«بحران عمیق جمهوری اسلامی در آستانهی سیامین سالگرد انقلاب»
۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبهگزارش اولریش تیلگنر (Ulrich Tilgner)، در وبسایت "ولت آنلاین" منتشر شده است. برگردان بخشهایی از این گزارش را میخوانید:
تهران با صرف هزینههای هنگفتی در تدارک جشنهای سالگرد انقلاب است. جشنوارههای فیلم و تئاتر، همایشها و نمایشگاههای مختلف، بایستی خاطرات دورهی سقوط شاه و بنیانگذاری جمهوری اسلامی را زنده کنند. همزمان اما یک بحران سیاسی در حال اوجگیری در کشور است. زیرا سقوط قیمت نفت تمام اقتصاد ایران را به لرزه درآورده است.
رئيسجمهور محمود احمدینژاد در آستانهی یک درهمریختگی اقتصادی است. کسری بودجهی کشور پیوسته در حال افزایش است و درآمد نفت دیگر قادر به تامین یارانههای هنگفت و حجم عظیم واردات نیست.
در تهران احساس بیاطمینانی از اوضاع رو به فزونی است و صدای انتقاد از دولت روز به روز بلندتر میشود. قیمت گوشت و میوه و سبزیجات ۵۰ درصد افزایش یافته است. نارضایتی زنان و جوانان از سختگیریها و کنترلهای پلیسی که در مورد پوشش و آرایش آنها میشود، محسوس است.
مصرفگرایی و غیرسیاسی شدن جامعه
اولریش تیلگنر در ادامهی گزارش خود مینویسد، از اواخر سالهای دهه هشتاد میلادی یک موج مصرفگرایی در کشور به راه افتاده که از یکسو موجب غیرسیاسی شدن جامعه شده و از سوی دیگر شیوهی زندگی مردم را تغییر داده است. اکنون در ایران دو و نیم میلیون جوان به دانشگاه میروند. این تعداد ۱۵ برابر دانشجویان در زمان شاه است. دانشجویان دختر در دانشگاه در اکثریتاند. زنان هر روز با شدت بیشتری وارد بازار کار میشوند. در یک نگاه طولانیمدت، زیر پوست جامعه ایران، برابری زنان و مردان درحال تحقق است.
قبل از انقلاب سن ازدواج ۲۱ سال بود. اکنون اما متوسط سن ازدواج دختران ۲۶ سال و پسران ۳۱ سال شده است. کاهش شدید نرخ زاد و ولد در ایران باعث تغییر در ابعاد و اندازههای ساخت و ساز خانههای مسکونی شده است. آپارتمانهایی که در حال حاضر در تهران ساخته میشوند دیگر همانند سابق بزرگ نیستند. دلیل این امر تنها این نیست که خانوادهها کوچک شدهاند، بلکه قیمت مسکن نیز به شدت افزایش یافته است و هر روز شمار کمتری از مردم میتوانند از پس هزینهی خرید آپارتمان شخصی برآیند. کسانی هم که توان خرید آپارتمان دارند، فقط میتوانند آپارتمانهای کوچک بخرند.
برای از میان برداشتن چنین موانع اجتماعی، محمود احمدینژاد اقدام به خانهسازی برای قشرهای کمدرآمد کرد، اما چنین چیزی تنها تا زمانی امکانپذیر بود که میلیاردها دلار یارانه، صرف سیمان و آهن میشد. این کار خود به مصرف عمومی در جامعه دامن زد، بیآنکه به رشد اقتصادی ادامهدار در کشور بیانجامد. درآمد حاصله از افزایش بهای نفت عموما صرف یارانههای دولتی و واردات شد و همین امر خود مانعی اساسی در برابر بازسازی اقتصادی بوده و هست.
