ایران و ریاست جمهوری احتمالی اوباما
۱۳۸۷ خرداد ۱۵, چهارشنبهدکتر منصور فرهنگ، کارشناس روابط بینالملل و استاد دانشگاه در نیویورک میگوید که سیاست خارجی آمریکا توسط افراد هدایت نمیشود و شعارهای انتخاباتی نیز در آمریکا، تعهدی برای نامزدها ایجاد نمیکنند.
دویچهوله: آقای دکتر فرهنگ، به نظر بسیاری تحلیلگران مقامات جمهوری اسلامی مترصدند تا نامزدی از حزب دموکرات پیروز شود و با پایان رسیدن دوران آقای بوش، دور تازهای در مسایل ایران و آمریکا آغاز شود. به نظر شما احتمال پیروزی آقای اوباما چه اندازه است؟
منصورفرهنگ: اوباما در حال حاضر حداقل ۵۰ـ ۵۰ این شانس را دارد که رییس جمهور آیندهی آمریکا بشود و موفقیت او بدون تردید، در تاریخ روابط نژادی آمریکا یک واقعهی بسیار مهم است که پیامدهای مثبت و مترقی آن بر همگان روشن است. ولی این تحول به خودی خود تاثیری روی سیاست خارجی آمریکا ندارد. توجه داشته باشیم که در هشت سال گذشته هر دو وزیر خارجهی آمریکا سیاهپوست بودند و دیدیم که این افراد به خاطر مواضع ایدئولوژیک و وابستگیهای حزبی خودشان مجریان دست راستیترین و حتا تهاجمیترین تصمیمات سیاست خارجی آمریکا بودند. بنابراین به این دلیل که آقای اوباما معرف نظریات خاص و سیاهپوست است، نباید انتظار داشت که تغییرات اساسی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد کند.
بهرحال آقای اوباما در سخنرانیها و شعارهای رقابتیشان موضع مخالف با جنگ عراق و حمله به ایران اتخاذ کرده و حتا صحبت ازدیدار احتمالی با رییس جمهور ایران به میان آورده است. با این ترتیب باز شما معتقدید که حتا آقای اوباما در صورت پیروزی برای بالابردن وجههی خود به شعارهایش تحقق نمیبخشد یا لابی دیگری در کار است که مانع ایشان خواهد شد؟
در صورت آماده بودن ایران برای نگاهداشتن غلظت و حجم غنیسازی در حد کارآیی برای رآکتور اتمیاش و همکاری با آژانس اتمی، میتوان گفت که اوباما طرف مذاکره و بده بستان مناسب تری به نسبت بوش و مک کین خواهد بود. با اینهمه به نظر من با توجه به اینکه مناسبات بین آمریکا و اسراییل بسیار عمیق و فراگیر است، به طور کلی هرکس که رییس جمهور آمریکا شود، این رابطه کم و بیش به شکل کنونی خودش ادامه خواهد یافت. از طرف دیگر باید توجه داشت که مواضع و نظریات کاندیداها در دورهی مبارزات انتخاباتی الزاما معرف سیاستهای آنها در حوزهی قدرت نیست. خصوصا در آمریکا که احزاب افراد و نمایندگان موفق خودشان را در کنگره و یا حتا در کاخ سفید ملزم نمیدانند که از خط مشی خاصی دفاع کنند. اما باید گفت که اوباما نمایندهی جناح لیبرال حزب دموکرات است و غالب مشاورین او در حریم سیاست خارجی وبه طور کلی مسایل امنیتی از مترقیترین عناصر سیستم حاکمیت آمریکا و هژمونی آمریکا هستند و اینها از روز اول مخالف جنگ عراق بودند و امروز هم خصوصا در رابطه با محافظهکاران نو اینها حضور بسیار وسیعی در گفتمان سیاست خارجی آمریکا دارند. از این جهت جای امیدواریست.
با این توضیحات، لابی اسراییل یا لابی جنگافروزان در آمریکا با تغییرات احتمالی در ریاست جمهوری آمریکا دچار دگرگونی نخواهد شد؟
لابی اسراییل را باید از لابی جنگافروزان متمایز کنیم. کسانی که دنبال جنگ هستند، با باتلاقی که در عراق ایجاد شده و با مخالفت هفتاد درصدی مردم آمریکا با این جنگ، قدرت و توانایی بسیار محدودی دارند. ولی جساب لابی اسراییل جداست. اسراییل در کنگرهی آمریکا، در سنای آمریکا و مجلس نمایندگان آمریکا از حمایت اکثریت قریببهاتفاق نمایندگان و سناتورها برخوردار است. در ضمن وقتی رییس جمهور ایران میگوید کشور دیگری باید از جغرافیای دنیا محو بشود، در روانشناسی سیاسی دنیا تاثیر این حرف بسیار بسیار منفی برای ایران، و مثبت برای اسراییل است.
آیا میشود معادلهای بست بین موضعگیریهای اخیر آقای احمدینژاد علیه اسراییل، تشدید موضعگیری اسراییل علیه ایران و تشدید رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا؟
بدون تردید! تا زمانی که این نگرانی وجود دارد که ایران توانایی ساخت سلاح هستهای را کسب کند، همهی معادلات قدرت در خاورمیانه بهم میخورد. مخالفت اسراییلیها با این امکان در ایران بر مبنای نگرانیهای امنیتی خودشان است و این که امروز تفوق بزرگ نظامی در خاورمیانه دارند و نمیخواهند که این مورد چالش قرار گیرد. ولی مواضع آقای احمدینژاد یا سخنانی که در نمازهای جمعه ایراد میشوند، همه برای اسراییل مستمسکی هستند تا از موقعیت خود با تاکید بر خطرناک بودن ایران، دفاع کند. این ماهیت رژیم ایران است که بهترین بهانه و حربه را دست اسراییلیها و دستراستیهای آمریکاییها داده است.