تظاهرات ایرانیان خارج از کشور: تمرین دمکراسی با جوانان
۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبهنبض ایرانیان خارج کشور با نبض هموطنانشان در داخل کشور میزند. از زمان اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری ایران و تظاهرات اعتراضیای که بلافاصله پس از آن علیه "تخلفهای انتخاباتی" و "دیکتاتوری" در چندین شهر ایران برپا شد و هنوز نیز ادامه دارد، ایرانیان خارج از کشور نیز در سراسر جهان، از جمله در پاریس و بروکسل، در لندن و سنگاپور، در مادرید و کیف، در لاهه و واشنگتن، در نیکوزیا و استکهلم، در نیویورک و لوس آنجلس، دست به تظاهرات زدهاند.
برخی شهرهای آلمان چون کلن و برلین، تقریبا هر روز شاهد تظاهرات ایرانیان بودهاند. این روزها، خیابانهای شهرهای دوسلدورف، آخن، دورتموند، هانوفر، هامبورگ و فرانکفورت نیز، نظارهگر همایشها و راهپیماییهای ایرانیان بودهاست. ایرانیان در شهرهای گوناگون، کمیتههای همبستگی با مبارزات مردم ایران تشکیل دادهاند و فعالیتهای خبررسانی و اعتراضی خود را سازماندهی میکنند. آنان به دیدار مقامات سیاسی کشورهای میزبان خود میشتابند و از آنها میخواهند که از نفوذ خود کمک بگیرند و از دولت ایران بخواهند دست از خشونت در برابر مردم بردارد و خواست مردم را برای "ابطال انتخابات" بپذیرد.
ایرانیان خارج از کشور طیف یکدستی نیستند، جواناند و پیر، بیتجریه و پرتجربه در عرصهی سیاست، با جهانبینیها و نظرهای گوناگون. همنشینی و همگامی آنان همیشه آسان نبوده است. اختلافها فراوان بوده و هست. در تظاهرات گوناگون ایرانیان، این اختلاف عقیدهها گاه نمایان شده، چنانکه برخی جوانان را دلآزرده ساخته است. اما فضای آزاد خارج از کشور و نمونههایی که هر روز در زندگی سیاسی کشورهای اروپایی در برابر چشم است، به ایرانیان فرصت میدهد تا مشق رواداری کنند. تظاهرات آنان با هدف مشترک حمایت از جنبش اعتراضی در ایران عرصهای است برای تمرین دمکراسی.
دویچه وله در این زمینه مصاحبهای دارد با دکتر بهرام بیگدلی، عضو انجمن دفاع از زندانیان سیاسی ایران – کلن. بهرام بیگدلی دارای تجربهی طولانی و فراوان در زمینهی تظاهرات برای دفاع از حقوق مدنی و حقوق بشری مردم ایران در آلمان است.
دویچهوله: آقای دکتر بیگدلی، کمیت تظاهراتی را که ایرانیها اینروزها در خارج از کشور ترتیب میدهند، درمقایسه با تظاهراتی که در سالهای پس از انقلاب مدام خارج از کشور برپا شده، چه طور میبینید ؟
بهرام بیگدلی: باید بگویم، آنچه واقعا سبب خوشحالی من شده، تعداد بالای هممیهنان تظاهرکننده در خارج از کشور است. من، سالها منتظر لحظاتی این چنین بودم که کسانی را که همواره در خیابانها میدیدم و میدانستم ایرانی هستند ولی در مراسمی نمیتوانستم ببینمشان، در کنار هم ببینم. این کمیت اعجابانگیز است. بهخصوص نسل جوانی که مدتها بود همهی ما انتظارشان را میکشیدیم. آنان بویژه در خارج از کشور بسیاری از جوانب زندگی مدرن را به خودشان گرفته بودند و شرکت آنها در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری آرزوی همهی ما بود. با این حرکتی که در ایران انجام گرفت، این زایش انجام شد و انبوه جوانانی که مسائل خودشان را دارند، با همهی بیتجربگیشان، به این حرکتها وارد شدند که در یک کلام باید گفت، خوش آمدید، گرچه کمی دیر آمدید؛ ما سالها منتظر شما بودیم.
