سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با گذشت چند روز از هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری اوکراینی، لحظهای از پروپاگاندای رسانهای در بزرگنمایی توان موشکی خود دست برنداشته است. فرمانده هوافضای سپاه جایی گفت که ۱۳ موشک شلیک کردیم ولی برای شلیک چند صد تا چند هزار موشک آماده بودیم.
این تاکید بر تعداد موشکهای آماده به شلیک، بیشباهت به خیالات هیتلر برای پیروزی در جنگ جهانی دوم نیست. هیتلر تصور میکرد که برای تحقق آرزوی خود در صدور ایدئولوژی حزب نازی به تولید سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزار موشک نیاز دارد. دلیل این تعداد بالای موشک ، دقت پایین موشک V2 بود و نازیها تصور میکردند اینطور میتوانند این نقص را جبران کنند. از آنجایی که سوخت این موشکها با الکل تامین میشد و هر استارت هم به حدود ۴۰ تن سیب زمینی نیاز داشت، تامین الکل از سیبزمینی مزارع آلمان به بهای گرسنگی بخش بزرگی از مردم آن کشور تمام میشد.
هرچند موشکهای V2 آلمان در نهایت هرگز به تعداد بیش از سه هزار نرسیدند و نازیها در نهایت جام زهر را نوشیدند، اما نباید از یاد برد که رژیم نازی آلمان، واقعا برنامه توسعه موشکی پیشرفتهای داشت و این برتری تکنولوژیک نیز محصول طراحی و مهندسی خود آنها بود. موشکهایی نظیر "اَگرگات ۴"، ۳، ۵، ۹ و ۱۰ و یا موشکهای ضدهوایی مثل "دختر راین" (Rheintochter) را ورنر فون براون Wernher von Braun از جایی کپی برداری و سرهم بندی نکرده بودند.
طراحی بومی یا قاچاق و سرهم بندی؟
سلاحها و موشکها و هواپیماهای مورد ادعای سپاه پاسداران بسیارند. تانک ذوالفقار، کامیون سنگین ذوالجناح، موشک سومار، هواپیماها و جنگندههای خیالی با نامهای پرطمطراق قاهر ۳۱۳ و آذرخش و صاعقه و شفق اما غالبا چیزی جز طرح روی کاغذ یا ماکت آنها که در نمایشگاه توانمندیهای دفاعی نظام نمایش داده میشود وجود ندارد. در دنیای واقعیت و خارج از پوسترها، بنرها و تیزرهای تبلیغاتی نه جنگنده رادارگریزی برای پرواز وجود دارد نه تانک با طراحی بومی. واقعیت پشت این پروپاگاندای رسانهای این است که ایران امروز حتی به واردات دسته بیل و کلنگ خراطی و سنگ قبر نیز وابسته است. بر اساس آمار گمرک سالانه صدها تن بیلچه، کلنگ و شنکش از کشورهای مختلف جهان وارد ایران میشود و میلیونها دلار ارز از کشور خارج میکند. آیا با در نظر گرفتن توان صنعتی و طراحی مهندسی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی میتوان چنین ادعاهایی را باور کرد؟ نگاهی به نمونههای مشابه با ادعای سپاه پاسداران به خصوص نگاه به صنایع موشکی کره شمالی نشان میدهد ادعای بومی بودن این تکنولوژیها تا به چه حد اغراق آمیز و خلاف واقع است.
چند سال پیش آزمایش موشک بالستیک بین قارهای (ICBM) هواسونگ ۱۵ کره شمالی دقیقا به همین بحثها دامن زد. موشکی که به ارتفاع ۴۵۰۰ کیلومتری زمین رسید، ظرف ۵۳ دقیقه مسافتی در حدود ۱۰۰۰ کیلومتر را طی کرد و در دریای ژاپن فرود آمد نگرانیهای بسیاری در سطح بینالمللی به وجود آورد. همان زمان بحثهای بسیاری در گرفت که آیا چنین توان موشکی، محصول بومی کره شمالی است یا خرید مخفیانه قطعات از قاچاقچیان بینالمللی و واردات فناوری از روسیه. حدود سه سال پیش یک متخصص آلمانی در مسائل موشک آلمانی روبرت اشموکر جایی گفته بود خیلی بعید است که مهندسان پیونگ یانگ با طراحی بومی خود توانسته باشند به چنین تکنولوژی دست پیدا کنند.
