تشدید تحریمها علیه ایران: آری یا نه؟
۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبهیک بار دیگر صحبت از تشدید تحریمها علیه ایران است.اینبار گزارش "آژانس بینالمللی انرژی اتمی" درباره فعالیتهای هستهای ایران، علت رواج این بحث شده. صحبت از تحریم "بانک مرکزی ایران" است؛ اقدامی که تا به حال در مورد هیچ کشوری اجرا نشده، حرکتی که کل سیستم بانکی ایران را فلج میکند، رویدادی که در صورت وقوع حتی با وجود فروش نفت، باعث میشود ایران نتواند پول حاصل از این معامله را به راحتی تحویل بگیرد.
بحث بر سر ممنوعیت فروش نفت و گاز ایران نیز وجود دارد. تحریم بازار نفت ایران، به نظر طرفداران این روش، میتواند اقتصاد تکمحصولی ایران را از پا بیندازد. اما در مقابل نیز میتواند منجر به بالا رفتن قیمت جهانی نفت و ضربه بیشتر به اقتصاد پرمسئلهی اروپا و امریکا شود. اما در هر حال گزینهای است که در کنار سایر گزینهها همچنان "روی میز غرب" قرار دارد.
بخش بزرگی از اپوزیسیون خارج از ایران، مخالف تشدید تحریمها علیه ایران هستند. مخالفان تحریم میگویند دود این تحریمها بیشتر ازهمه به چشم مردم ایران و به خصوص طبقه فقیر و متوسط میرود و تاثیر چندانی نیز بر حکومت ایران ندارد. گروهی حتی معتقدند این تحریمها میتواند در شرایطی به تحکیم هرچند موقت رژیم نیز کمک کند.
مرتضی کاظمیان، فعال ملی مذهبی یکی از این افراد است. او معتقد است تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران هرچند که با هدف تحت فشار قراردادن حاکمیت صورت گیرد، ولی تبعات اقتصادی و اجتماعی دارد و آسیبهایی را متوجه شهروندان ایرانی میکند.
این تحلیلگر سیاسی به وضعیت کنونی اقتصادی به خصوص بعد از حذف یارانهها اشاره میکند و میگوید: «تشدید تحریمها فشارهای مضاعف متعددی را متوجه جامعه کرده و همان سیکل معیوب شورش و سرکوب را در اشکال دیگری بازتولید خواهد کرد».
در مقابل نظر دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه همین بالا رفتن نارضایتی میتواند در نهایت به اعتراض و فشار داخلی بر حکومت ایران بینجامد، اما آقای کاظمیان این نارضایتی را منتهی به شورشی کور میداند که روند دموکراسیخواهی ایران را کند خواهد کرد. او میگوید: «در حال حاضر هژمونی تحولات اجتماعی در ایران در اختیار طبقهی متوسط شهری است و جامعه مدنی در ایران دارای بلوغی است که به عقیدهی من به شکل تدریجی در حال تحمیل مطالبات خودش است. در این مرحله وارد شدن یکسری مؤلفههای جدید مثل تشدید فشارهای اقتصادی، ممکن است بازی را از دست طبقهی متوسط مدرن در ایران خارج کرده و گذار به دموکراسی و دموکراتیزاسیون تدریجی در ایران را با مشکلات و مصائب جدیتری روبهرو کند. این همان جایی است که از نظر من پرخطر است».
بینتیجه بودن تحریمها در موارد مشابه ایران
دکتر علیرضا نامور حقیقی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تورنتو (کانادا) به هدف نهایی اعمال تحریمها اشاره کرده میگوید: «هدف اصلی تحریم، تضعیف قدرت ایران در حوزههای مختلف اقتصادی، علمی و اجتماعی است تا زمانی که نیاز به حمله نظامی شد، قدرتی در مقابلشان وجود نداشته باشد و به راحتی بتوانند حملههای نظامی را با کوچکترین حرکت به موفقیت ختم کنند. مانند مورد عراق که شاهدش بودیم ».
وی سپس به اتفاقاتی اشاره میکند که میتوانند تحریمکنندگان را به هدف اصلی نزدیک کنند: «تاکتیکهایی که آنها را به این مسئله میرساند این است که در طول مدت اعمال تحریمها، اختلافات درون حاکمیت ایران رشد پیدا میکند، دوم این که این تحریمها میتواند شورشهای شهری و اجتماعی را سبب شود و سوم این که میتواند پروژههای هستهای ایران را عملاً از کار بیندازد و همه اینها مجموعاً آنها را به اهدافشان نزدیک میکند».
اما به نظر آقای حقیقی تجربیات گذشته تحریم در کشورهای دیگر نشان داده که تحریمکنندگان به جز موارد معدودی، اغلب در اهدافی که میخواهند به دست آورند شکست خوردهاند و در مقابل تأثیرات منفی نیز بر روی جوامع تحت تحریم باقی گذاشتهاند.
دکتر فریدون خاوند، استاد اقتصاد در دانشگاه پاریس، اما به مورد موفق برمه اشاره میکند و خاطرنشان میسازد که تحریمهای اقتصادی توانست حکومت برمه را تا حدی مجبور به عقبنشینی و پذیرش خواستهای جهانی کند.
