اعلام خبر پروژهی براندازی "ریگادوبی" توسط وزارت اطلاعات ایران
۱۳۸۷ بهمن ۱, سهشنبهمدیر کل ضدجاسوسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، روز دوشنبه (۱۹ ژانویه) در برابر خبرنگاران قرار گرفت و اعلام کرد که آمریکا با استقرار عوامل اطلاعاتی خود در منطقه، از جمله در امارات متحدهی عربی، باکو، ترکیه، کویت و برخی دیگر کشورها یک تئوری براندازی نرم را در ایران دنبال میکند.
این مقام امنیتی، نام "ریگادوبی" را به این پروژهی "براندازی" داد. وی گفت که "ریگا" پروژهی براندازی آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی بود و حال این پروژه علیه ایران در "دوبی" فعال شده است.
این مقام عالیرتبهی امنیتی گفت که این پروژهی براندازی، "انقلابنرم" یا "رنگین" را در ایران دنبال میکرده است. وی افزود که افرادی، از جمله فعالان جامعهی مدنی، آگاهانه و عامدانه، با این پروژه همکاری میکردهاند. این مقام امنیتی در این رابطه از برادران علایی نام برد.
باید اشاره کرد که آرش و کامیار علایی، دو کارشناس و پژوهشگر در امور بیماری ایدز هستند که قصد داشتهاند در زمینهی درمان و جلوگیری از گسترش ویروس ایدز در ایران کار کنند. این دو برادر از کارشناسان سرشناس در سطح جهان در این زمینه محسوب میشوند.
در این زمینه دویچه وله گفتوگویی داشته است با عیسی سحرخیز، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران.
دویچهوله: آقای سحرخیز، مدیرکل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران از یک پروژهی براندازی و کشف یک شبکهی براندازی پرده برداشته است. ولی به نظر میآید افرادی که در چارچوب این "پروژهی براندازی" دستگیر شدهاند، بیشتر افراد عادی هستند که در نهادهای مدنی در ایران فعالاند. آیا این بدین معناست که از این به بعد دیگر کسی حق ندارد دست به اعتراضهای مدنی بزند و از دولت انتقاد کند؟
عیسی سحرخیز: همان طور که مشاهده میکنیم، این گروههایی که دستگیر شدهاند و به آنها اشاره شده است، هیچگاه جزو نهادهایی نبودهاند که دست به اعتراض بزنند. عمدتا کسانی بودند که به کارهای پژوهشی و تحقیقاتی−علمی مشغول بودهاند و حتا در ایران و جهان هم معروفیت خاص، ازجمله در مبارزه با ایدز داشتهاند. و طبیعت کارشان هم این بوده که رفتوآمدهایی را به خارج از کشور داشته باشند و در مجامع علمی هم حضور داشته باشند. ظاهرا اشاره به اینها و بزرگ کردن این ماجرا بیشتر برای فضاسازی و نوعی اعمال ارعاب و وحشت در جامعه است.
البته این روش جدیدی نیست و ما در جوامع کمونیستی سابق، در حکومتهای استبدادی و یا نظامی شاهدش بودهایم. اتفاقا من امروز بهمنظور نوشتن یک مقاله وقتی مشغول بررسی این موارد بودم، ازجمله به مطلبی در کتاب "زندگی استالین" که موسسهی اطلاعات آن را ترجمه و منتشر کرده است، برخورد کردم. در این کتاب آمده که مقامات بلندپایهی کمیساریای خلق اتحاد شوروی در حال برگزاری کنفرانسی بودهاند. به آنها اطلاع داده میشود که از توطئهای عظیم پرده برداشته شده است و تروتسکی، کامنوف و تعداد دیگری از رهبران مخالف، در راس آنها هستند. در این کتاب اشاره شده که همهی حاضران در جلسه متوجه بودند که هیچ گونه توطئهای در میان نبوده است. اما همهی آنها به زبان سرّی نیز آشنا بودهاند. به آنها گفته شده بوده که حزب باید درگیر یک توطئه شود. بههرحال این روشی است که به قول معروف "از کاه کوه میسازند" که برنامههای خودشان را اجرا کنند. این بحثهایی که مطرح میشود، اشاره میکند به برخورد با نهادهای مدنی و کنشگران اجتماعی و فعالان سیاسی.
ولی از قرار معلوم این مقام امنیتی دامنهی این اصطلاحا «فعالان برانداز» را گسترش دادهاند. این مقام اطلاعاتی میگوید که نخبگان علمی، اساتید دانشگاه، پزشکان، روحانیان، ورزشکاران، هنرمندان و قضات ایرانی به آمریکا میروند و نهادهای آمریکایی به آنها میگویند که چگونه در ایران به دولت فشار وارد کنند. حالا پرسش اینجاست که آیا این نخبگان کشور آنقدر بیارادهاند که منتظرند آمریکاییها به آنها بگویند که در ایران چه کار باید بکنند و آنها هم مجری اوامر آمریکاییها باشند؟ آیا این توهین به نخبگان کشور نیست؟
درست است، اما مسئلهی مهمتر این است که با استفاده از این ابزارها، رفتوآمدهای شهروندان ایران را کنترل کنند. قبل از این که این مباحث مطرح شود، ما میبینیم که از طرف وزارت علوم ابلاغیه و بخشنامهای میآید که جلوی سفر اساتید دانشگاه به خارج از کشور را بگیرند. هر کدام از این اساتید دانشگاهها از لحاظ سن و سال و از لحاظ فهم و شعور سیاسی در جایگاه بسیار بالایی هستند و طبیعتا به راحتی نمیشود آنها را فریفت و خیلی از آنها از لحاظ علمی و حتا از لحاظ تحلیل سیاسی در جایگاه بالایی قرار دارند.
