1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

این صداست که باید در ترجمه بازتاب یابد

مصاحبه‌گر: امید۱۳۸۶ شهریور ۳۰, جمعه

سونیا بکر، مترجم آلمانی آثار ایزابل آلنده: مهم برای ترجمه‌ی کتاب‌های آلنده، و شاید اصولاً برای برگردان هر رمانی، لحن اصلی است. این که آدم آهنگ و ریتم و نوسان‌های گونه‌گون طنین‌ یک متن را دریابد و آن‌ها را منتقل کند.

https://p.dw.com/p/BiEy
ایزابل آلندهعکس: AP

ایزابل آلنده، نامی است که با تاریخ مدرن ادبیات شیلی و آمریکای لاتین پیوند خورده است. کتاب‌های او در حال حاضر، پس از موفقیت اولین رمانش به نام "خانه‌‌ی ارواح" با تیراژی بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان، پخش می‌شوند. او نوه‌ی سالوادور آلنده، رئیس جمهور منتخب شیلی است که در سال ۱۹۷۳ با کودتای پینوشه به قتل رسید.

ایزابل آلنده در دوم آگوست ۱۹۴۲ به عنوان اولین فرزند خانواده یک دیپلمات شیلیایی، در شهر لیما، پایتخت پرو به‌دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلاتش، از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۵ در یک موسسه‌ی وابسته به سازمان ملل کار می‌کرد. آلنده، پس از

شنیدن خبر فوت پدر بزرگ ۹۹ ساله‌اش، در سال ۱۹۸۱، نوشتن نامه‌ای طولانی به او را آغاز کرد. این نامه زیربنای رمانی شد که در سال ۱۹۸۴ به نام "خانه ارواح" زیر چاپ رفت.

آلنده به فارسی

تا کنون از ایزابل آلنده، ۱۰ کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است: "خانه ارواح"، "از عشق سایه‌ها"،‌ "نقش رنگ باخته"، "دختر بخت"، "تصویر کهنه"، "شهر جانوران"، "داستانهای اوا لونا" و "اشباح مه". رمان "دختر بخت" او که اسدالله امرایی به فارسی برگردانده، تا کنون ۵ بار تجدید چاپ شده است. آخرین رمان آلنده که "انیس، آرام جان من"، (Ines meines Herzens) عنوان دارد با ترجمه‌ی طاهره صدیقیانی به بازار کتاب عرضه شده است.

شخصیت اول این کتاب، زنی جذاب، آگاه، مطمئن به خود و خودرأی به نام اینس سوآرز، (Inés Suárez) است که در قرن شانزده زندگی می‌کند.

Buchcover: Isabel Allende - Mein eerfundenes Land
جلد کتاب "سرزمین اختراعی من" به زبان آلمانی

آلنده برای نوشتن این رمان، چهار سال به پژوهش و مطالعه‌ی رویدادهای این سده در آمریکای جنوبی پرداخته است. او هم‌چنین رمانی که خورخه گونزالس، (Jorge Guzmán) در سال ۱۹۹۳ منتشر کرده و در آن به زندگی همین قهرمان پرداخته‌است را از نظر دور نداشته است. هرچند، اینس سوآرزی که ایزابل آلنده آفریده، به یک "شاه چهره‌ی" ادبی تبدیل شده است.

اینس، تشنه‌ی آزادی

اینس، قهرمان کتاب جدید آلنده، از خانواده‌ای ساده برخاسته است و در جوانی با مردی بی کسب و کار که عاشق اوست، ازدواج می‌کند. پس از چندی ناگهان این همسر که آماده‌ی پذیرش ‌‌مسئولیت نیست، به فکر کشف "دنیای جدید" می‌افتد و به آمریکای جنوبی سفر می‌کند. پس از مدتی، اینس رد او را در ونزئولا گم می‌کند.

