انتخابات ریاستجمهوری و چراغ نیمهروشن احمدینژاد
۱۳۹۶ فروردین ۲۳, چهارشنبهیک جنبه پرابهام و شاید تعیینکننده در انتخابات رئیس جمهور دولت دوازدهم شاید کارتهایی باشد که محمود احمدینژاد، رئیسجمهور سابق ایران بازی میکند. امید او این بود که بتواند خود نامزد این دور انتخابات شود و پس از یک فاصله چهار ساله دوباره کلید ساختمان خیابان پاستور را از آن خود کند. در همین راستا، نامههایش را با عنوان "رئیس دولتهای نهم و دهم" امضا میکرد، همچنان به رهبران جهان نامه مینوشت، در تهران "دیدارهای مردمی" ترتیب میداد و به "سفرهای استانی" میرفت.
انگیزههای احتمالی نامه احمدینژاد به دونالد ترامپ
این در حالی بود که منتقدان و مخالفان با اشاره به ماجرای اختلاسهای چندهزارمیلیاردی، ماجرای بابک زنجانی و پروژههای بحثانگیز زیانباری مانند مسکن مهر، سهام عدالت، پرداخت یارانههای نقدی، طرحهای زودبازده و نیز انسدادها و محدودیتهای سیاسی و فرهنگی دوران ریاست احمدینژاد، آمادهسازی و خیز او برای احراز مقام سابق را با شگفتی و مایههایی از ناباوری دنبال میکردند.
"راهکارهایی دارم ..."
مهرماه سال گذشته اما آیتالله خامنهای حضور احمدینژاد در انتخابات را زمینهساز قطبیشدن فضای سیاسی دانست و او را از شرکت در انتخابات برحذر داشت: «با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور.»
احمدینژاد ابتدا خود را کنار کشید و حتی اعلام کرد که در انتخابات از هیچ فرد یا گروهی هم پشتیبانی نمیکند، بعدا اما به ناگهان حمیدرضا بقایی معاون سابق خود را جلو فرستاد و این روزها هر جا که میرود همراه اوست. این تلاش تبلیغاتی در حالی صورت میگیرد که با توجه به تجربههای گذشته، تایید صلاحیت بقایی در شورای نگهبان به دلایل مختلف با اما و اگرهایی توام است و پیروزی او در صورت تایید صلاحیت هم. احمدینژاد گفته است که «اگر بقایی رد صلاحیت شود راهکارهایی برای این موضوع دارم که فعلا آن را بیان نمیکنم.»
این پرسش نیز مطرح است که هدف احمدینژاد و تیم او از به میدان فرستادن بقایی و حضور فعال در پروسه انتخابات چیست و "راهکارهایی" که به آنها اشاره میکند کدامند؟
رویکرد و رفتار سیاسی احمدینژاد همیشه با اقدامات و تصمیمات غیرمنتظره همراه بوده است. از این رو همچنان بعید نیست که او با مطرح نگهداشتن خود از طریق بقایی در کارزار انتخاباتی، حتی در روزهای آخر، به رغم "توصیه" آیتالله خامنهای راسا "توصیه آقا" را پشت گوش بیاندازد و خود را نامزد کند.
یک انگیزه دیگر میتواند این باشد که او به عدم تایید یا شکست نامزد مورد حمایتش واقف است، ولی برای جلوگیری از فروپاشی جریان حامی خود پس از چهار سال رکود و سرخوردگی، و جلوگیری از استحاله بدنه این جریان در جناح اصولگرا نوعی تحرک و تعلق در میان حامیان تولید میکند. هدف درازمدتر این تلاش میتواند آمادهسازی و تدارک برای انتخابات سال ۱۴۰۰ باشد.
بقایی نامزد واقعی؟
برخی ناظران تلاش و تکاپوی انتخاباتی کنونی احمدینژاد را حرکت با چراغ خاموش تلقی میکنند و آن را نوعی طرح شعار و برنامه میدانند که بقایی صرفا نامزدی پوششی، و نه واقعی آن است. از این منظر، احمدینژاد با تمرکزبر نامزدی بقایی، تا اطلاع ثانوی با طرح شعارها و مطالبات "جذاب" برای قشرهایی از جامعه، مانند افزایش یارانهها تا ۲۵۰ هزار تومان برای هر نفر، سهم عمدهای را از فضای انتخاباتی به خود اختصاص خواهد داد و همزمان چند وزیر یا معاون همچنان وفادار به خود را برای شرکت در نامنویسی ترغیب خواهد کرد.
هر کدام از این "یاران" که تایید صلاحیت شود، کارزار انتخاباتی و شعارهای مطرحشده به نامزدی او پیوند زده خواهد شد و پروژه انتخاباتی ادامه خواهد یافت، پروژهای که اگر پیروزی نامزد نهایی احمدینژاد خروجی آن باشد، بازگشت غیرمستقیم او به قدرت و زمینهسازی بهتر برای ریاست جمهوریاش در سال ۱۴۰۰ را فراهم میکند. به ویژه نامزدی شمسالدین حسینی، وزیر اقتصاد احمدینژاد که طرح یارانههای مستقیم در کارنامه اوست یا حتی علی نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی احمدینژاد که نامش با پروژه "مسکن مهر" گره خورده است و تایید یکی از آنها در شورای نگهبان، میتواند این پروژه را عملی کند.
