انتخابات پارلمان اروپا: ضعف محافظهکاران، افت سوسیالیستها
۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبهاز ۷۳۶ کرسی پارلمان جدید اروپا ۲۶۷ کرسی به حزبهای محافظهکاران میرسد (که شامل حزبهایی چون حزب دموکراتمسیحی آلمان میشود) و ۱۵۹ کرسی به سوسیالیستها. لیبرالها ۸۱ نماینده به بروکسل و استراسبورگ میفرستند، سبزها ۵۱ نماینده. "چپ"ها ۳۳ کرسی دارند و "دیگران" که محافظهکاران بریتانیایی را هم شامل میشوند، ۹۰ کرسی. راستگرایان، که جریانشان در پارلمان اروپا "اتحاد برای اروپای ملتها" (UEN) نام دارد، ۳۵ کرسی را تصاحب میکنند.
مقایسهای مستقیم میان ترکیب جدید کرسیها با ترکیب دورهای که به سر آمد، ممکن نیست زیرا پارلمان کوچکتر شده است. ۷۸۵ کرسی به ۷۳۶ کرسی تقلیل یافته است. در مجموع اما میتوان گفت که محافظهکاران ضعیف شدهاند و بیشتر از آنان سوسیالیستها. حزبهای کوچک رشد داشتهاند و حزبهای تودهای رأی از دست دادهاند. سبزها رشد کردهاند و از آن طرف راستهای افراطی. گرایشی به راست وجود دارد، اما تعادل سیاسی به طور چشمگیری به هم نخورده است.
تفسیرهای مختلف
از نتایج انتخابات پارلمان اروپا برداشتهای مختلفی شده است. مفسران در اینکه از آرای داده شده و نداده شده چه برداشتی میتوان کرد، همنظر نیستند.
موضوع را مفسران از زوایای مختلفی بررسی کردهاند. برخی محورهای تفسیرهایی که امروز در رسانههای اروپایی دیده میشود، از این قرار هستند: وضعیت حزبهای حاکم، وضعیت حزبهای تودهای محافظهکار، وضعیت سوسیالیستها، وضعیت سبزها، وضعیت راستگرایان، تأثیر بحران جهان اقتصادی بر روی رفتار انتخاباتی، مقبولیت ایدهی اروپا در نزد اروپاییان، علت مشارکت پایین مردم.
مشارکت مردم
میزان مشارکت مردم در انتخابات پارلمان اروپا پایین آمده و این بار از نظر کاهش رکورددار شده است: ۰۹ / ۴۳ درصد. در سال ۲۰۰۴ میزان شرکت دارندگان حق رأی ۶ / ۴۵ درصد بوده است.
چرا بیش از نیمی از دارندگان حق رأی در انتخابات پارلمان اروپا، از حق خود استفاده نمیکنند؟
یکی از مفسران تلویزیون شبکهی یک آلمان (ARD) در تفسیری منتشر شده در سایت tagesschau.de مینویسد: «انتخابات اروپا، انتخاباتی درجهی دو بود، چون نه حزبها آن را جدی گرفتند نه شهروندان. در حالی که پارلمان اروپا اهمیت پیدا میکند، این امر عجیب است. اما از قرار معلوم فقط قدرتیابی باعث کسب ارج و اعتبار نمیشود.»
آیا ایدهی اروپای متحد بیارج است؟ روزنامهی آلمانی "راینیشه پست" (Rheinische Post) در این باره با نظر به رأیدهندگان آلمان مینویسد: «بسیاری خواهند گفت که بازندهی اصلی انتخابات ایدهی اروپاست. این صحیح نیست. ۷۵ درصد آلمانیها با ایدهی اتحاد اروپا توافق کامل دارند. آنان میدانند که اروپا چه فایدههایی برایشان داشته است.» از نظر مفسر این روزنامه حزبها در بسیج مردم برای مشارکت فعالتر در انتخابات اروپا کوتاهی میکنند.
تأثیر بحران
مفسر روزنامهی "برلینر مرگنپست" (Berliner Morgenpost) معتقد است بحران جهانی اقتصاد در جهت کمرغبتی مردم به شرکت در انتخابات اروپا عمل کرده است. دلیلی که مفسر در این مورد آورده، چنین است: «در دوران بحران توجه مردم اساسا معطوف به داخل کشور است. به دوستان اروپایی در دورهی مبارزه بر سر امکانها اشتغال به چشم رقیب نگریسته میشود.»
سوسیالیستها و محافظهکاران
سوسیالیستها کمتوانتر شدهاند اما این بدان معنا نیست که محافظهکاران میتوانند جشن بگیرند. در مجموع اکثر حزبهای بزرگ تودهای، چه سوسیالدموکرات، چه محافظهکار ضعیف شدهاند. میزان نمایندگان آنها اکنون ۵۹ درصد کل نمایندگان در پارلمان اروپاست. "چپ"ها و "سبزها" نیرو گرفتهاند و از طرف دیگر حزبهای کوچک راستگرا. مفسران در مجموع معتقد نیستند که گرایش عمومی سیاسی پارلمان اروپا تغییری در حد یک تحول کرده باشد.
در آلمان، حزب سوسیالدموکرات از انتخابات اروپا ناکام بیرون آمد. تنها ۸ /۲۰ رأیدهندگان گزینندهی این حزب بودند. حزب دموکرات مسیحی آلمان ۹ /۳۷ درصد آرا را به خود جلب کرد. این اما به معنای پیروزی نیست. آرای این حزب نسبت به انتخابات اروپایی پنج سال پیش ۶/۶ درصد سقوط کرده است.
فرانتس والتر (Franz Walter)، پژوهندهی امور احزاب در مصاحبه با روزنامهی آلمانی "دی تاتس" (die taz) در این مورد که آیا حزب دموکرات مسیحی آلمان رواست احساس پیروزی کند، میگوید: «این حزب نباید زیاد از نتیجهی انتخابات خوشحال باشد. در ظرف ۱۰ سال ۱۰ درصد آرا را از دست دادن، شکستی جدی است و هیچ جای خوشحالی ندارد.
بحران سوسیال دموکراسی
فرانتس والتر شکست عمومی سوسیالستها را به بحران سوسیالدموکراسی برمیگرداند. او در مورد حزبهای سوسیالدموکرات این قضاوت عمومی را دارد: «آنها در بسیاری از کشورها از میانهی دههی نود در حال رشد بودند − در آن هنگام با ایدهی "قشرهای میانی جدید" و سرمایهداریای که به آن رنگ صورتی زدند. آنها اکنون با ورشکستگی این سیاست مواجه هستند و انبوه رأیدهندگان از دست رفته. این حزبها بخشهای بزرگی از مردم را از تحرک انداختهاند و خودشان قوهی بیانشان را از دست دادهاند. زبان و تصورات خودویژهی سوسیالدموکراتیک از دست رفته است.»
این وضع به نفع جریاناتی چپتر از سوسیالدموکراتها تمام نشده است. به نظر فرانتس والتر علت آن است که آنها ایدهی پیشرو ندارند؛ گذشته را خوب تحلیل میکنند، اما نمیتوانند برای آینده طرح و برنامهی مشخصی عرضه کنند.
نویسنده: رضا نیکجو
تحریریه: بهرام محیی