جشن سالگرد، یک سفارتخانه و ویرانگری به نام دونالد ترامپ
۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۵, سهشنبهچه انگیزهای سبب میشود که ترامپ دستور دهد درست در هفتادمین سالگرد تاراندن فلسطینیها از سرزمینهای امروز اسرائیل، گشایش سفارتخانه آمریکا به صورت نمادین جشن گرفته شود؟ ساختمانی که نیمی از آن در اورشلیم شرقی قرار دارد؟ در همان منطقهای که در صورت تشکیل دو دولت مستقل، مقر دولت فلسطینیها خواهد بود.
این یک سیلی دیپلماتیک به صورت بسیاری از فلسطینیهاست، که البته هیچگونه اعتراض خشونتآمیزی را توجیه نمیکند. اما تا حدودی چنین اعتراضاتی را آگاهانه تحریک میکند و به جان میخرد که باعث و بانی آن در پیامدها سهیم باشد. به همین دلیل دونالد ترامپ هم در قبال کشتهها و مجروحان زیادی مسئول است.
این مرد چه انگیزهای دارد؟
چه انگیزهای سبب میشود که این مرد توافق اتمی با ایران که با مشقت فراوان به دست آمده را با یک امضا نابود کند، بدون اینکه با شرکای تاکنونی خود در اروپا مشورت و گامهای بعدی را هماهنگ کند؟ و با این اقدام وخامتی دیگر در خاورمیانه را دستکم باعث شود؟ و همزمان نظم مسالمتآمیزی که از ۷۰ سال پیش با اروپا و در اروپا برقرار است را دچار بحرانی حیاتی کند؟
چه انگیزهای سبب میشود که این مرد آنگونه که برمیآید، از هر وسیلهای استفاده میکند که دستاوردهای سلف خود را نابود کند، بدون اینکه برای پس از ویرانی برنامهای داشته باشد؟
دونالد ترامپ پیشتر هرگز به عنوان سیاستمداری برآمده از انتخاباتی دموکراتیک فعالیت نکرده است. او در فضایی که از بده بستانها، از تلاشهای طاقتفرسا برای رسیدن به سازش، از سبکوسنگین کردن مزایا و معایب تشکیل شده نبالیده است؛ فضایی که در شرایط خوب همواره پیامدهای عمل سیاسی را از نظر دور نمیدارد – حتی پیامدهای درازمدت را.
کافی است به نمادهای قدرت او که خود آنها را برگزیده، نگاه کنیم. نام او که به خطی طلاییرنگ بر برجها نقش بسته و قرار است القا کند: ببینید، من بر فراز همه پرواز میکنم، و هر کاری بخواهم، میتوانم بکنم. و انگیزه اصلی اعمال او را برملا میکند که نه "اول آمریکا"، بلکه "اول دونالد ترامپ" است.
او هیچ طرح بدیلی ندارد
این شناخت، یافتهای تازه نیست. در این روزها اما نیروی ویرانگر این مرد نمایان شده است. دونالد ترامپ هیچ طرح بدیل سازندهای ندارد. او به عواقب کارهای خود که شاید ۴ یا ۸ سال دیگر پدیدار شوند، نمیاندیشد. برای او مهم نیست که تصمیمات و حملات لفظی او چه تأثیری بر کشورهای خارج از ایالات متحده میگذارد.
او قدرتنمایی میکند، چون توان آن را دارد. در هر شرایطی هم به این فکر است که تا حد امکان توجه جلب کند. و سادهترین راه جلب توجه این است که در نهایت اعتماد به نفس، همه چیزرا نابود کنی.
به همین دلیل است که او درست در چنین روزی سفارتخانه آمریکا را به نقطهای دیگر منتقل میکند. و به همین دلیل است که توافق هستهای با ایران را نابود میکند، بدون اینکه بداند پس از آن چه باید کرد.
آلمان و اروپا، بیدار شوید!
این موضوع برای آلمان و اروپا دستکم به این معنی است که زمان بیداری آنها فرا رسیده است: ۷ دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم، اروپا راهی جز بلوغ ندارد. مسئولیتپذیری در عرصه سیاست خارجی و امنیتی بخشی از فرایند این بلوغ است. زمان آن رسیده که آلمان با خود صادق باشد و سرمایهگذاری در ارتش را از سر بگیرد. حتی اگر تا امروز بسیاری تنها به ارتشی در آلمان راضی بودند که فقط تا حدودی آمادگی دفاعی دارد.
بریتانیاییها باید گذشته از برگزیت تصمیم بگیرند که چطور میخواهند در عرصه امنیتی و دفاعی با فرانسه و آلمان همکاری کنند. و مهمتر از همه، اروپا باید راهی برای توقف زوال از درون بیابد و در گامی بلندپروازانه، مختصات جامعه آینده را تبیین کند.
این راه مملو از چالشهای بزرگ و بسیاری پیشامدهای غیرقابل پیشبینی است. اما در یک مورد تردیدی نیست: به کشوری که مردی چون دونالد ترامپ در رأس آن قرار گرفته است، نه تنها دیگر نمیتوان اطمینان کرد، بلکه اطمینان کردن جایز نیست.
تصاویری که این روزها از باریکه غزه مخابره میشوند، گواهی غمانگیز هستند بر ناگزیری وضعیتی حیاتی.