"دعا، کار و تنهایی؛ این‌ها تنها چیزهایی بودند که آینده برای من به ارمغان می‌‌آورد." اینس که در آغاز رمان ۷۰ سال دارد، با این جملات داستان زندگی پرماجرای خود را برای نوه‌ی جوانش، ایزابل باز می‌گوید. اینس در جستجوی همسر بار سفر می‌بندد و به‌راه می‌افتد. نیازی درونی به آزادی و شیوه‌ی زندگی‌ای که خود انتخاب و تعیین کرده، او را در این راه پر خطرهمراهی می‌کنند. اینس با زبانی شاعرانه، داستان این سفر پرماجرا و پرهیجان وافکاری که او را به خود مشغول کرده است، برای نوه‌‌اش، بازگو می‌کند: "آن‌ دور دست‌ها، دور از کسانی که مرا می‌شناختند، می‌توانستم تنها به خودم تعلق داشته باشم."

"اینس، آرام جان من"، به تازگی در انتشارات معتبر زورکمپ (Suhrkamp) به زبان آلمانی منتشر شده است. دویچه وله با مترجم آلمانی او، سونیا بکر، (Svenja Becker) که مترجم اغلب نویسندگان بزرگ آمریکای لاتین نیز هست، درباره‌ی این رمان و ترجمه‌ی آثار آلنده به گفت‌وگو نشسته است:

سونیا بکر، در سال ۱۹۶۷ به دنیا آمده است و از سال ۲۰۰۰ به عنوان مترجم آثار اوگنیو فوئنتس، (Eugenio Fuentes)، گابریل گارسیا مارکز، (Gabiel García Márquez)، فرناندو والخه، (Fernando Vallejo) و ایزابل آلنده در شهر ساربروکن (Saarbrücken) آلمان مشغول به کار است.

دویچه وله: کتاب جدید ایزابل آلنده با ترجمه‌ی شما به زبان آلمانی منتشر شده است: "انیس، آرام جان من". آیا نشر زورکمپ سفارش ترجمه‌ی این کتاب را به شما داد یا خود شما، از آن‌جا که از طرفداران این نویسنده هستید، پیشنهاد ترجمه‌اش را به نشر دادید؟ چه چیزی شما را برای ترجمه‌ی کارهای آلنده وسوسه می‌کند؟

سونیا بکر: آثار ایزابل آلنده در آلمان در نشر زورکمپ منتشر می‌شوند و این بنگاه انتشاراتی است که تصمیم می‌گیرد، ترجمه‌ی کتاب را به چه کسی محول کند. به این ترتیب، ترجمه‌ی آثار ادبی، قاعدتاً همیشه به سفارش انتشاراتی‌هاست. ولی مسلم است که، وقتی آدم به عنوان مترجم، به متن اصلی علاقه داشته باشد و کار با لذت و رضایت انجام شود، احتمالاً نتیجه هم بهتر خواهد شد. من برای ایزابل آلنده، به عنوان یک انسان احترام زیادی قائلم. او در زندگی خود، دردها و رنج‌های زیادی را تحمل کرده است: او مجبور شده وطنش را ترک کند، دختر و نادختری‌اش را از دست داده است. تاثیر این تجربه‌ها در کتاب‌هایش قابل لمس است. من او را به‌خاطر این که با وجود تمام این دردها و رنج‌ها، عشق به انسان و شوخ‌طبعی‌اش را از دست نداده، تحسین می‌کنم. آن‌چه در ترجمه‌ی آثارش برای من جذاب است، بیش از هرچیز "لحن آلنده"‌ای اوست که بر حسب موضوعی که درباره‌اش می‌نویسد، تغییر می‌کند. با این‌حال صدای نویسنده، صدای خود اوست. و این صداست که باید در ترجمه بازتاب یابد.

چه کتاب‌هایی را تا به‌حال از آلنده به آلمانی برگردانده‌اید؟ آیا از نظر سبک نگارش یا ویژه‌گی‌های زیبایی‌شناسانه، تفاوت‌هایی در این آثار می‌بینید؟

