به تصویر کشیدن خشونت، خشونتزاست یا خشونتزدا؟
۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه
با یک عکس میتوان یک "آن"، یک لحظه را برای همیشه نگهداشت، جاودانه کرد. یک عکس، بریدهای است از مکان و فضا. میگویند یک عکس به اندازه هزار واژه حرف و معنی و مفهوم در خود دارد و عکسهایی که شاهدان رویدادهای تاریخی شدند، گواه این گفتهاند.
سال ۱۹۶۸ در جریان جنگ ویتنام، عکسی که اِدی آدامز از اعدام یک ویت کنگ غیر نظامی توسط سرتیپ نگوک لوآن گرفت، بازتاب گستردهای در جهان یافت. تمامی خشونت و وحشیگری یک جنگ در یک عکس خلاصه شد. عکسی که برای عکاساش جایزههای مهمی به ارمغان آورد و چشم مردم جهان را به خشونت عریانی که در ویتنام در جریان بود، باز کرد.
تصویر دختر ۹ ساله نیمه سوخته که از یک انفجاربمب ناپالم در دهکده کوچکی در ویتنام، میگریزد، عکس دیگری بود که به نماد مبارزات ضد جنگ تبدیل شد. دخترک در جاده منتهی به روستا میدوید و فریاد میزد: «خیلی داغه، دارم میمیرم، آب میخوام، به من آب بدید.» صدای او را در عصری که رسانهی فیلم مانند امروز نبود، کسی نشنید، اما نیک اوت، عکاس ۲۱ساله، تصویر این دختر را جاودانه کرد.
اینها نمونههایی هستند از قدرت تصویر در برابر کلام. از تاثیر تصویر بر آگاهی مردم جهان از رویدادی که هزاران کیلومتر دورتر از خانه رخ میدهد. عنصر مشترک همهی این تصاویر، خشونت است. خشونتی شوکآور.
آیا برای آگاهی دادن، برای گواهی دادن به آنچه که در گوشهای از جهان میگذرد، میتوان به تصویر کشیدن خشونت را توجیه کرد؟ "دختر ناپالمی" و "سرباز در حال مرگ" و ویت کنگی که به سرش شلیک میشود، کافی هستند تا به این پرسش پاسخ مثبت دهیم. اما در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی و در روزگاری که هر کاربری به آسانی با چند کلیک میتواند صحنههای خشونت و شوکآور را در معرض دید دیگران بگذارد یا به تماشا بنشیند، تا کجا میتوان پیش رفت؟
برای فیس بوک هر خشونتی خشونت نیست
مردانی که دستهایشان پشت سر گره زده شده و پیش پای قاتلان زانو زدهاند و در انتظار صدای مرگبار شلیکاند. مردانی سیاهپوش که شلیک میکنند و نعرههای سرمستانه پیروزی سر میدهند. سرهای بریده بر نیزه. خبرنگاری که در برابر دوربین سرش از تن جدا میشود.
انسانها را در حال مرگ تماشا کردن هیچگاه تا به این اندازه آسان نبوده است. مرگ هر روز پیش روی ماست. اگر در گذشته تماشاچیان برای دیدن صحنههای سر بریدن و اعدام باید زحمت بیرون رفتن از خانه را میکشیدند و در میدان عمومی شهر جمع میشدند، امروز تنها کافی است که به دنیای اینترنت بپیوندند. تنها جستجوی چند واژه کافی است تا در مناطق بحرانزده زمین مانند عراق و سوریه و لیبی و ... خشونت را عریان و خونینن به نظاره نشست.
