اوجگیری تهدید سران جنبش سبز • مصاحبه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه۱۷۵ نماینده مجلس در نامهای به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، خبر محاکمه حسین شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان و به دادگاه خواندن مدیران روزنامههای "وطن امروز" و خبرگزاری "فارس" به دلیل شکایت "سران فتنه" را شگفتآور نامیده و خواستار مواخذه، محاکمه و مجازات شکایتکنندگان شدهاند. در این نامه نوشته شده که اعطای فرصت به "سران فتنه" و "کودتاگران"، غیرمدبرانه و مانند تنفس مصنوعی برای آنهاست. امضاکنندگان خواستهاند تکلیف "سران فتنه" تا پیش از سالگرد "کودتای ادعای تقلب" روشن شود.
کمی پیش از انتشار این نامه، دادستان تهران از وجود پروندهای علیه میرحسین موسوی خبر داده و اعتراض وی به اعدامهای اخیر در ایران را حمایت از "مجرمین و گروهکهای ضد انقلاب" نامیده بود. عباس جعفری دولتآبادی از برخورد بهموقع دادستانی با آقای موسوی نیز خبر داد. کمیسیون امنیت ملی مجلس هم در آخرین واکنش به اعتراض موسوی علیه اعدامهای اخیر، ابراز امیدواری کرد که وی از «کژراهه برگردد و از ملت بزرگ ایران عذرخواهی کند.»
سعید رضوی فقیه، تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با دویچه وله، این تهدیدها را نشانهی ترس جناح حاکم از نزدیک شدن سالگرد انتخابات و تلخی خاطرهی اعتراض و مقاومت مردم میداند.
دویچه وله: لحن تند دادستان تهران علیه سران جنبش و نامه ۱۷۵ نماینده مجلس به رییس قوه قضاییه برای مواجهه جدی با آنها، حاوی چه پیامی است؟
سعید رضوی فقیه: این یک حمله کور، عصبی و بدون برنامه از سوی جناح سرکوبگر جمهوری اسلامی است. این گفتهها ناشی از ترس و وحشت آنها در آستانه سالگرد انتخابات نمایشی و اعلام نتایج فرمایشی آن است. حتی اگر اتفاق خاصی نیفتد، نفس سالگرد این جنبش، قدرت مسلط را با یادآوری ماجراهای سال گذشته روبرو میکند و این یادآوری تلخی است. من فکر میکنم حملات روزهای اخیر به آقایان کروبی و موسوی بیشتر نوعی بروز خشم و عصبانیت است تا اعلام برنامه برای برخورد با این دو. اگر طرحی برای دستگیری آنها داشتند، قطعا زودتر آن را انجام داده بودند و نمیگذاشتند به ماه خرداد بکشد.
اما همزمان مواضع دیگری هم میان مقامات وجود دارد. نمایندگانی در سپاه یا دادستانی میگویند، دستگیری آقایان موجب میشود که آنان قهرمان شوند یا از بنبست بیرون بیایند. آیا این دوگانگیها، سنجش افکار عمومی را مد نظر دارد؟
ممکن است این هم باشد، اما به نظر من، جناح مسلط در جمهوری اسلامی پس از انتخابات سال گذشته به اجماعی برای مواجهه با سران جنبش و خود جنبش اعتراضی نرسیده است. مشکل دیگر این است که پس از انتخابات بخش دیگری از بدنهی حاکمیت به نفع منتقدان و مخالفان دچار ریزش شده و در میان جناح راست کسانی هستند که هر چند رسما مرزبندی با قدرت مسلط نمیکنند، اما به شدت از وضع موجود ناراضی هستند. من فکرمیکنم این عدم تصمیمگیری ناشی از اختلافات درونی راس حاکمیت است.