اولین رمانی که من از او ترجمه کردم، "شهر خدایان وحشی" (La ciudad de las bestias) نام داشت که در سال ۲۰۰۲ به آلمانی منتشر شد. از آن زمان من همه‌ی آثار او را که تا به‌حال شش رمان باشند، به آلمانی برگردانده‌ام. سه کتاب اول، از نظر سبک نگارش، یکسان بودند، چون سه بخش یک تریلوژی را تشکیل می‌دهند. ولی سه کتاب دیگر، خیلی با هم تفاوت دارند. چون کتاب "سرزمین اختراعی من"، (Mi país inventado)، رمان نیست، بلکه یک رپرتاژ طولانی‌ یا یک تصویر کاملاً شخصی از شیلی است. آلنده در رمان "زورو"، (Zorro) در ستایش "رمان ماجراجویانه" نوعی سرود سر داده که لحنی بازیگوشانه و بشاش دارد. در حالی‌که در رمان "انیس، آرام جان من"، با لحنی بسیار جدی، تصویر شخصیت اصلی رمانش را طرح می‌ریزد که در زمان تسخیر شیلی و رویدادهای مربوط به آن رخ داده‌اند.

آیا شما با جهان رمان‌های آلنده آشنا هستید و آیا چنین آشنایی‌ای در ترجمه‌ی آثار او نقشی بازی می‌کنند؟ یعنی می‌توان، بدون مأنوس بودن با فرهنگ و دنیای رمان، آثار ادبی را به زبان دیگر برگرداند؟

رویدادهای کتاب‌‌هایی که من از آلنده ترجمه کرده‌ام، در مکان‌های گوناگونی رخ داده‌اند: در جنگل‌های وحشی آمازون، در سرزمین‌های ساختگی‌ای که شباهت‌هایی با بوتان، (Bhutan) در آفریقای مرکزی دارند، در شیلی، در کالیفرنیا. روشن است که من سعی می‌کنم، اطلاعات زیادی در مورد این مکان‌ها به دست بیاورم، تحقیق می‌کنم و کتاب‌های زیادی می‌خوانم. هنگامی‌که داشتم "سرزمین اختراعی من" را ترجمه می‌کردم، این شانس را داشتم که با کمک مالی "صندوق حمایت‌های مالی از مترجمان آلمان" به این کشور سفر کنم، طوری که توانستم شش هفته تمام شیلی را بگردم و با این سرزمین آشنا شوم. این سفر مسلماً خیلی به من کمک کرد. زیبایی ادبیات، ولی در این است که انسان می‌تواند به سفر برود، بدون آن‌که مجبور باشد صندلی یا تختش را ترک کند. گاهی برای یک ترجمه مهم‌تر این است که نویسنده چه خوانده تا این که کجا بوده یا بزرگ شده است.

علاوه بر آلنده، آثار کدام یک از نویسندگان اسپانیایی را ترجمه کرده‌اید؟

در سال جدید به عنوان مثال، داستان‌های کوتاه خوآن کارلو اونه‌تی، (Juan Carlos Onetti) را ترجمه کردم. این متن‌ها، کارهای اولیه‌ی او از دهه‌ی سی و چهل قرن بیست است. در برخی از جاهای این کارها، واقعا جان آدم به لبش می‌رسد، چون این داستان‌ها خیلی "تجربی" هستند و اونه‌تی از نظر زبانی تا آن‌جایی پیش می‌رود که زبان اسپانیولی امکانش را می‌دهد. از آن گذشته، دنیای این نویسنده هم با زندگی من خیلی تفاوت دارد؛ مسلماً بیشتر از تفاوتی که بین دنیای من و آلنده وجود دارد. از هر چه بگذریم، بالاخره او مرد است. و این که یک پسر ۲۰ ساله، در ابتدای سال‌های سی در بئونوس آیرس چه احساسی داشته، من فقط می‌توانم حدس بزنم!

در برگردان رمان‌های آلنده، اصولاً باید به چه نکاتی توجه کرد؟ آیا نکته‌هایی هم در این آثار وجود دارند که باید با نویسنده درباره‌‌ی آن‌ها صحبت کنید، تا منظورش را بفهمید؟ آیا زبان آلمانی از "غنای کافی" برخوردار است که روح ادبیات اسپانیولی را منتقل کند؟