این استاد علوم فضایی در دانشگاه فنی مونیخ به صراحت معتقد بود سرنخ فناوری موشکی کره شمالی را باید در روسیه جستجو کرد و موتور موشک هواسونگ تا حد زیادی از روی دست فناوری موشکی روسها کپی شده است. او حتی بر این باور بود چنین تکنولوژی روسی، بازسازی هم نشده است. حتی بازسازی چنین فناوریهای پیچیدهای زمان بسیار بسیار زیادی لازم دارد و کپیکاری مستقل از یک موشک به سادگی امکانپذیر نیست. اشموکر معتقد بود تمام (و نه بخشی از آن) فناوری موشکهای آزمایش شده کره شمالی قبلها در شوروی سابق توسعه پیدا کرده بوده و به کره شمالی قاچاق شده است.
مارکوس شیلر یک کارشناس دیگر در مسائل موشکی درباره همین پرسش که آیا واقعا بازسازی موشکهای اسکاد از دهه ۹۰ میلادی به این طرف به این سادگیها ممکن است یا نه در توییتر خود نوشته بود من همیشه از خودم میپرسم چرا آنها برای مثال پورشه یا یک بویینگ ۷۳۷ را بازسازی و تولید نمیکنند تا حداقل بتوانند از آن پول در بیاورند؟
از نظر فنی حق با شیلر است. در عین حال هر دو سناریوی ممکن یعنی طراحی بومی و قاچاق از خارج را باید با دیده تردید و با وسواس بررسی کرد. نکته اول اینکه اگر کره شمالی یا سپاه پاسداران موشک با سوخت جامد را به شکل زیرزمینی ساخته و آزمایش کرده این موضوع تا ابد نمیتواند از دید ناظران بینالمللی پنهان بماند. نکته دوم اینکه قاچاق چنین موشکهایی نیز قاعدتا چندان ساده نیست. درباره مورد به خصوص کره شمالی، نقل و انتقال یک موشک ۱۱ متری بعید است از دید قدرتهای بینالمللی پنهان بماند. اما در عین حال سناریوهایی در رسانهها وجود دارد که بر اساس آنها اجزاء این تکنولوژیهای موشکی از طریق چین یا کشورهایی در جنوب شرق آسیا وارد میشود. کشورهایی که شاید از تبدیل کره شمالی به قدرت موشکی یا اتمی در سیاست خارجی خود منافعی را دنبال میکنند.
برخی از کارشناسان صنایع دفاعی حتی از این صحبت کردهاند که چین قطعات موشک هواسونگ ۱۴ را در قالب محمولههای چوب به کره شمالی فرستاده بوده است. موشکی که خیلیها بر این باورند شباهت بسیاری به موشک چینی DF-31 دارد. همانگونه که هواپیماهای جنگنده مورد ادعای حکومت ایران در واقعیت همان هواپیماهای Northrop F-5 و نظایر آن هستند که صرفا اورهال، تعمیر یا رنگ آمیزی شدهاند، موشکهایی چون شهاب ۱ و ۲ و سومار نیز از روی موشکهای اسکاد و یا خا-۵۵ (Kh-55) شوروی سابق سرهم بندی شدهاند و موشک نور نیز در واقع چیزی جز موشک چینی C-802 نیست که صرفا نام آن تغییر یافته است.
نه تنها طراحی و ساخت، بلکه مهندسی معکوس نیز در مسائل طراحی مهندسی فراتر از حد تصور پیچیده است. اگر تکنولوژیهای پیچیده قابلیت مهندسی معکوس داشتند اینک همه کشورهای جهان قادر بودند بعد از پنجاه سال، بویینگ ۷۴۷ خودشان را تولید کنند. بویینگ ۷۴۷ شاید مثال مناسبی نباشد. حتی در رده یک خودروی ساده مانند پراید (یا حتی خودروهایی که به عنوان خودروی ملی معرفی شدهاند) نیز به گواه گزارش گمرک حجم واردات قطعات آن از چین به قدری زیاد است که آنها را بیشتر باید خودروهای چینی نامید. حتی در برخی رسانههای داخلی ایران صحبت از این نیز بوده که انتقال خط تولید پراید به چین مقرون به صرفه تر خواهد بود.
به سختی میتوان باور کرد صنعت ورشکستهای که حتی لنت ترمز و لوله هیدرولیک فرمان پراید یا کمک فنر و سرپلوس و لوله رادیاتور و فنر دیافراگمی کلاچ را از چین وارد میکند، قادر به طراحی و ساخت و تولید تجهیزات نظامی پیشرفته و دقیق باشد.
* مطالب منتشر شده در این صفحه صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است.