راه دیگری جز تحریم باقی نمانده
بر خلاف آقای نامور حقیقی، دکتر خاوند معتقد است تحریمها تا کنون بر رژیم ایران بیتاثیر نبوده و توانسته مانع توسعهی صنعت نفت و گاز ایران شود، صنایع حمل و نقل هوایی ایران را فلج کند و در روابط بینالمللی مالی ایران ایجاد اخلال کند.
او همچنین معتقد است که موضوع را باید از دید کشورهای غربی و جامعه جهانی نگریست که ظاهرا در حال حاضر دو راه بیشتر ندارند؛ یا دست به جنگ و عملیات نظامی علیه ایران بزنند، یا تحریمها را شدت بخشند. وی سپس چنین نتیجهگیری میکند که شدت بخشیدن به تحریمها میتواند جلوی حمله نظامی را بگیرد.
البته آقای خاوند تاکید میکند که تحریمها بر مردم فشار وارد کرده و روز به روز نیز این فشار بیشتر خواهد شد اما درعین حال وی معتقد است این افزایش فشار میتواند به نارضایتی از حکومت دامن زند و البته در مقابل حکومت نیز میتواند از تحریمها به نفع خود بهرهبرداری کند: «تحریمها تا اندازهی زیادی در افزایش نارضایتی مردم علیه رژیم مؤثر بوده. در نتیجه شدت بخشیدن به تحریمها میتواند این نارضایتی را بیشتر کند. ولی حوادث و رویدادها میتواند به صورتی غیرقابل پیشبینی جلو رود. در بعضی موارد جمهوری اسلامی از رویدادهای خارجی استفاده میکند، برای این که قدرت خودش را در مقابل مردم و در مقابل جامعه بینالمللی تحکیم کند و حتی به مردم ایران حالی کند که در وضعیتی اضطراری و محاصرهای قرار گرفتهاند و روی رگ حساس ناسیونالیسم ایرانی تأکید کند. اینهم امکان دارد که اتفاق بیافتد».
نه حمله نظامی، نه تحریم، راه حل سوم چیست؟
علیرضا نامور حقیقی با انتقاد از سیاستهای تا کنونی امریکا در قبال پرونده اتمی ایران، "اعتمادسازی متقابل" را کلید حل معمای این پرونده میداند. او میگوید: «راهحلی که میتواند انجام گیرد، اعتماد سازی متقابل از سوی ایران و غرب و همکاری دوطرفه است. ایران در دورهی آقای خاتمی غنیسازی را تعلیق کرد. ولی در طی دو سال و نیم به خاطر سیاستهای جنگ طلبانهی آقای بوش که الان در بخشی از خاطرات دولتمردان آن زمان منتشر شده، معلوم شده که آمریکا نقش کلیدی در تخریب مذاکرات داشته و جایی که اروپاییها حاضر بودند امتیاز دهند، آمریکاییها قبول نکردند. اصل این است که ایران حاضر شود شفافسازی و اعتمادسازی کند و پروتکل الحاقی را بپذیرد، بعد باید دید که در ازایش آنها چه امتیازاتی میدهند؟ سئوال کلیدی این است».
آقای حقیقی میگوید: «آمریکاییها حاضر نیستند امتیازات زیادی به ایران دهند و در حقیقت از ایران میخواهند که غنیسازی را فوری متوقف کند، شفافسازی کند، ولی خودشان حتی حاضر نیستند تضمینهای امنیتی دهند که مثلاً حملهی نظامی به ایران صورت نمیگیرد. اینها موضوعاتی است که باید بحث شود. در حقیقت راهحلش این است که دوطرف به سمت توازن منافع بروند و نه توازن قدرت. در توازن قدرت هر کسی سعی میکند طرف مقابل را تهدید کند، ولی در توازن منافع سعی میشود اعتمادسازی و همکاری صورت گیرد. مهم این است که باید قبول کنند که ایران اگر میخواهد بازیگر منطقهشود، باید مسئولیت داشته باشد و در عین حال باید امتیازات لازم را هم از این قبول مسئولیت بگیرد».
مرتضی کاظمیان میگوید اپوزیسیون ایران در مقام روشنفکر و مصلح مدنی مواضع خودش را دارد و دولتهای غربی که از زاویه و منافع خودشان یا حتی دغدغههای جهانی به مسئله نگاه میکنند، طبیعتاً پروژههای مستقل خودشان را پیگیری میکنند. بنابراین به عقیدهی وی روشنفکران ایرانی در "میان دو لبهی قیچی حاکمیت اقتدارگرا در ایران و دغدغههای جهانی" قرار گرفتهاند.
با وجود این امر، آقای کاظمیان تاکید میکند که تصمیمهای سیاسی میتواند این مسئله را پیچیدهتر کند. او میگوید: «من گمان میکنم تلاش برای این که جمهوری اسلامی حداکثر شفافسازی را در پروژههای هستهای خود در پیش گیرد، باید از طریق کانالهای بینالمللی صورت گیرد. یعنی نه مدارهایی که دولتها وارد آن میشوند، بلکه از طریق ابزارهایی مثل "آژانس بینالمللی انرژی اتمی". به نظر من اتخاذ تصمیمهای سیاسی ممکن است این روند را بیش از پیش پیچیده کند».
میترا شجاعی
تحریریه: علی امینی