ایران: در نوسان بین خطر بالقوه و بالفعل اتمی
۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبهوزیر دفاع امریکا گزارشی سه صفحهای در مورد فعالیتهای اتمی ایران به کاخ سفید داده است. در این گزارش رابرت گیتس مدعی شده که ایران به سمت تولید سلاح اتمی پیش میرود.
رضا تقیزاده کارشناس انرژی و سیاست خارجی مقیم گلاسکو میگوید ایران در حال حاضر تنها کشور دنیاست که بین خطر بالقوه و بالفعل اتمی نوسان دارد و شاید الان هم از دید برخی کشورها مثل اسرائیل به یک خطر بالفعل اتمی تبدیل شده باشد.
دویچهوله: آقای تقیزاده، رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا نامهای که گفته میشود محرمانه است به کاخ سفید نوشته که در آن از فعالیتهای اتمی ایران اظهارنگرانی کرده و گفته است تصور ما این است که تهران به سمت تولید سلاح اتمی میرود. برداشت شما از این نامه چیست؟
رضا تقیزاده: آقای گیتس این اعلام خطر را به نوعی در شروع سفر اخیرش به امریکای جنوبی هم ابراز کرده بود و گفته بود که مطابق آخرین برآوردهای منابع اطلاعاتی امریکا، ایران گرچه تا کمتر از یک سال دیگر قادر به تولید بمب نیست، ولی تا فاصلهی یک سال میتواند این کار را انجام بدهد و در فاصلهی دو سال میتواند ظرفیت تولید تعداد بیشتری از یک بمب و عملیاتی کردن بمب تولید شده را داشته باشد.
این اظهار نظر آقای گیتس تا حدود زیادی به پیشبینیهای دیگر کارشناسان نزدیک به برنامهی اتمی ایران نزدیک است. آخرین گزارش اطلاعاتی که امریکا در مورد فعالیتهای اتمی ایران در زمان رئیس جمهور سابق، جورج بوش، در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، حاکی از آن بود که ایران از سال ۲۰۰۳ به این سو، برنامهی پیگیری تولید سلاح نظامی هستهای را تعطیل کرده است.
ولی اکنون، بهخصوص در شرایطی که جوامع جهانی و سازمان ملل در شرف رسیدن به یک هماهنگی برای تصویب قطعنامهی تنبیهی تازهای علیه ایران هستند، همهی شواهد حاکی از آن است که ایران با سرعت به سمت اتمی شدن، در شکل نظامی، پیش میرود و اگر این برنامه متوقف نشود، تبدیل شدن ایران به یک قدرت اتمی غیرقابل اجتناب است.
آنچه امروز آقای گیتس با احتیاط از آن یاد میکند، این است که یک تفاوت جزیی بین ایران و کرهی شمالی وجود دارد و آن این که ایران میخواهد اجزای ساختن بمب را آماده کند و بعد اگر ضرورت ایجاب کرد، این بمب را سرهم کند و به تولید نهایی آن دست بزند که البته این مورد را از چند سال پیش همهی کسانی که به برنامههای اتمی ایران نزدیک بودند، اعلام میکردند.
این نکته را هم یادآور شوم که کسی که ابزار تولید بمب را فراهم میکند، تا قبل از دست زدن به ساختن نهایی بمب نمیتواند دقیقا و مستقیما متهم به این بشود که بهدنبال تهیهی بمب است. چرا که بعضی از اجزا میتوانند مصرف دوگانه داشته باشند و قبل از این که بمب تولید شود، متهم کردن آن کشور از نظر حقوقی آسان نیست. بعد از دست زدن به انفجار اتمی هم دیگر کار از کار گذشته است.
اشاره کردید که صحبتهای اخیر رابرت گیتس با پیشبینیهایی که تاکنون در مورد برنامهی اتمی ایران شده، هماهنگ است. ولی آیا این نظر با سیاستهای کنونی دولت امریکا هم هماهنگ است؟
در نامهای که از آن نام بردید و نیویورک تایمز هم منتشر کرده است، ظاهرا انتقاد وزیر دفاع امریکا همین است که دولت امریکا در طول ۱۵ ماه گذشته استراتژی مناسبی برای مقابله با اتمی شدن ایران نداشته و همیشه تصور بر این بوده است که شانس بیشتری به دیپلماسی داده شود و بر این مبنا هم پیشنهاد میکند که امروز مجامع اطلاعاتی، منابع فکری و دولت امریکا به گزینههای دیگری هم فکر کنند.
البته مشاور امنیتی آقای اوباما این مساله را انکار میکند و میگوید که دولت اوباما همواره به راههای دیگری هم فکر کرده و برای مقابله با رفتن ایران به سوی بمب اتمی، به راههایی اندیشیده است. این به نوعی رد کردن خطر و تهدیدی است که رابرت گیتس از آن یاد میکند. ولی به هرحال به نظر میرسد، در دولت آقای اوباما بیشتر فشار به سمت دیپلماسی بوده و این که مشکل اتمی ایران را میشود از راه سیاسی متوقف کرد.
