اپرای کلن، میعادگاه ایرانیانی که می خواهند "میان خط ها" را بخوانند
۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه"میان سطرها" عنوانی است که بنیادگذاران و اداره کنندگان انجمن فرهنگی "دیوان" برای کنفرانس دو روزه برگزیدهاند. انجمن فرهنگی دیوان، از یک سال پیش به همت گروهی از جوانان هنرمند ایرانی مقیم کلن، به عنوان یک انجمن غیرانتفاعی با هدف گسترش فعالیتهای فرهنگی مشترک ایرانیها و آلمانیها آغاز به کار کرده است.
فلسفهی یک نامگذاری نامتعارف
ایران، به سرزمین تضادهائی خارج از تصور تبدیل شده است. از یک سو، سرکوب و سانسور میکوشد هر روزنهای را به روی بالندگی و آزادی ببنند و از سوی دیگر، نسلی که با انقلاب زاده شده و ۷۰ درصد جمعیت را تشکیل میدهد، همه راههای ممکن را برای شکستن تابوها طی میکند.
تصویری که بر جلد بروشور کنفرانس "میان سطرها" چاپ شده، نمادی بسیار گویا برای بیان این تضاد بزرگ است: وسط خیابانی، دختری زیبا و جوان، سراپا پوشیده در مانتو و روسری سیاه، دستکشهای قرمز مشتزنی در دست، ایستاده و با نگاهی سرشار از غم به ما مینگرد. چراغهای راهنمائی پشت سر این دختر جوان نیز، تا آنجا که چشم کار میکند، همه همرنگ لبان و دستکش دختر قرمزند.
تضاد میان پوشش سیاهی که نشانه تن سپردن به تعینهای حاکم است و دستکشهای بوکسی که نشانه نبرد با همین تعینها است، تضادهای جامعه ایران را به گویاترین وجه بیان میکنند. در چنین جامعهای، حقیقت را، شاید تنها میان فضاهای خالی و نانوشته میان سطرهائی خواند که بر کاغذ نشستهاند. و این، آنطور که گلینه عطائی و علی صمدی احدی دو عضو هیئت مدیره انجمن دیوان میکوشند در سخنان کوتاه خود روشن کنند، فلسفهی نامگذاری کنفرانس است.
چرا اپرای کلن؟
برنامه کنفرانس، که با پخش فیلم و ویدئو و موزیک و سرانجام یک کابارت (نمایش طنز) و یک کنسرت همراه است، ساعت یک و نیم بعد از ظهر روز جمعه (۱۶دسامبر) بر سالن اپرای کلن برگزار شد. اپرا؟ مگر اپرا جای برگزاری کنفرانس است؟
"اووه اریک لاوفنبرگ"، مدیر اپرای کلن، پس از شهردار کلن و رئیس مرکز فدرال آموزش سیاسی آلمان، سومین سخنران مراسم افتتاحیه است. او توضیح میدهد: در ماه مارس امسال، ما برای اجرای اپرا به سلیمانیه عراق رفتیم. فضائی که هنگام اجرا شاهد آن بودیم، چنان مطلوب بود که بعدها آرزو کردم روزی بتوانیم در تهران هم اپرائی اجرا کنیم. چنین بود که وقتی علی صمدی پیشنهاد برگزاری کنفرانس را در سالن اپرا با من در میان نهاد، بلافاصله موافقت کردم.
افکار عمومی آلمان و تصویری دیگر از ایران
از زمان اعتراضهای پس از انتخابات مناقشهآمیز سال ۱۳۸۸ به این سو، جامعه جهانی، با چشم دیگری به ایران مینگرد.
توماس کروگر، رئیس مرکز فدرال آموزشهای سیاسی آلمان، هنگامی که به عنوان دومین سخنران کنفرانس پشت میکروفون قرار میگیرد، خبر میدهد که این مرکز امسال با تنظیم برنامههای متنوع و نمایش فیلم و ویدئو در مدارس، کوشیده است افکار عمومی آلمان را توجه دهد که ایران تنها احمدینژاد و برنامه اتمی او نیست، بلکه جامعهای است به گمان بسیاری از ناظران "پست اسلامی" و مدرن.
کروگر به دستگیری و تعقیب هنرمندان، روشنفکران، روزنامهنگاران و وبلاگنویسان در جمهوری اسلامی اشاره میکند و بر ضرورت برخورد جدی و انتقادی با جمهوری اسلامی تاکید میورزد. به عقیده رئیس مرکز فدرال آموزشهای سیاسی آلمان، سینما، موزیک و سایر خلاقیتهای هنری ایرانیان، امروز به بهترین وسیله برای شناخت جامعه ایران تبدیل شدهاند.
سهم ایرانیان در غنای فرهنگی کلن
پیش از لاوفنبرگ و کروگر، خانم آنگلا اشپیتسیگ شهردار کلن، چند دقیقهای در ستایش از سهمی که ایرانیان در غنای فرهنگی شهر یک میلیون نفری کلن دارند، سخن گفت. به گفته شهردار، حدود ده هزار ایرانی در کلن و حومههای آن زندگی می کنند.