من کتاب‌هایی که آلنده برای جوانان نوشته، از روی نسخه‌ی چاپ نشده و ویرایش نشده‌‌شان به آلمانی برگردانده‌ام. از این رو بودند جاهایی که من می‌بایست به نویسنده مراجعه کنم. خوشبختانه، آلنده خیلی مهربان است و با سئوال کردن مسئله‌ای ندارد. وقتی مشغول ترجمه‌ی کتاب آخرش بودم، خیلی کوتاه با او در فرانکفورت دیدار کردم و توانستم راجع به نکته‌ای که زیاد مطمئن نبودم، از او سئوال کنم. ولی این‌ها جزئیات کار هستند. مهم برای ترجمه‌ی کتاب‌های آلنده، و شاید اصولاً برای برگردان هر کتابی، لحن اصلی است. این که آدم آهنگ و ریتم و نوسان‌های گونه‌گون طنین‌های یک متن را دریابد و منتقل کند. زبان آلمانی که من عاشقش هستم، اصولا توانایی تبین تمام چیزهایی که اساساً یک زبان انسانی می‌تواند بیان کند، را دارد. حتی‌، زمانی که من خودم موفق به ترجمه‌ی آن‌ها نشوم،‌ این مطمئناً ربطی به زبان آلمانی ندارد.

Die Schriftstellerin Isabel Allende
ایزابل آلنده، نویسنده‌ی شیلییاییعکس: Lori Barra

چه مدت برای برگردان رمان‌های آلنده، به طور کلی وقت می‌گذارید؟ تمام روز کار می‌کنید؟

من در ماه حدود ۱۰۰ صفحه ترجمه می‌کنم. یعنی اگر رمانی ۴۰۰ صفحه باشد، حدوداً ۵ ماه وقت صرف ترجمه‌ی آن می‌کنم. به علاوه‌، زمان تبادل نظر با ویراستار، که خوشبختانه انتشاراتی زورکامپ آن را خیلی جدی می‌گیرد، و تصحیح نهایی متن هم به آن اضافه می‌شود.

من می‌کوشم ساعت‌های کاری‌ "عادی"‌ای داشته باشم. یعنی ۵ روز در هفته و هر روز ۷ ساعت کار ترجمه می‌کنم. همیشه موفق نمی‌شوم این روال را رعایت کنم و کار تمام نمی‌شود. در نتیجه باید آخر هفته‌ها و تا پاسی از شب گذشته هم پای کامپیوتر بنشینم. ولی سعی می‌کنم به طور مرتب، یک روال عادی با "زنگ تفریح‌های" کوتاه داشته باشم، چون به این نتیجه رسیده‌ام که با رعایت زنگ تفریح، نتیجه‌ی کارم بیشتر و بهتر می‌شود. یعنی، صبح‌ها ساعت ۱۰ می‌نشینم پشت میزکار، پیش از ظهر "ترجمه سر دستی" می‌کنم و بعد وقت ناهار شروع می‌شود که طبق روال اسپانیولی‌هاست و برای آلمانی‌ها خیلی دیر و خیلی طولانی است. بعد می‌پردازم به تصحیح و سامان دادن متن ترجمه شده تا شب. پیش از آن‌که از کار دست بکشم، یک بار نتیجه‌ی کارم را از ابتدا تا انتها می‌خوانم.

معمولا از مترجم، در مقایسه با زحمتی که می‌کشد، چندان قدردانی نمی‌شود. نه در آلمان و نه در هیچ کجای جهان. مثلاً هنوز رسم نیست که نام مترجم را روی جلد کتاب بیاورند. این در مورد شما به عنوان مترجم یکی از نویسندگان بسیار مشهور جهان هم صدق می‌کند؟

این طبیعی است که من اصولاً پشت نام "ایزابل آلنده" ظاهر نمی‌شوم. ولی احساس می‌کنم که هم انتشاراتی و هم نویسنده برای کارم ارزش قائلند. و این معلوم است که تأثیر خوبی بر من می‌گذارد. رویهم‌رفته، آرزو دارم که برای خوانندگان زن و مرد این روشن باشد که مشغول خواندن یک ترجمه هستند و تجربه‌‌ی خواندنشان به کیفیت این ترجمه بستگی دارد. با این حال باید از انتشاراتی‌ها خواست که نقش مترجم را برجسته‌تر کنند، مثلاً نام او را روی جلد کتاب بیاورند.

عنوان کتاب بعدی‌ای که از آلنده ترجمه می‌کنید، چیست؟

کتاب جدید او به تازگی به اسپانیولی منتشر شده است: (La suma de los días) و امیدوارم بتوانم آن را به آلمانی برگردانم.