اما اکنون جامعهی جهانی در این مورد که برنامهی اتمی ایران به شدت و بدون توقف به سمت نظامی شدن میرود و دیپلماسی در این مورد کار زیادی از پیش نبرده است، تقریبا به نوعی اجماع رسیده است.
البته باید این را هم یادآوری کرد که تهدیدهایی که حالا صورت میگیرد و استفاده از بضاعت نظامی را به شکلی القا میکند، همیشه میتواند پشتیبان خوبی برای تلاشهای سیاسی باشد. اگر حالا خطر استفاده از ظرفیت نظامی برای متوقف کردن برنامهی اتمی ایران، بیشتر از مواقع دیگر برجسته میشود، به نوعی پشتیبانی از اقدامات سیاسی است که در مجاری دیگری صورت میگیرد.
یکی از پیشنهاداتی که رابرت گیتس در نامهاش مطرح کرده، اتحاد امریکا و غرب با کشورهای حوزهی خلیج فارس در برابر ایران است. ولی به نظر میرسد که ایران در چند ماه اخیر سعی کرده روابطش را با این کشورها بهبود ببخشد. به نظر شما، این پیشنهاد رابرت گیتس در این برهه از زمان چقدر میتواند مؤثر بیفتد و عملی باشد؟
امریکاییها با کشورهای جنوب خلیج فارس روابط بسیار نزدیک دارند و نزدیکترین بخش این روابط، همکاریهای دفاعی است. حتی شاید بتوان گفت که همکاریهای انرژی و نفت در مقام بعدی قرار میگیرد.
بنابراین آنها اطلاع دارند که کشورهای جنوبی خلیج فارس نگران برنامهی اتمی ایران هستند و شاید احتیاج زیادی به تشویق و ترغیب شدن در این راه ندارند و اگر گیتس چیزی میگوید، به شکلی توجیه موقعیت کشورهای جنوبی خلیج فارس و وارونه جلوه دادن موقعیت آنهاست. در حقیقت، این کشورهای خلیج فارس هستند که به امریکا برای ایستادگی بیشتر در برابر برنامهی اتمی ایران فشار میآورند.
البته چون کشورهای حوزهی خلیج فارس در خط مقدم مقابلهی احتمالی ایران قرار گرفتهاند، مجبورند به نوعی و به ظاهر هم شده با ایران از در دوستی دربیایند. یعنی کشورهایی مانند بحرین، قطر، کویت و یا حتی عربستان سعودی نمایش دوستی با ایران میدهند، برای این که خود را در برابر خطر مقابلهی احتمالی نظامی ایران میبینند. ولی در عین حال این کشورها بیش از هر کشور دیگری نگران توسعهی اتمی ایران هستند و بیش از هر کشور دیگری به امریکا در این مورد فشار میآورند.
اگر چه عربستان سعودی انکار میکند که مثلاً به چین در جهت هماهنگی بیشتر با جامعهی جهانی علیه ایران، فشار میآورد. یکی از ابزارهایی هم که به این منظور بهکار میگیرد، کاهش صادرات نفت ایران است و اینکه جای ایران را در فروش نفت به چین بگیرد ولی در ظاهر میگوید این سیاست را دنبال نمیکند و احتیاجی به درس دادن به چین در این مورد ندارد.
در حقیقت، سعودیها نه تنها به امریکا که حتی به کشورهایی مانند چین و روسیه هم برای ایستادگی در برابر ایران، اقدام به اعمال فشارهای خاص خود میکنند.
بنابراین، شاید خیلی نیازی به این نباشد که امریکاییها در جهت هماهنگی بیشتر با کشورهای خلیج فارس، متحمل زحمات زیادی بشوند. بلکه این کشورهای خلیج فارس هستند که از امریکا میخواهند ایستادگی بیشتری در برابر ایران داشته باشد.
همزمان با اظهارات اخیر رابرت گیتس و همزمان با آنکه نتیجهی آخرین مذاکرت گروه ۵+۱ تقریبا یک توافق بر سر اعمال فشار بیشتر بر ایران بود، از روز گذشته کنفرانس خلع سلاح اتمی در تهران برگزار میشود که میتواند نوعی واکنش و عمل متقابل نسبت به اینگونه اقدامات باشد. برداشت شما از این کنفرانس چیست؟
ایران میخواست نشان بدهد که تلاشهای امریکا برای منزوی کردن جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده است و این کشور دوستانی در منطقه و در دنیا دارد. ولی وقتی این اقدامات متقابل ایران را با اقداماتی که در کشورهای دیگر دنیا صورت میگیرد مقایسه میکنیم، میبینیم بضاعتی که ایران در این جهت بهکار گرفته، منزوی نبودن این کشور را خیلی توجیه نمیکند.