مانعی در برابر خودنمایی رئیسی یا روحانی؟
در میان اصولگرایان این نظر مطرح است که کارزار تبلیغاتی احمدینژاد اگر هم بازگشت غیرمستقیم او به دفتر ریاست جمهوری را رقم نزند، در خدمت ممانعت از قدرتگیری این جریان، به ویژه ابراهیم رئیسی و جلوگیری از یک دورهای شدن دوران ریاست جمهوری حسن روحانی است، زیرا بیم آن میرود که نامزد اصولگرایان با کمک نهادهای اصلی قدرت برای ۸ سال در قدرت بماند و چشمانداز بازگشت به دفتر ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ نیز برای احمدینژاد تیره شود. امیر محبیان، تحلیلگر نزدیک به اصولگرایان در همین رابطه میگوید: «فکر میکنم احمدینژاد با موتور روشن شده فعلیاش (اگر نیمه راه خاموشش نکنند) فرصتی به رئیسی برای خودنمایی نخواهد داد... با شناختی که از احمدینژاد دارم او در هر هفته تا انتخابات یک فیل خبری هوا خواهد کرد. او گردوخاکی به پا خواهد کرد که رئیسی در آن دیده نشود. فراموش نکنید که در هر بازی دوقطبی که رخ دهد و احمدینژاد در میدان باشد حتما یک قطب اوست.» شاید همین ارزیابیها و نگرانیها است که اصولگراها و رسانههای آنها را واداشته که از پوشش خبری فعالیتهای انتخاباتی احمدینژاد و تیم او تا حد ممکن احتراز کنند.
احمدینژاد با "سرباز شطرنج"اش چه نقشهای در سر دارد؟
بدبینی به نقش و کارکرد انتخاباتی احمدینژاد البته صرفا به بخشهایی از اصولگرایان برنمیگردد. بخشی از اصلاحطلبان و اعتدالیون هم نسبت به تلاش و تکاپوی انتخاباتی احمدینژاد بدبین هستند و آن را در خدمت تدارک "پاس طلایی" برای اصولگرایان در جهت غلبه بر روحانی میدانند.
بالارفتن غیرواقعی و فاقد پشتوانه عملی مطالبات قشرهایی از جامعه با شعارهای احمدینژاد و تیم او عملا دولت مستقر را در موقعیت ضعف قرار میدهد، چرا که این دولت با توجه به کارنامهاش نمیتواند قول تحقق چنین شعارهایی را بدهد. در چنین شرایطی، به خصوص که خود احمدینژاد و نامزدهای او هم شانس ورود به رقابت در روز ۲۹اردیبهشت را پیدا نکنند، طبعا این یا آن نامزد اصولگرا روی این شعارها و وعدهها سوار خواهد شد و دستکم انتخابات را به دور دوم خواهد برد، روندی که شاید خطر شکست روحانی را بیشتر کند.
فضای آلوده به ابهام
هیچ نظرسنجی رسمی و اعلامشدهای در دست نیست که بتوان با اتکاء به آن میزان اعتنای جامعه به احمدینژاد و تیم او را تا لحظه کنونی محک زد یا دریافت که جامعه تا چه حد به فعالیتها و تاکتیکهای انتخاباتی احمدینژاد توجه دارد. از این رو، بیشتر ارزیابیها و تحلیلها بر دادهها و مفروضاتی استوار است که یا از دوران ریاست احمدینژاد یا از گفتهها و اظهارات جسته و گریخته عمومی یا درز غیررسمی این یا آن نظرسنجی دولتی در دست است، آن هم در حالی که احمدینژاد بر خلاف سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ ظاهرا از حمایت بسیاری از نهادها و ارکانهای اصلی قدرت بهرهمند نیست.
البته شاید تبلیغات بحثانگیز همراهان و هواداران احمدینژاد در مورد میزان محبوبیت او هم در این میان بیتاثیر نباشد. مثلا معلوم نیست که حرف اخیر رحیم مشایی، یار نزدیک احمدینژاد چه مبنایی دارد: « آقای خاتمی هم چهره محبوبی در کشور ما هستند و من برای ایشان احترام قایلم. اما در میزان محبوبیت هنوز فاصله زیادی با احمدینژاد دارند.»
دولت روحانی ورای ناتوانی در رفع جدی انسداد فرهنگی و سیاسی، در زمینههای بهبود وضعیت اشتغال و معیشت ضعفهای محسوسی دارد که گرچه به سیاستهای داخلی و خارجی کل حاکمیت مربوط است اما عمدتا به پای دولت نوشته میشود. از همین رو پیروزی روحانی در انتخابات قطعی تلقی نمیشود.
اصولگرایان هم به رغم گذاشتن تمام تمرکز خود بر این ضعف دولت همچنان با حدی ازتشتت و فقدان وجهه نامزدان خود روبرو هستند و اگر مهندسی رای رخ ندهد، پیروزی آنها هم مسلم نیست. در چنین شرایطی تاکتیکهای قطب سوم، یعنی احمدینژاد و تیم او و روشنترشدن چراغ حرکت و سمتگیری آنها شاید به عاملی تعیینکننده در انتخابات بدل شود و یکی از گزینههای فوق را دنبال کند.