جایگاه جامعه مدنی در جنبش دمکراسیخواهی مردم عرب
۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه"شون یام" استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در مقالهای تحت عنوان «جامعه مدنی و دموکراسیسازی در جهان عرب» که در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شد، آماری از رشد نهادهای مدنی در کشورهای عربی ارائه داده است. در این مقاله که ترجمهای از آن به قلم مهدی کاظمی در سایت باشگاه اندیشه منتشر شده، نویسنده از رشد ۴۰۰ درصدی نهادهای مدنی در کشور بحرین بعد از جنگ خلیج فارس در دهه ۹۰ میلادی و نیز رشد ۱۰۰ درصدی این نهادها در کشور یمن سخن گفته است.
در این مقاله آمده: «دوران پس از جنگ خلیج فارس، آغاز دوران رشد و شکوفایی سریع جامعه مدنی در این منطقه به شمار میرود. در طول دهه ۱۹۹۰ میلادی، تعداد کل سازمانهای دخیل در امر جامعه مدنی در تمام کشورهای عربی به جز سودان از یک افزایش مطلق برخوردار شد».
بهرغم رشد کمی فعالیتهای مدنی در کشورهای عربی، شوم یام دو دلیل عمده برای شکست این فعالیتها ذکر کرده است: «اول اینکه هر سازمان دخیل در امر جامعه مدنی تلاش نکرده تا یک توده متنفذ از حامیان خود را در سراسر جامعه بسیج کند. دوم اینکه هیچگونه ائتلاف و اتحادی میان این گروهها وجود ندارد و گروهها و بخشهای مختلف، یکدیگر را با شک و تردید نگاه میکنند».
نویسنده مقاله علیرغم احیای سریع فعالیتهای مدنی در کشورهای عربی، تصور سقوط حکومتهای اقتدارگرا را نامحتمل دانسته است.
شش سال پس از انتشار این مقاله مفصل و تحلیلی، کشورهای عربی شمال افریقا، جلوهای نامنتظر و سختباور از اعتراض به حکومتهای اقتدارگرا را از خود نشان دادند. تونس، مصر، اردن، الجزایر و یمن، پس از سالها ثبات ظاهری و آرامشی که بیشترین تعداد توریستهای اروپایی را به خود جلب میکرد، تبدیل به صحنه اعتراضات و درگیریهای خیابانی شدند.
آیا نهال جامعه مدنی که در دهه ۹۰ در این کشورها کاشته شد، اکنون به بار نشسته است؟ خیزش اخیر مردم این منطقه را میتوان یک جنبش مدنی دانست؟ نقش سازمانهای غیردولتی در بروز این اعتراضات چه بوده است؟ رسانهها چه نقشی در این میان داشتهاند؟ آیا رکن چهارم دموکراسی به معنای واقعی آن در کشورهای عربی وجود داشته؟
علیرضا نوریزاده کارشناس جهان عرب معتقد است نهادهای مدنی لااقل در دو کشور مصر و تونس بسیار قوی و فعال هستند. او میگوید: «برایتان مثالی میزنم؛ در تونس، اتحادیهی شغل یا اتحادیهای که تمام حرفهها را دربر میگیرد، نقش اساسی را داشت در اینکه جهت این برانگیختگی به کجا برود. میتوانست به آشوب و خونریزی و کشت و کشتار بیانجامد و بعد هم اسلام و اسلامیها از پس پرده بیرون بیایند. اما وقتی دولت شروط این اتحادیه را پذیرفت و آقای غنوشی، وزرایی را که در کابینهی بنعلی بودند بیرون انداخت، این اتحادیه فرمان آتشبس داد و دیدیم که تأثیر این نهاد مدنی چقدر زیاد بود».