میتوانید به اختصار برای ما توضیح بدهید قبلا ترکیب قشرها و گروههای سنی چه گونه بوده و الان به چه صورت است؟
اگر زیر سیسالهها را جوان بدانیم، افراد این گروه سنی در کشورهای اروپایی یا در اروپا به دنیا آمدهاند یا وقتی ایران را ترک کردهاند، بسیار کوچکتر از آن بودهاند که اصلا تصوری از ایران داشته باشند. آنها، با آنچه در داخل ایران میگذرد، فقط از طریق بستگان و خانوادهخودشان رابطه و احساس علاقه و همبستگی میکنند. در کنار آن، دانشجویان ایرانی هستند که اصولا برای تحصیل به اینجا آمدهاند. این مجموعه، با همهی حوادثی که در سالهای اخیر در ایران گذشته، مجموعهای است که توان بالقوهی بالا و بالفعل بسیار ضعیفی در عرصههایی مثل همبستگی با جنبش آزادیخواهانهی دموکراتیک و جنبشهای حقوق بشری در داخل کشور داشته است. اما هم اکنون انبوهی از جوانان وارد این جنبش شدهاند. بهخصوص تعداد زیادی از آنان، طبعا با انگیزهی پشتیبانی از رای مردم ایران با شعار معروف سبزرنگی که در دستشان میگیرند، با عبارت "رای من کجاست؟"، وارد شدهاند، و این پدیدهی کاملا نوظهوری است. من آرزو میکنم که تعدادی از دوستان من، همسنهای من، که با این جوانها برخورد میکنند، حساسیت مسئله را در نظر بگیرند، اگر هم بر فرض با این یا آن شعاری که این جوانان در دست دارند، با پارچههای سبزی که به دست و سرشان میبینند، موافقتی ندارند، توجه داشته باشند که در مجموع، ورود این جوانان به این عرصه بسیار باارزشتر از آن است که خیلی سریع به مرزکشی با این جوانان کشیده بشود. این جوانان سرمایهی اصلی این جنبش در سراسر خارج از ایران هستند و بهویژه در عرصهی ارتباطاتی که دارند. آنها در دانشگاهها به طور مثال دوستانی دارند و میتوانند نیروی بسیار بیشتر از این را هم به دنبال خودشان به داخل این حرکات بکشند. از این نظر است که ورود و حضور این جوانان شاید تعیینکنندهترین نیرویی است که در خارج از کشور به کل این جنبش رنگ و رونق بسیار امیدبخشی داده است.
در مورد کمیت صحبت کردیم. به کیفیت بپردازیم. در این تظاهرات چه شعارهایی مطرح است و چه خواستهایی را بیان میکنند؟
هدف عمده حرکتهایی که من در شهر کلن شاهدش بودم و هستم، پشتیبانی از جنبشی است که در داخل ایران بهخصوص در جهت ابطال د تجدید انتخابات جریان دارد.انتظاری هم غیر از این نمیشود داشت. ولی در کنار آن شعارها، شعارهای خیلی عامی در مورد آزادی و دموکراسی در ایران یا شعارهایی علیه کل نظام جمهوری اسلامی داده میشود. بهخصوص از زمانی که آیتالله خامنهای خودش را عملا در مقابل جنبش آزادیخواهی مردم قرار داده، علیه شخص آیتالله خامنهای و ولایت فقیه هم شعارهایی مطرح میشود. البته از نظر من این مجموعه اصل مسئلهاش بیشتر یک جنبش پشتیبانی است و کمیتاش مطرح است. کیفیتاش هم طبعا تا حدی مطرح است، ولی اصل آن تعدادیست که در آن شرکت میکنند. همان طور که شما بهتر از من میدانید، برای اینکه موضوع در وسایل ارتباط جمعی مطرح شود، تعداد آنها بخصوص خیلی تعیین کننده است. این در حقیقت برای انعکاساش در وسایل ارتباط جمعی اینجا و بالا بردن روحیه در داخل ایران اهمیت دارد. ولی برگردم به سوال شما؛ پشتیبانی از آقای موسوی، پشتیبانی از ابطال انتخابات و برگزاری انتخاباتی تازه، تا به امروز در شعارها دست بالا را دارد. اما اوضاع ایران متحول است و ممکن است با تغییراتی که در داخل ایران رخ میدهد، در اینجا هم شاهد تغییراتی باشیم.
آیا هماکنون یک همدلی بین کسانی که در تظاهرات شرکت میکنند وجود دارد یا اختلافنظرها نمود بارزی پیدا میکند؟
مورد به مورد متفاوت است. لحظههایی هست که در آن اختلاف نظرها برجستگی پیدا میکند. ولی تا آنجایی که من، چه در کلن و چه در شهرهای اطراف شنیدهام یا دیدهام یا خودم شرکت داشتهام، در نهایت، حساسیت لحظه را لااقل اکثریت درک کردهاند و احساس میکنند که لحظه حساستر از آن است که بخواهد زیاد به این توجه بشود که در حرکاتی که در خارج از کشور انجام میشود، در چه لحظهای چه شعاری مطرح میشود یا نمیشود. من شاهد بودم که این روش را بسیار خوب انتخاب کردهاند که هر کسی با شعار خودش در کنار دیگری میایستد و به شعار دیگری که در دستش گرفته، پرچمی که در دستش گرفته، هرچه در دستش گرفته کاری ندارند. در عین حال، شیوهای که من همیشه خودم هم بسیار موفقیت آمیز دیدهام، این است که اجازه داده میشود همه از بلندگو استفاده کنند، که گروههای مختلف بیایند و به نوبت شعارهای مختلفشان را بگویند و متنهایی را که دارند بخوانند. این در عین حال تمرین دموکراسی است و بهترین نشاندهندهی بلوغ دوستانیاست که سالهاست در اروپا زندگی میکنند و این جنبهی زندگی مدرن غرب را هم، یعنی تحمل افکار همدیگر را، در عمل باید به این ترتیب بیاموزند و میآموزند.