و فکر میکنید افکار عمومی، مستقل از جبههبندیهای دستگاه قدرت، تاثیری از این حملهها و تهدیدها بگیرد؟
نه. فکرنمیکنم افکار عمومی در یک سال گذشته هراسی از این تهدیدها به دل راه داده باشد. حتی اگر بپذیریم که جنبش در ماههای اخیر فروکش کرده بود، دلیلاش ترس نبود. علت به عدم وجود پتانسیل برای حرکت به جلو و برنامه مدون برای آینده کوتاهمدت بود. من فکر نمیکنم که مردم از توپ و تشر و داغ و درفش حاکمیت ترسیده باشند، برعکس آن صادق است.
بهعنوان مثال، چند شب پیش انفجاری در لوله گاز میدان منیریه تهران پیش آمد که عدهای از مردم برای مطلع شدن از ماجرا، آن جا جمع شدند، اما پلیس ضد شورش آمد و سعی کرد با ضرب و شتم جمعیت را متفرق کند. این نشانمیدهد که جمهوری اسلامی از آینده خود بسیار بیمناک است و اعتمادی به وضع خود ندارد.
در عین حال به نظر میرسد آقایان کروبی و موسوی با تشدید تهدیدها، احتیاط کاریهای آغازین را کنار گذاشتهاند؛ از مرزهایی عبور کردهاند که درآغاز کار پشت آن میایستادند.
من قبول دارم که اکنون بسیاری اتفاقات که قبلا زیر پوست سیاست جریان داشت، آشکارتر شدهاند. اما قبول ندارم که دلیل رادیکالتر شدن آقایان کروبی و موسوی و حتی خاتمی، برخورد حاکمیت بوده باشد. با توجه به شناختم از آقایان، آنها همیشه منتقد قانونشکنیها و انحرافها بودند، اما سعی میکردند لحن خود را در چارچوب ادبیات سیاسی متعارف نگاه دارند. کشتار و سرکوب مردم موجب شد که آنها مرزبندی جدیتری کنند و آنچه را قبلا در خفا طرح میکردند، عریانتر بگویند.
اما در مورد عبور از مرزها من فکر میکنم که ما نباید بخاطر برخوردهای تند حاکمیت واکنش عصبی از خود نشان دهیم و مواضع خود را رادیکالتر اعلام کنیم. هرگاه ما برنامههای خود را بر اساس واقعیتهای موجود و نیازهای جامعه ایران تنظیم کنیم، بهتر میتوانیم بدنه جنبش را با خود نگاه داریم و این کاری است که آقایان موسوی و کروبی و خاتمی میکنند.
در عین حال، انتقاد آقایان موسوی و کروبی از اعدامهای اخیر برای بسیار غافلگیرکننده بود و اتفاقا محور حمله نمایندگان و دادستان به آنها، همین دفاع از به اصطلاح "محاربین و بمبگذاران" بوده است.
تا آنجا که من میدانم این افراد بمبگذار نبودند. برخی از آنها را میشناختم و به بیگناهی و حسن نیتشان ایمان داشتم. مرگ مظلومانه اینها طبعا دل هر ایرانی آزاده را به درد آورد. بدیهی بود که آقایان خود را موظف دیدند در قبال این حرکت ظالمانه و اقدامی که برای ارعاب مردم بود، موضعگیری کنند. این حرکت ناشی از نیات انساندوستانه آنها و بسیار طبیعی بود.
موارد مشابه این اعدامها فراوان بودهاند، اما چرا آقایان موسوی و کروبی تاکنون موضعی در قبال مجازات اعدام و دستگاه قضایی نگرفته بودند؟
شاید در موارد دیگر، یا اطلاعات لازم وجود نداشته یا حساسیتها به اندازه امروز نبود. به گمان من، موضعگیری آقایان موسوی و کروبی قبلاز آنكه ناشی از سیاسیکاری باشد، برخاسته از احساسات انساندوستانه و وفاداریشان به حقوق بشر و حقوق شهروندی است.
مهیندخت مصباح
تحریریه: بابک بهمنش