وی برای مصر نیز شرایط مشابهی قائل است: «مثلاً وکلای مصر خیلی قدرتمندند و هیچگاه دولت نتوانسته این اتحادیه را زیر یوغ خودش دربیاورد. اتحادیههایی که در کشور مصر به آنها "کانون" میگویند، مانند "کانون معلمان"، "کانون اساتید"، "کانون روزنامهنگاران"، "کانون قضات" و… کانونهایی هستند که بعضاً سابقهی نیمقرنه و یا ۱۰۰ ساله دارند. تنها در دوران عبدالناصر بود که این کانونها کاملاً تابع دولت بودند، ولی بعد از آن، استقلال خود را بازیافتند و در جریانات اخیر هم میبینیم که چه نقش مهمی دارند. یعنی به محض آنکه متوجه شدند که عدهای دارند مسیر را به سوی آشوب و غارت و آتش زدن میبرند، به میدان آمدند. این مجموعه، به همراه احزاب، یک کمیتهی ۱۰نفره درست کردند و الان به سرعت دارند این جریان را تحت کنترل درمیآورند و اینها همه نشاندهندهی آن است که نهادهای مدنی، در کنار شبکههای مجازی، بسیار در این کشورها ریشهدار و قدرتمند هستند».
سازمانهای زنان در تونس؛ قوی اما نه الزاما تاثیرگذار
آزاده کیان، جامعهشناسی که تحقیقات زیادی در زمینه نهادهای مدنی در کشورهای عربی انجام داده به سازمانهای غیردولتی فعال در زمینه حقوق زنان به خصوص در تونس اشاره میکند اما میگوید مطمئن نیست که حرکت اخیر مردم تونس تاثیرگرفته از فعالیت این سازمانها باشد: «اینکه آیا این تأثیر گروههای مختلف زنان هست، به نظر من، تا حدی ممکن است ولی تأثیر آنها را نمیبایستی بیش از آنچه هست، بزرگ جلوه بدهیم».
وی همچنین به این نکته اشاره میکند که فعالیت این گونه سازمانها در تونس، مخالف دولت حاکم نبوده و مانند ایران هم فراگیر نیست. او میگوید: «بسیاری از اقشار جامعه تونس و نیز مصر، اساساً در هیچکدام از این فعالیتها؛ چه فعالیتهای حقوق بشری و چه فعالیتهای مربوط به حقوق زنان، عملاً شرکت نداشتند و تازه فعالیتهای زنان در تونس هم فعالیتهایی که بر خلاف یا بر علیه دولت و یا رژیم تونس بوده باشد، نبوده. فمینیستهای تونسی عملا در کادر وضع موجود، خواهان تعمیق حقوقشان بودهاند و من نمیتوانم بگویم که برای مثال، گروههای فمینیستی در تونس، باعث شدهاند که مردم و یا حتی خانمها به خیابانها بریزند و خواهان آزادی بشوند».
نهادهای مدنی مجازی؛ قدرتمندتر از نهادهای مدنی واقعی
آزاده کیان معتقد است نهادهای مدنی در کشورهای عربی به قدرتمندی جامعه مدنی در ایران نیستند. به عقیدهی وی جامعه مدنی مجازی نقش مهمتری را در خیزش اخیر مردم عرب ایفا کرده است. او میگوید: «بهنظر من، نهادهای مدنی، حداقل در مصر و تونس، دو کشوری که امروز حادثه آفریده و طغیان کردهاند، نسبت به ایران کمتر است. بهخصوص نهادهای مدنیای که برخاسته از نیروهای اسلامگرا نباشد، بسیار کمتر از ایران بهچشم میخورد. ولی مهم، اهمیت جامعهی مدنی مجازی است؛ در تونس و نیز در مصر. آنچه دیدیدم تأثیر جامعهی مدنی مجازی، یعنی توئیتر، اینترنت و همان مسائلی است که در تونس هم باعث این شد که خواستههای دمکراتیک، آزادیخواهانه و برابریطلبانه، بیش از پیش در جامعه گسترش پیدا کند؛ بدون اینکه لزوماً نهادهای دمکراتیک یا نهادهای جامعهی مدنی، به شکل گسترده، در این دو کشور وجود داشته باشد».
خانم کیان با اشاره به دیکتاتوری سیسالهی حاکم بر مصر و تونس میگوید: «در مصر بیش از سی سال بود که عملاً هیچ تظاهراتی اجازهی بروز پیدا نمیکرد. مصر جامعهای است که بسیاری از نویسندگاناش زندانی شدند. تونس به همین ترتیب. در این کشورها اساساً خلق افکار و آرا به راحتی امکانپذیر نبوده است. چطور میشود انتظار داشت که تحت چنین شرایطی، جامعهی مدنی گسترده و قدرتمندی را بتوانید داشته باشید که در مقابل دولت بایستد».