خانم اشپیتسیگ به تصویرهائی که در دوران کودکی از ایران داشته است اشاره میکند، بعد کودکانی را به یاد میآورد که در جریان جنگ ایران و عراق بدون همراهی خانوادههای خود به آلمان فرستاده شدند، از فستیوال تئاتر ایرانی کلن نام میبرد که ۱۸ سال است در این شهر برگزار میشود و میگوید که از کنسرت گروه بانو به رهبری مریم آخوندی بارها لذت برده است. این گروه، روز شنبه، در آخرین بخش کنفرانس "میان خط ها" برنامهای اجرا خواهد کرد.
بعد از سخنرانیهای مقامات آلمانی که هرکدام به نوعی در تامین امکانات برای کنفرانس سهمی داشتهاند، علی عبداللهی مترجم ادبیات آلمانی مقیم ایران، دعوت میشود تا درباره وضعیت ادبیات امروز ایران صحبت کند.
عبداللهی، با این که کتابهای متعددی از آلمانی به فارسی ترجمه کرده و بعداَ معلوم میشود توانائی حرف زدن به زبان آلمانی هم دارد، سخنرانی خود را به فارسی برگزار میکند. البته این مناسبتر است، زیرا که بر خلاف انتظار، به استثنای چند میهمان آلمانی، بقیه صندلیها را ایرانیها پر کردهاند. اما میهمانان آلمانی هم میتوانند همزمان، ترجمه آلمانی حرفهای سخنران را از گوشیهای خود بشنوند.
رونق فلسفه غرب در ایران
عبداللهی، به این نکته اشاره میکند که تا صد سال پیش ترجمه آثار ادبی ایرانی به آلمانی متداول بود، اما از صد سال پیش، ابتدا ترجمه ادبیات فرانسه و انگلیس و سپس ترجمه ادبیات آلمان در ایران باب شد. او میگوید که نسل امروز ایران، به ویژه به متون فلسفی آلمان علاقه زیادی نشان میدهد و به عنوان نمونه، دست کم صد عنوان کتاب درباره نیچه و آثار و افکار او در ایران منتشر شده است.
علی عبداللهی، سخنان خود را به ترجمه محدود نمیکند و به کوتاهی، به روند شعر و داستان نویسی نیز میپردازد و توضیح میدهد که چگونه با شعر نیمائی شعر ایرانی از عرصه تخیل افقی به عرصه تخیل عمودی راه یافت، چارچوبها را شکست و با زندگی روزمره درهم آمیخت. به گفته عبداللهی اگر تا دهه پنجاه شمسی هر سال در ایران حدود ده مجموعه شعر منتشر میشد، اکنون سالانه صدها مجموعه شعر وارد بازار کتاب میشود و زنان در عرصه ادبیات جایگاه ویژهای یافتهاند.
پس از سخنرانی کوتاه عبداللهی، ایزابل هردا مسئول نمایشگاههای موزه هنر مدرن شهر فرایبورگ با اشاره به سابقه تاریخی همکاریهای شهر فرایبورگ با اصفهان، از تلاشهای خود برای دعوت از هنرمندان ایرانی به نمایشگاههای اروپائی میگوید. او چند هنرمند ایرانی را معرفی میکند که پس از تحصیل و سالها فعالیت هنری در آلمان و اروپا به ایران بازگشتهاند و در گسترش فعالیتهای هنری نقش مهمی داشتهاند. همزمان با سخنرانی خانم هردا، نمونههائی از آثار هنرمندان مورد نظر او بر صفحه دو تلویزیون بزرگی مینشیند که کنار صحنه قرار گرفته است.
خانم ایزابل هردا تاکید میکند که در ایران بهرغم همه فشارها و محدودیتها، گالریهای کوچک زیادی هستند و صحنه خصوصی هنرهای تجسمی بسیار فعال است. خانم هردا به ویژه روی این نکته انگشت می گذارد که موزه هنرهای معاصر تهران، هم اکنون نیز دارای یکی از گنجینههای با ارزش هنری منطقه و جهان است.
روبرتو چولی در اصفهان گم شد!
پس از سخنرانیها، نوبت به نخستین میزگرد میرسد. در این میزگرد روبرتو چولی مدیر برنامههای تئاتر مولهایم، ایزابل هردا مسئول نمایشگاههای موزه هنر مدرن فرایبورگ، ناصر زراعتی نویسنده و منتقد از سوئد، علی عبداللهی مترجم ادبیات آلمانی از ایران و علیرضا درویش نقاش سرشناس ایرانی مقیم کلن به پرسشهای علی صمدی احدی فیلمساز ایرانی و مجری برنامه پاسخ میدهند.
تلاش ادارهکننده میزگرد آن است که از میان توضیحات شرکتکنندگان، روند تغییرات سه دهه گذشته را در عرصه هنر و فرهنگ ایران دنبال کند. هریک از شرکت کنندگان تجربههای مهمی با فرهنگ و هنر ایران دارند. روبرتو چولی، کارگردان ایتالیائی تبار آلمانی، بارها در جشنواره فجر شرکت کرده، نمایشنامههای متعددی را در ایران بر صحنه برده و تاکنون حدود ۳۰ گروه تئاتری را از ایران به آلمان دعوت کرده تا کارهای خود را در تئاتر مولهایم و جاهای دیگر بر صحنه ببرند. او در اشاره به تضادهای جامعه ایران داستانی را تعریف میکند که باعث خنده شدید حضار میشود.
چولی، که به خاطر دادوستدهای فرهنگی با جمهوری اسلامی بارها از سوی گروههای مخالف جمهوری اسلامی مورد انتقاد شدید قرار گرفته، تعریف میکند که یکبار همراه با نوید کرمانی به بازار اصفهان میرود، غافلگیرانه با دستههای عزاداری بر میخورد، در میان جمعیت نوید کرمانی را گم میکند. عزاداران بر زمین مینشینند و شروع به گریه و زاری میکنند، غریب گم شده نمیداند چه کند. اما در تمام مدت مردی که کنار او نشسته به او سقلمه میزند. سرانجام، چولی روی بر میگرداند، مردی ریشو را میبیند که اشک تمام چهره و پهنای ریشش را پر کرده و بعد با آلمانی بدون لهجه به او میگوید: «فرش ایرانی می خرید؟!»
چولی، پس از تعریف این ماجرا، تاکید میکند: "ایران چنین جائی است، هنگام داوری درباره این سرزمین باید بسیار محتاط بود."
ناصر زراعتی، به تازگی فیلم مستندی با عنوان "خانه پدری" ساخته است. در این فیلم، او لاشه کتابهائی را که در مهلکه سرکوب های سال ۱۳۶۰ در زیرزمین خانه پدری چال کرده، پس از بیست سال بیرون میکشد. بیشتر کتابها، به همان سرنوشتی دچار شدهاند که او میخواسته با دفن مانع از آن شود، زیرا در سال ۱۳۶۰ تصور میکرده که کتاب سوزان، عمر درازی نخواهد داشت و به زودی کتابها و دست نوشتههایش را سالم از زیر خاک بیرون میکشد.
ایزابل هردا، دادوستدهای بسیاری با هنرمندان ایرانی داشته است و میتواند از مشکلات و آرزوهای آنها حرف بزند. علی عبداللهی به عنوان یک مترجم پرکار میتواند از مشکلات نشر و پخش کتاب و راههای گریز از این مشکلات بگوید و علیرضا درویش، به عنوان نقاش و گرافیستی که قبل از ترک ایران به عنوان طراح با مجله دنیای سخن همکاری داشته، خاطرات جالبی از سانسور و راههای پر پیچ و خمی که هنرمندان برای فرار از آن میپیمودند دارد، که برای حاضران نقل میکند.
برنامههای روز شنبه
ملانی نظمی قندچی (طراح مفاهیم نمایشگاهی و مبتکر نمایشگاه نقش در برلین)، علیرضا قندچی (عکاس و سازنده ویدئو) زیبا شکیت (نویسنده)، آرمان سیگارچی (نوازنده)، پرستو فروهر (نقاش و چیدمانگر) شاهرخ مشکینقلم (رقصنده)، اولا کیمینگ (خبرنگار عکاس)، گراناز موسوی (شاعر و کارگردان فیلم موفق تهران من حراج)، سعید پیوندی (استاد جامعه شناسی دانشگاه نانسی فرانسه) و سرانجام شیرین عبادی برنده نوبل صلح میهمانان روز شنبه کنفرانس "میان سطرها" هستند.
برنامه روز شنبه از ساعت ده بامداد تا سه و نیم بعد از ظهر ادامه دارد. در این روز دو میزگرد برگزار میشود.
کابارت (نمایش طنز) میشائیل نیاورانی و کنسرت گروه بانو به رهبری مریم آخوندی، از ساعت هشت شنبه شب، در پیوند با کنفرانس از سوی انجمن دیوان برگزار میشود. میشائیل نیاورانی، در نوجوانی به اتریش مهاجرت کرده و در این کشور بالیده است. او در تئاتر و سینمای اتریش جایگاهی برجسته یافته دارد. نیاورانی، هشت سال پیش برای اولین بار کابارت تکنفره خود را در کلن اجرا کرد و با استقبال پرشور ایرانیها و آلمانیها روبرو شد. طنز او مدرن، هوشمندانه و بسیار گزنده است.
ویژگی گروه بانو نیز آن است که همه خوانندگان و نوازندگان آن را زنان تشکیل میدهند.
جواد طالعی
تحریریه: شهرام اسلامی