اثرات مخرب جنگ با عراق
اصلاح ساختار اقتصادی ایران یکی از هدفهای بعد از انقلاب بود. برخلاف زمان شاه، صنعت ایران میبایست، مستقل و غیروابسته به درآمدهای نفت میشد. لیکن ۸ سال جنگ با عراق، ایران را سالها به عقب راند. منابع اقتصادی کشور صرف جلوگیری از شکست نظامی کشور در جنگ شد. جنگ با عراق بر روی سیاست داخلی نیز اثرات فاحشی بجای گذاشت. به بهانهی این جنگ، حکومت ایران دهان مخالفان را بست. این جنگ تا کنون بیش از سقوط رژیم شاه، فرهنگ سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار داده است.
با حملهی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، این امید در میان بسیاری از ایرانیها به وجود آمد که زیر فشارهای خارجی، و حتی مداخلهی ارتش آمریکا، وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور تغییر کند. اما مشکلات زیادی که آمریکا در عراق با آن مواجه شد، ایرانیان را دلسرد کرد. برای بسیاری از منتقدان رژیم اسلامی، نابسامانیهای داخلی کشور در برابر جنگ در افغانستان و عراق، شر کوچکتری بود.
افزایش درآمدهای نفتی ایران در سالهای اخیر، روند سیاستگریزی را در کشور تشدید کرده است. محمود احمدینژاد با استفاده از این موقعیت به هموطنان خود زندگی بهتر را وعده داد. اما با سقوط بهای نفت به پایینترین سطح خود در چهار سال اخیر، این سیاست نیز به بنبست رسیده است. دولت دیگر قادر به تامین مالی یارانهها نیست. همانند زمان شاه در سالهای دههی هفتاد میلادی، ایران در معرض مشکلات عظیم سیاسی و اقتصادی قرار دارد. نظام اسلامی در برابر تصمیمهای تعیینکننده قرار گرفته است.
اختیارات محدود ریاست جمهوری
در چنین اوضاعی محدودیت اختیارات ریاست جمهوری خود را نشان میدهد. هنوز هم دربارهی مسائل مهم، تصمیمگیرنده رهبر حکومت، آیتالله علی خامنهای است. جانشین آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، نیز در سالهای گذشته سیاست را از پشت صحنه هدایت کرده است.
تنها در سایهی رهبر حکومت و با تایید او، احمدینژاد میتوانست سیاست خارجی تندروانهی خود را پیش ببرد. درست همانند رهبر انقلاب، آیتالله خمینی، که در سالهای دهه هشتاد تصمیمهای اساسی را خود اتخاذ میکرد، مانند آزادسازی دیپلماتهای آمریکایی گروگان گرفته شده یا پذیرش آتسبش در جنگ با عراق، تصمیمگیری در مورد چگونگی مناسبات با آمریکا و نیز نحوهی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در بهار آینده، با آیتالله خامنهای است.
خطر تشدید استبداد
با توجه به نارضایتی فزایندهی مردم به خاطر مشکلات دامنهدار اقتصادی و اجتماعی، برای محمود احمدینژاد بسیار دشوار خواهد بود که در انتخابات آتی برای بار دوم به ریاست جمهوری برسد. او از همینحالا مبارزات انتخاباتی خود را شروع کرده است. با وجود حملهی اسرائیل به غزه، احمدینژاد از شعار نابودی اسرائیل عقب نشسته است. حتی تبریک احمدینژاد به باراک اوباما به خاطر پیروزی در انتخابات، نشان میدهد که او که برای بهبود مناسبات سیاسی با آمریکا آماده است.
احمدینژاد آگاه است که چگونه اکثریت ایرانیان برای حل و فصل مناقشهی ۳۰ ساله با آمریکا و از سرگیری مناسبات دیپلماتیک با آن کشور علاقمند هستند. این چنین است که جمهوری اسلامی پس از ۳۰ سال از بنیانگذاری آن، در برابر یک تصمیم تعیینکننده قرار گرفته است. اگر در بهار آینده، جهتگیری تازهی سیاسی در ایران پیش نیاید، خطر بستهتر شدن حاکمیت و تحکیم نظام استبدادی در کشور جدی است.