تاثیرات مخرب بحران مالی
۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبهروزنامهی محافظهکار نروژی "آفتنپستن" به نکات مثبت و منفیای می پردازد که به گونهای با بحران مالی در جهان در ارتباط هستند:
«یکی از نکات مثبت بحران مالی در جهان این است که نگرشی جدید بوجود میآورد و طرفهای درگیر را مجبور میکند تا برای مبارزه با این مشکل عمومی مشترکا اقدام کنند و در نظر داشته باشند که در این اقدام مشترک، هدف به دست فراموشی سپرده نشود. آنها باید در این راستا اگر مشکلاتی بر سر راه تحقق این هدف مشترک بوجود آمد، با اتحاد با هم، آنها را از سر راه بردارند. اما توجه بیش از حد به بحران مالی در جهان دو خطر بزرگ دارد: حدود ۹۰۰ میلیون انسان در سراسر جهان با شکمی گرسنه شب را به روز میرسانند. شمار این انسانها با افزایش قیمت انرژی و ارزاق عمومی در حال افزایش است. بحران مالی سبب میشود که این انسانهای فقیر، گوش شنوایی برای خواستهای خود نیابند. اما بحران مالی همچنین میتواند این تاثیر را داشته باشد که دیگر دولتهای جهان تا مدتها به فکر مشکلاتی چون گرمایش زمین و دیگر تغییرات زیستمحیطی در سطح جهان نباشند. این در حالی است که دو مشکل افزایش ارزاق عمومی و گرمایش زمین به هیچ وجه به معضل بحران مالی در جهان ربطی ندارند و با حل آن باز هم برجای میمانند و ادامه مییابند.»
مفسر روزنامهی فرانسوی "لامونتانیه" در مورد نقش رییس جمهور آمریکا، در اجلاس سران مالی جهان که قرار است در روز انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا برگزار شود، مینویسد:
«امروز دیگر نظر جرج بوش، رییس جمهور آمریکا، چنان بیاهمیت شده که او ناخواسته مجبور به قبول پیشنهاد نیکلا سارکوزی، رییس جمهور فرانسه و رییس ادواری اتحادیهی اروپا، شده است؛ پیشنهادی که مبنایش برگزاری اجلاس سران کشورهای جهان در آمریکا در دوران ریاست جمهوری بوش است. این اجلاس قرار است در مورد برپایی نظم نوین مالی در جهان مشورت کند. مطمئنا بوش با قبول این اجلاس قصد دارد به عنوان یکی از طراحان اصلی در روند برنامهریزی مالی جدید جهان موثر باشد و اثری از تصمیمگیریهایش را برای آیندهی مالی جهان به یادگار گذارد. در این اجلاس قرار بر آن نیست که همهی طرحهای پیشین مالی جهان برچیده شوند. حتا در صورتی که قرار بر طرحی نوین باشد، بوش دیگر آن شخصیتی نیست که پیشنهادش چون پیشنهاد پرزیدنت روزولت مورد قبول دیگر سران جهان قرار گیرد.»
روزنامهی محافظهکار انگلیسی "دیلی تلگراف" در شماره روز دوشنبهی خود، به موضوع ملی کردن سهام بانکها و موسسات مالی پرداخته است:
«بحران مالی سبب اقدامی از طرف دولتها شده که تا چند ماه پیش تصورناپذیر مینمود. امروز دیگر ملی کردن بخشهایی از بانکهای بزرگ که تا چندی پیش برای حزب کارگر بریتانیا تابو به حساب میآمد، عادی شده است. این تصمیم را اکنون همهی احزاب بریتانیا پذیرفتهاند.
دولتها، اگر وضعیت مناسب مالی داشته باشند، باید مالیاتهای مردم را سبکتر کنند تا پول بیشتری به جیب شهروندانشان سرازیر شود و آنها بتوانند کالاهای بیشتری خریداری کنند. وظیفهی دولت ساخت خودرو و یا سرپرستی بانکها، آنچه بزودی قرار است تحقق یابد، نیست. دولتها باید بدانند که برای حمایت از سیستم مالی کشورشان حق ندارند در پولی که دسترنج فعالیت مردم این کشورهاست، دخل و تصرف کنند.»