مثلا مقایسه کنید که در امریکا کنفرانس خلع سلاح اتمی تشکیل میشود و رهبران ۴۷ کشور بزرگ دنیا در آن شرکت میکنند. ایران هم کنفرانسی برگزار میکند که شاید شناختهشدهترین چهرههای شرکت کننده در آن وزرای خارجهی عراق و سوریه هستند؛ به اضافهی ۲۰ یا ۳۰ گروه غیردولتی که در حقیقت توریستهای سیاسی هستند که به تهران میروند و تهران با تحمل هزینهی سنگین و پذیرایی از این جماعت، اقدام به کار تبلیغاتی- سیاسی خاصی میکند که خیلی هم در دنیا انعکاس ندارد.
این تبلیغات و اخبار را در داخل ایران میشود خرج کرد و انتظار سرگرم کردن مردم را داشت، ولی در بازارهای خارجی این نوع تبلیغات خیلی خریدار ندارد و فقط هزینههای آن متوجه ایران میشود.
البته ایران اقدامات متقابل از این دست را پیش از این نیز داشته است؛ مثلا یک بار که جامعهی اروپا به ایران بستهی پیشنهادی ارائه دادند، ایران هم متقلابلا برای تعمیم صلح و عدالت در بقیهی دنیا و رفاه و دوستی، پیشنهاداتی برای کشورهای ۵+۱ فرستاد و آن را بستهی پیشنهادی ایران نامید.
بههرحال، بضاعت ایران چه از نظر تبلیغاتی و چه مقابله با بقیهی دنیا، در حدی نیست که قابل مقایسه با نظام جهانی و با کشورهای بزرگ دنیا باشد. کنفرانس دو روزهی خلع سلاح تهران هم استثنایی بر این قاعده نیست.
آقای تقیزاده، همانطور که شما نیز اشاره کردید، تا زمانی که کشوری به بمب اتمی دست پیدا نکند، عملا قرارداد منع گسترش سلاحهای هستهای را زیرپا نگذاشته و علیه او نمیتوان اقدام قانونی انجام داد. به چنین کشورهایی اصطلاحاً "قدرت مجازی اتمی" و یا "قدرت بالقوهی اتمی" میگویند. ولی نیویورکتایمز در گزارش خود آورده است که الان دیگر تعیین مرز بالقوه بودن و بالفعل بودن ایران، برای امریکا خیلی جدی شده است. نظر شما به عنوان یک کارشناس چیست؟ آیا واقعاً ایران به مرحلهای رسیده که تعیین این مرز دیگر سخت باشد؟
حق با شماست؛ این که کجا باید خط قرمزی رسم میشد و عبور از آن خط، به عنوان زنگ خطر تلقی میشد، برای امریکا و برای دنیا مشکلی بوده است. خیلیها که شاید اسراییلیها هم جزو آنان باشند، تصور میکنند ایران در حال حاضر از آن خط عبور کرده است.
همانطور که گفتید، تا قبل از این که کشوری به انفجار اتمی دست بزند، نمیتواند متهم به زیرپا گذاشتن مفاد منع گسترش سلاحهای هستهای بشود. اما فاصلهای که ابزار این کار را دراختیار داشته باشد تا زمانی که بمب را تولید کند و آزمایش اتمی را انجام بدهد، شاید فقط چند ماه باشد و در این فاصله، آن کشور میتواند همچنان به این کار ادامه بدهد.
ایران هم در صورت اعلام خروج از معاهدهی منع گسترش سلاحهای هستهای و در صورت افزایش اورانیوم غنیشدهای که در اختیار دارد، با غلظت نظامی ۹۰درصد، میتواند در فاصلهی بسیار کوتاهی به این آزمایش دست بزند.
بنابراین امریکاییها این قضیه را که شاید تا به حال به نوعی جدی نمیگرفتند، باید جدیتر از قبل گرفته باشند؛ واکنشهای امروز، یعنی اعمال فشار در جامعهی جهانی، هماهنگی ایجاد کردن و همینطور توسل به قوهی نظامی در صورت لزوم، بازتاب جدی گرفتن آن چیزی است که تا کنون به عنوان خطر بالقوه از آن یاد میکردند و حالا آن را به عنوان خطر بالفعل میبینند.
بنابراین مرز میان این دو، مرز بسیار بزرگی نیست و یک کشور بالقوهی اتمی، عملاً میتواند یک کشور بالفعل نظامی اتمی باشد و این حالت فقط در مورد ایران صادق است. برای این که کرهی شمالی هم از این مرز عبور کرده، به انفجار اتمی نیز مبادرت ورزیده و عملاً جزو کشورهایی است که سلاح اتمی دراختیار دارد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: بهمن مهرداد