ماشاالله شمسالواعظین، روزنامهنگار و کارشناس کشورهای عربی نیز خیزش کنونی مصر و تونس را بیش از آنکه ناشی از قدرت نهادهای مدنی در این دو کشور بداند، یک انقلاب "فیسبوکی" دانسته و میگوید: «با توجه به وضعیتی که هماکنون در مصر دیده میشود، من تصور نمیکنم که نهادهای مدنی ابتکار عمل صددرصد را در هدایت و در روشن کردن شرارههای این حرکت اعتراضی بر عهده داشتهاند. همانطور که میدانید اسم این حرکت را "انقلاب فیسبوک" گذاشتهاند. یعنی یک سری از گروههای ناشناختهای که در جهان مجازی به یکدیگر دست یافتند، با هم دیگر آشنا شدند و خویشاوند یکدیگر شدند و با قرارهای جهان مجازی، وارد جهان عینی شدند».
وی میگوید این "قدرت مجازی" سالهای سال بود که در مصر وجود داشت و در حقیقت زیر پوست جامعه در جریان بود «منتها اشکال حکومت مصر این بود که در سالهای متمادی نتوانست درک کند که این نسل جوان جدید، سالها بوده که اگر به دنیای واقعی دست مییافت، تظاهرات میکرد، ولی صدای آن از جهان مجازی، به دنیای واقعی و به مقامات مسئول مصر نرسید. وقتی رسید که عینی شده بود و این وضعیت را بهوجود آورد».
مطبوعات در مصر و تونس: آزادتر از ایران
یکی از ارکان جامعه مدنی، رسانههای آزادند. نهادی که با ایفای نقش نظارتی خود میتواند نه تنها نیروی حاکم بلکه سازمانهای غیردولتی فعال را نیز کنترل کند و الگوی رفتاری آنها را تغییر دهد.
آیا مصر و تونس از چنین فاکتوری بهرهمند بودند؟ شمسالواعظین معتقد است آزادی بیان نسبی ولی پایدار در این دو کشور وجود داشته: «من به این که آزادی بیان حداقل ولی پایدار، در کشورهای عربی، در مقایسه با ایران، وجود دارد معتقدم. بله این حرف درست است؛ بهویژه در پارهای از کشورها و بهطور مشخص کشور مصر دارای یک حاشیهای از آزادی بیان حداقلی، ولی باثبات است. یعنی پایدارتر از نسیمهایی که به صورت طوفانی وارد عرصهها و جوامعی مانند ایران میشود».
وی به سرکوب روزنامهنگاران در مصر نیز اشاره میکند اما معتقد است جنس این سرکوب با آنچه که در ایران اتفاق میافتد متفاوت است: «یادمان نرود که یک روزنامهنگار همکارمان در مصر، صرفاً به دلیل انتشار نقل قولی مبنی بر مریض بودن حسنی مبارک، طی دو سه سال اخیر به محاکمه کشیده و به زندان افکنده شد. بنابراین نهادهای مدنی مصر هم تحت تعرض دولت مصر قرار گرفته بود. اما اگر بخواهیم مقایسه کنیم، برخورد نهادهای امنیتی مصر با نهادهای مدنی این جامعه، خوشخیم بود ولی در جوامعی مانند ایران بسیار بدخیم بوده است».
در آخرین ساعات تهیه این گزارش (پنجشنبه ۱۴ بهمن) نیروهای لباس شخصی طرفدار حسنی مبارک بار دیگر در میدان تحریر قاهره با مردم معترض درگیر شدهاند. مقام های مصری هرگونه سازماندهی حمله به مخالفان را تکذیب می کنند. احمد شفیق، نخست وزیر مصر از خشونت های ۲۴ ساعت گذشته در قاهره عذر خواهی کرد و گفت که حمله به تظاهرات مسالمت آمیز مردم، هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد. مردم یمن به خیابانها آمدهاند و رئیسجمهور این کشور اعلام کرد که برای تمدید دوره ریاست جمهوری خود یا موروثی کردن آن تلاش نخواهد کرد. مخالفان حکومت سوریه نیز روز جمعه و شنبه را «روز خشم» نام نهاده و میگویند که در این روزها دست به تظاهرات خواهند زد.
آیا "جامعه مدنی" در جهان عرب پیروز خواهد شد؟
میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی