفتن سیاست‏های تبلیغاتی و فرهنگی و ایجاد روابط اقتصادی بیشتر، زمینه‏ برای این‏که این کشورها با مملکت ما بیشتر آشنا بشوند و این آشنایی باعث شود که آن شک و تردیدها و نگرانی‏ها از بین برود، وجود داشت و دولت می‌خواست به‏طور جدی در این راستا، اقداماتی را انجام بدهد.

ولی مسئله‏ی اساسی این است که در آن زمان، تبلیغاتی که در غرب می‏شد، این‏طور وانمود می‏کرد که ایران قدرت نظامی عظیمی در خلیج فارس است که می‏تواند این کشورها را مورد تهدید قرار بدهد. در این‏که ایران یک قدرت نظامی بود، تردیدی نیست. ولی امروز، به‏خصوص برای این کشورها ثابت شده که ایران در آن زمان از قدرت نظامی خودش برای حفظ استقلال و امنیت این کشورها استفاده می‏کرد. در دهه‏ی ۷۰، به‏طور متوسط، روزی ۲۷-۲۸ میلیون بشکه‏ی نفت از تنگه‏ی هرمز می‏گذشت که حداکثر ۵ میلیون بشکه‏ی آن متعلق به ایران بود، اما نقش حفاظت و ایجاد امنیت برای صدور این نفت، تماماً از طریق دولت ایران ایفا می‏شد و هزینه‏ی آن را دولت ایران می‏پرداخت. امروز همین عرب‏ها، برای فروش نفت خودشان، قیمت هنگفتی را به طور غیرمستقیم به امریکا و غرب می‏پردازند که امریکا در بحرین، قطر و… حضور نظامی داشته باشد یا مثلاً فرانسه در امارات متحده.

لذا وقتی همه‏ی این مسائل را کنار هم می‏گذاریم، فرق اساسی بین نظام قبلی و نظام فعلی این است که نظام قبلی از قدرت و نیروی خودش استفاده می‏کرد تا منطقه‏ی خلیج فارس امن و باثبات باشد تا منطقه توسعه پیدا کنند و سازندگی بتواند صورت بگیرد. این نظام از روز اول که آمده، غیرمستقیم، به دنبال این بوده که وضعیت موجود در تمام این کشورهای عربی را به‏هم بزند و با همان صدور انقلابی که می‏گفتند، مقاصد و منافع موضعی خودش را تأمین کند. این با خواست این کشورها و اکثریت مردم آن‌ها که شیعه هم نیستند متفاوت بوده و منافات داشته است.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

تحریریه: جواد طالعی

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر