جایگاه سکسوالیته در تلاشهای فمینیستهای ایران
۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه
"سکسوالیته" در ایران مفهوم تازهای است که بعد از ترجمهی کتاب سهجلدی معروف میشل فوکو دربارهی تاریخ فلسفه در جامعه بیشتر مطرح شد. مترجمان کتابهای فوکو همان زمان انتشار کتاب اعلام کردند که معادلیابی برای "سکسوالیته" فرانسوی در زبان فارسی بسیار دشوار بود و واژگان موجود تمام معنا و گسترهی پشت سر این واژهی فرانسوی را دربر نمیگرفت.
سکسوالیته نه صرفا "رابطه جنسی" است و نه " جنسیت". همهی اینها است و بررسی جنبههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و روانشناختی امر جنسی در رابطه با جنسیت. به همین دلیل مترجمان فوکو و بسیاری از محققان ترجیح دادند "سکسوالیته" را به همین شکل استفاده کنند.
سکسوالیته چرا، چطور و در کدام بازهی تاریخی به یکی از اصلیترین ابزار و دلایل سرکوب و تلاش برای کنترل زنان تبدیل شد؟ این سوالی کلیدی برای فمینیستهاست که هنوز بر سر پاسخ آن اتفاق نظر وجود ندارد. بر سر تعریف سکسوالیته و تبیین مرزها و محتوای آن نیز هنوز بین فمینیستها توافقی به چشم نمیخورد.
جلوه جواهری، فعال حقوق زنان در ایران به دویچهوله میگوید که به نظرش لزومی هم ندارد که میان فعالان حقوق زن در ایران بر سر تعریف سکسوالیته اتفاق نظر وجود داشته باشد. او به دویچهوله گفت:«بهویژه وقتی همهی "من"ها و "ما"ها هویتمان در گرو تعریفی باشد که به شکلی کلی برای من و ما ساخته و پرداخته شده است، صحبت بیشتر دربارهی هرچه که ممکن است به تعریف هویت ما برگردد، دشوارتر و پیچیدهتر میشود.»
این فمینیست معتقد است صحبت از سکسوالیته بدون در نظر گرفتن ابعاد تاریخی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن و تقلیل دادن آن به حق روابط جنسی آزاد در حال حاضر فایدهی چندانی ندارد و راهگشا نیست.
نیکزاد زنگنه، فعال حقوق زنان ساکن ایران نیز میگوید در ایران احتمالا به دلیل شرایط خاص سیاسی و اجتماعی فمینیستهای ایرانی بر بعضی وجوه مرتبط با سکسوالیته تمرکز کردند، اما این به این معنا نیست که توافقی جمعی دربارهی گسترهی مفهوم سکسوالیته وجود دارد.
سکسوالیته و قدرت در ایران
فمینیستها گرچه بر تعیین گسترهی مفهوم سکسوالیته توافقی ندارند، اما بر سر نقش غیرقابل انکار قدرت غالب سیاسی و مذهبی در شکل دادن به سکسوالیته و تبدیل سکسوالیته به عامل سرکوب، اتفاق نظر دارند.
نیکزاد زنگنه میگوید:« از آنجا که مفهوم سرکوب در قلمرو قدرت از معنی و اهمیت بیشتری برخوردار میشود، رابطه سکسوآلیته و قدرت رابطهای بسیار تنگاتنگ است و این واقعیتی است که مختص ایران نیست. موضع فمینیستی در اینباره باید مبتنی برشناخت دو سویه هم از جهتگیریهای قدرت حاکم و هم از مطالبات مردمیتر دراین حوزه باشد.»
زنگنه معتقد است سرکوب وجوه سکسوالیته در ایران (از میل جنسی تا بررسی دیدگاههای شناختشناسی دربارهی رابطه جنسی) یکی از ارکان اصلی نظام سیاسی حاکم بر ایران است.
جلوه جواهری اما معتقد است ساختار سیاسی ایران اگرچه خود به عنوان عامل سرکوب زنان عمل کرده است، اما پیگیری بیشتر مطالبات مربوط به سکسوالیته را برانگیخته است.
جواهری اضافه کرد:« برای مثال وقتی محمود احمدینژاد به ریاستجمهوری رسید، به شکل ملموسی تعداد زنان با حجاب چادر در خیابانها بیشتر شد. حتا گاهی در خیابان زنان برقعپوش میدیدم.»
جواهری که معتقد است تغییر هرچند جزئی در ساختار سیاسی میتواند بر نوع رفتار و نگاه شهروندان اثر بگذرد، گفت:« با این نگاه، زمانی که حکومت تغییر کرد و حجاب اجباری شد تصور کنید چقدر صورت مسئله تغییر کرده است. البته این امر تنها سیاسی نبود، اما متاسفانه ساختار سیاسی ایران توانست به اندازه زیادی بر ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران تاثیر گذار شود و دولت و حکومت مرکزی، سالار همه شد. حکومتی که به تدریج کنترل خود را بر ذهنها و بدنها گسترده ساخت چرا که از همین گرایش به کنترل برخاست.»
حجاب اجباری، نمود اقتدار جنسیتی
اجباری شدن حجاب در ایران را میتوان یکی از بارزترین وجوه دخالت ساختار سیاسی در نمایش "اقتدار جنسیتی" و کنترل سکسوالیته در زنان دانست. امری که نقشی کلیدی تثبیت آموزههای دینی و باورهای سنتی از یک سو و محدود کردن زنان در زندگی روزمره و تعریف اجباری هویت برای آنها داشت.
با اینحال بیش از ۳۰ سال از اجباری شدن حجاب میگذرد و مطالبهی لغو حجاب اجباری و اختیار زن برای انتخاب نوع پوشش خود، هنوز مطالبهای فراگیر در میان فعالان حقوق زن و زنان ایرانی نیست.
جلوه جواهری معتقد است زنان ایران آنقدر با وجوه مختلفی از تبعیض و نابرابری مواجهاند که ممکن است مطالبهی حجاب به عنوان یک عامل سرکوبگر برای بسیاری از آنها در مقایسه چندان جدی نشود. او به دویچهوله گفت:«با توجه به اینکه توان جنبش زنان پس از سالهای سرکوب در دههی ۶۰ هیچوقت آنقدر نبوده که بتواند به میان همهی گروههای جامعه راه پیدا کند و عضوگیری کند، انتخاب اولویتها بدون توجه به خواستههای مختلف گروههای جامعه کار هوشمندانهای نبوده است.»
جواهری با تاکید بر اینکه "حجاب اجباری" در ایران به نوعی گفتمان اصلی جمهوری اسلامی محسوب میشود، معتقد است هدف گرفتن حجاب اجباری بدون نیروی مردمی فراگیر اجتماعی میتواند کلیت جنبش زنان را به شدت آسیب زده و سرکوب کند.
نیکزاد زنگنه نیز معتقد است حجاب در ایران تنها یک "فرمان حکومتی" نیست. او معتقد است حجاب در این سالها تبدیل به مجموعهی بههمپیوستهای از کلیشههای جنسیتی، ارزشهای مردسالار و باروهای دینی و سنتی و به بخشی از هویت زنان ایران تبدیل شده است و همین امر فراگیری مطالبهی لغو حجاب اجباری را با موانع جدی روبرو کرده است.
فعالیت فمینیستها معطوف به چه وجوهی از سکسوالیته است؟
اگرچه برخی وجوه مربوط به سکسوالیته در ایران فراگیر نشده است، اما فمینیستهای ایرانی در سالهای گذشته تلاشهای مختلفی برای پیگیری مباحث و مطالباتی انجام دادند که همه به مباحث سکسوالیته مربوطاند.
نیکزاد زنگنه اعتقاد دارد مهمترین مطالبهی سکسوالیته در شرایط فعلی ایران "بهداشت و حقوق باروری" برای زنان است. در حالی که سیاستهای موفق کنترل جمعیت با دستور آیتالله خامنهای بار دیگر جای خود را به سیاستهای تشویق باروری و حذف برخی امکانات کنترل جمعیت داده است، این فعال زنان معتقد است باید یکی از اولویتهای فعالان حقوق زن، آموزش و ترویج مباحث مربوط به بهداشت و باروری باشد.
زنگنه معتقد است اگرچه هنوز فعالیت سازمانیافته گروهی در این زمینه انجام نشده است، اما گروههای پراکندهی مختلفی در ایران به مطالبات مربوط به بهداشت و حقوق باروری میپردازند و میتوان انتظار داشت که این فعالیتها به تدریح مستمرتر و سازمانیافتهتر شود.
جلوه جواهری اما معتقد است نمیتوان به این سوال که مهمترین مطالبه سکسوالیته در جامعه ایران چیست، جواب مشخصی داد. او میگوید با توجه به اینکه در این باره بحث عمومی چندانی وجود نداشته و نمونهی تحقیقات کمی و کیفی هم در دست نیست، نمیتوان جواب روشنی برای این سوال داشت.
او تلاشهای فعالان حقوق زنان در شکل جمعی برای مطالبات مربوط به سکسوالیته را در ۴ عرصهی "کاهش خشونت علیه زنان"، "ارتقا سلامت زنان"، "حضور در عرصهی عمومی" و "حق پوشش" دستهبندی میکند. جواهری تلاشهای زنان ایرانی برای "حق پوشش" را فردی ارزیابی میکند و تلاشهای در سه گروه دیگر را جمعیتر معرفی میکند.
این کنشگر حقوق زنان میگوید کنشگران مدنی در حوزهی زنان بهویژه در حوزههایی از سکسوالیته که مستقیم بدن را نشانه رفته است مثل آزارهای خیابانی، آزارهای جنسی، حق باروری و حق دسترسی به امکان سقط جنین تلاشهایی گروهی و آموزشی را انجام دادهند. او از اعتراضهای زنان به افزایش سیاستهای جداسازی جنسیتی در دانشگاهها و ادارات به عنوان نمونهای از تلاشهای آنها برای مخالفت با کنترل جنسیتی در عرصههای عمومی نام میبرد.