ما مصاحبهای داشتیم با سردبیر سایت "اخبار روز" که فراخوانی داده است برای اینکه ایرانیان خارج از کشور تلاش یکپارچهای داشته باشند، به توافقی برسند و اقدامی مشترک بکنند برای مقابله با گسترش خشونت و سرکوب در ایران، از جمله از طریق تماس با سازمانهای بینالمللی حقوق مدنی و حقوق بشر. شما زمینهی عملیشدن این فراخوان را فراهم میبینید؟
من به هیچ عنوان نمیخواهم تخم بدبینی بپاشم. ولی در کوتاهمدت این را نمیبینم. همین حرکت عمومی - به همین ترتیبی که شاید همیشه ویژگیجنبشهای ایران بوده، که ناگاه در کنار هم قرار گرفتهاند، همراه با تجربهای از سی سال پراکندگی - حداقل این زمینه را فراهم کرده است که در کنار هم و با تحمل یکدیگر جمعهای وسیعی را تشکیل بدهند. بهخصوص ورود نسل جوان به این حرکتها همه را بیشتر مجبور کرده است که به اصطلاح حرفهایهای سیاسی از چارچوب خشک افکار خودشان دربیایند. یعنی خوشبختانه نسل جوان میدان مانور را تا حدی براینها تنگ کرده است. ولی امیدوارم در درازمدت این ایده تحقق یابد و باید به این طرف حرکت کرد. زیرا این به احتمال خیلی زیاد شروع یک جنبش آزادیخواهانه است. متاسفانه این جنبش ممکن است تلفات بسیار زیادی داشته باشد، زندانیهای سیاسی بسیاری ممکن است داشته باشد و از همین الان دارد. به قدری تعداد دستگیریها در ایران بالاست که روزنامهی آلمانی سراسری "فرانکفورتر روندشاو" صفحه روی خودش را به عکس دستگیرشدهها اختصاص داده است. از این نظر، این جنبش باید اگر به کار درازمدت میپردازد، در کنار هدف پشتیبانی عام خودش، به طور جدی در جهت ایجاد یکسری همکاری وسیع و سازمانیافته گام بردارد؛ در درازمدت چارهای غیر از این ندارد که به سرنوشت انبوهی بپردازد که این روزها از هر طرف دستگیر میشوند و هیچ معلوم نیست در کجا زندانی هستند و چه به سرشان میآید. من در درازمدت این را پیشنهاد خوبی میدانم.
چه چیزی در کوتاه مانع از این است که ایرانیان نتوانند بر سر تماس با سازمانهای بینالمللی در خارج از کشور متحد شوند؟
آنچه من گفتم در رابطه با هماهنگ کردن طیفهای مختلف ایرانیها بود که گفتم در کوتاهمدت ممکن است الزاما به نتیجهی فوری نرسد. اما در عرصهی تماس با سازمانهای حقوق بشری بینالمللی، مطبوعات، وزرای خارجه و غیره، خود حرکتی که در ایران انجام شده با همین تجربهی یک هفته، نشان میدهد که کار را بسیار سهل کرده است. در گذشته در سنگینترین و دلخراشترین حوادثی که توسط حکومت ایران رخ میداد، به طور مثال اعدام کودکان، شما باید در این مورد تلاش بسیاری میکردید تا وسایل ارتباط جمعی را در انبوه خبرهایی که میآیند و به سرعت کهنه میشوند، در جریان آنچه در کشور میگذرد، قرار بدهید. ولی الان به همت کسانی که با شعار آزادی و تجدید انتخابات به خیابانها رفتهاند، مسئلهی کشورما در صدراخبار قرار گرفته است. از این نظر، کار راحت شده است. یعنی شما در هر طرف با وسایل ارتباط جمعی اروپایی تماس میگیرید، با روی باز مواجه میشوید و در همین کوتاهمدت هم، همین تشکلهایی که الان در شهرهای مختلف ایجاد میشوند، میتوانند این کار را انجام بدهند. البته این حرکات نقصهائی هم دارند. شعارها، و متنهایی که نوشته میشود، از پیش باید میل بشود، فاکس بشود، دعوت بشود و در حقیقت زمان زمان بسیار مناسبیست. همان طور که گفتم، با انبوهی از سازمانهای بینالمللی و مطبوعات در اینروزها نسبت به گذشته بسیار راحتتر میشود تماس گرفت و این کاریست که با همین تشکلهای موجود هم قابل انجام است. فقط شاید آنچه در این میان نیست، تجربهی کاریست که این دوستانی که در بسیاری از نقاط تازه در این عرصهها فعال شده اند، شاید فاقد آن باشند. فقط این یک مشکل است.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: بهنام باوندپور