آیا خشونت بخشی از گفتمان جامعهای است که در آن زندگی میکنیم؟ فیسبوک مشکلی با ماندگاری اینگونه ویدیوها ندارد و به گفتهی یکی از سخنگویان فیسبوک، این تصمیمی است "آگاهانه". آیا فیس بوک میخواهد با عدم حذف صحنههای خشونت باری مانند جنایتهای "دولت اسلامی" در کنار مشهورترین راویان و شاهدان جنگ قرار بگیرد؟
فیس بوک خود را پلتفرمی بیطرف میداند. پلتفرمی که محتوای پست شده توسط "خودِ کاربر" را در اختیار "دیگر کاربران" میگذارد. با این حال هر خشونتی برای فیس بوک خشونت نیست. یکی از سخنگویان فیس بوک میگوید: «ماندن یا حذف یک ویدیوی خشونتآمیز در این شبکهی اجتماعی بسته به متنی دارد که ویدیو در آن تولید و در معرض دید کاربر گذاشته شده است.»
به زبان ساده، اگر کاربر نگاه و برخوردی انتقادآمیز داشته باشد، فیس بوک حکم به ماندن این ویدیو میدهد. به گفته سخنگوی این شبکه، در مقابل، فیسبوک ویدیوهایی با محتوای تمجید از خشونت و تنفرپراکنی یا ویدیوهای نژادپرستانه را به هیچ عنوان تاب نمیآورد و حذف میکند.
کلیک بیشتر به معنای انتقاد بیشتر یا تماشاچی بیشتر؟
اما فیس بوک تنها کانال برای دیدن این ویدیوها نیست. بزرگترین پلتفرم ویدیویی جهان، یوتیوب پر است از ویدیوهای خشونتبار، وحشتآور و شوکآور.
در مقررات استفاده از یوتیوب آمده است: خشونت بیدلیل ممنوع است. یوتیوب به کاربر توصیه میکند اگر در ویدیوی آپلودی کسی مجروح میشود یا به کسی حمله میشود یا از کسی هتک حرمت میشود، کاربر نباید این ویدیو را آپلود کند. پس چگونه است که اعدامهای دسته جمعی و سرهای بریده به یوتیوب راه می یابند؟
هم اکنون در هر دقیقه بیش از ۱۰۰ ساعت فیلم بر روی یوتیوب آپلود میشود. پاسخ یوتیوب این است که بازبینی این ویدیوها عملا غیر ممکن است. این کاربر است که اگر محتوای ویدیویی را در تضاد با مقررات یوتیوب دید، میتواند آن را گزارش دهد. آیا میتوان گفت این که فیسبوک و یوتیوب و کنترل را به عهده کاربر گذاشتهاند، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است؟
مشکل اینجاست که فیس بوک و یوتیوب خود را پلتفرمی میدانند که محتوایشان را تنها و تنها کاربر تعیین میکند. مسئولیت محتوا بر شانههای کاربر سنگینی میکند نه گردانندگان این پلتفرمها.
فیلم نایافتنی یا Untraceable را میشناسید؟ داستان فیلم در مورد قاتلی است که صحنهی کشتن قربانیهایش را به طور مستقیم در وبسایت "کیل وید می" در اینترنت پخش میکند. هر چه شمار بازدیدکنندگان بیشتر باشد، قربانی زودتر میمیرد. قربانی زنده میماند، اگر کاربری به تماشا ننشیند.
پرسش این است که هدف کسانی که ویدیوهای خشونتبار را در شبکه در اختیار دیگر کاربران قرار میدهند چیست؟ آیا نیروهای دولت اسلامی غیر از ایجاد رعب و وحشت دلیل دیگری برای به تصویر کشیدن خشونت دارند؟ و در این روی سکه، آیا پرداختن به خشونت، ترویج خشونت نیست؟ آیا تماشاچی بیشتر به معنی ترس بیشتر، وحشت بیشتر و قدرت بیشتر برای این گروهها نیست؟
فیس بوک نظر دیگری دارد. باید برای ویدیوهای خشونتباری که قرار است کاربر نگاه "انتقادی" به آنها داشته باشد، همان ارزشی را قائل باشیم که برای عکسهای نیک اوت و ادی آدامز قائلیم؛ تصاویری که خشونت عریان را پیش چشم ما میگذارند تا "فراموش" نکنیم و بیدار بمانیم و شاید در بهترین حالت به اعتراض برخیزیم. البته اگر باور داشته باشیم که هر کلیک به معنای یک نگاه انتقادی است!