اصولا باید توجه داشته باشیم که در کشوری مانند ایران، همانطور که این مقام اطلاعاتی هم تاکید میکند، واقعا پایهی حکومت چنین سست نیست که با رفتوآمدهای یکسری افراد منفرد و حتا با فرض این اتفاقی که ادعا میشود که با اینها صحبت میکنند و به آنها آموزش میدهند، بشود براندازی نرم را مطرح کرد. و اصولا چیزی به اسم براندازی نرم، بهعنوان جرم، نه در قوانین ما وجود دارد و نه در مقرراتی که بشود با اتکا به آن افراد را دستگیر کرد و مانند موردی که هست پشت تلویزیون آورد و افراد را مجبور کرد که علیه خودشان و دوستان خودشان حرف بزنند.
دویچهوله: حالا همهی اینها به نظر میآید که به معنای ممنوعیت سفر شهروندان ایران به آمریکا باشد. زیرا هر کس که پایش را به خاک آمریکا بگذارد، باید روی این حساب کند که در بازگشت به ایران مورد سوءظن براندازی قرار بگیرد!
نه، این قضیه بیشتر از بحث آمریکاست. مواردی که من به آنها اشاره کردم، کسانی بودند که به کشورهای کوچک اروپایی، برای مثلا یک سفر یکسالهی مطالعهی علمی میخواستند بروند، که به گونهای جلوی آنها را گرفتند. اما طبیعی است، با این نوع برخورد با کسانی که به خارج از کشور سفر میکنند، این بهانهای است که از این به بعد بیش از گذشته که ما شاهد وجود یک لیست بالابلند در کامپیوتر بخش مربوط به پاسپورت و ویزا و خروج از کشور بودیم، هر کسی را هر وقت لازم بدانند صدایش کنند، بازجوییاش کنند و احیانا پاسپورتش را بگیرند و بگویند خب، در این سفر فلان صحبت با فلان فرد دانشگاهی جاسوس بوده و غیره، و مردم را در واقع از زندگی عادی خودشان باز بدارند.
حالا فکر میکنید در شرایط کنونی، انگیزهی طرح چنین مسایلی، صرفنظر از آنهایی که خود شما مطرح کردید چیست؟ آیا رابطهای با دورهی جدید ریاست جمهوری در آمریکا دارد یا مرتبط است با انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران؟
این بحثی است که از زمانی که دولت جدید آمد و وزرای اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی بر این جایگاه قرار گرفتند، مطرح بوده است. آن موقع عنوان "انقلاب مخملین" را مطرح میکردند. زمانی که خانم هاله اسفندیاری و دیگران را گرفتند هم سعی کردند بر این مسئله تاکید کنند و همین اصطلاحات سیاسی را هم که الان جایگاه اتهام قضایی را گرفته است، بهکار بردند.
حتا بخشی از فیلمهایی را که مثلا در کشورهای شوروی سابق وجود داشته است را آوردند و در تلویزیون نمایش دادند و بحث "انقلاب نرم" و "انقلاب مخملین" را مطرح کردند. اما واقعیت این است که فضا را میخواهند پلیسی کنند، اطلاعاتی− امنیتی کنند. شما ببینید، بحث ترافیک که میشود، الان در تمام مسیر خیابانهای تهران مأمورانی با هیبتهای بزرگ گذاشتهاند. بهانه این است که میگویند، ما میخواهیم مثلا ماشین پارک نکنند. این فضایی است که میخواهند نمایش بدهند. در اینجا بحث اینکه دولت اوباما آمده و یا بحث آمریکا مطرح نیست. ولی به دلیل اینکه نارضایتی عمومی افزایش پیدا میکند، طبیعتا دست بردن به این ابزارها هم تقویت میشود.
من در این مقالهی جدیدی که نوشتم و در روزهای آینده منتشر خواهد شد، یک موردی را مطرح میکنم و مثالی از یکی از دوستان که در زندان بوده است را میزنم. این فرد به دلیل اینکه حاضر نبوده لباس زندان بپوشد و در شرایط بازجویی قرار داشته، مجبورش میکنند برای مدت چهار روز متوالی از سلول خارج نشود و به عبارتی جلو رفتن او به دستشویی را میگیرند. بعد هم وقتی او امتناع میکند و چهار روز متوالی به دلیل شرعی و بهداشتی حاضر نمیشود در سلول خودش ادرار و مدفوع کند، از او بازجویی بهعمل میآورند.
نکتهی جالب این است که ازجمله در بازجوییها میگویند: تو قصد داری از طریق نرفتن به دستشویی افکارعمومی داخلی و خارجی را تحریک کنی و پروژهی براندازی نرم راه بیندازی. توجه کنید! فرد در زندان، دور از انظار، محدودش کردهاند، دستشویی نمیتواند برود، و بعد هم میگویند دستشویی نرفتن تو به این دلیل است که میخواهی پروژهی براندازی نرم راه بیاندازی. این فرد یکی از چهرههای معروفی است که او را بهعنوان یک فعال حقوق بشر در ایران و دنیا هم میشناسند. وقتی با چنین افرادی این برخوردها را میکنند، طبیعتا شما انتظار نداشته باشید که از افراد عادی که تجارب سیاسی ندارند، یا به راحتی تحت فشار قرار میگیرند، نتوانند اعترافگیری کنند و آنها را پای تلویزیون بیاورند و در فضای روانی که علیهشان ساختهاند و یک نوع شکنجهی سفید یا شستوشوی مغزی است، آنها را وادارند تا علیه خودشان حرف بزنند و هر چیزی را که به آنان دیکته کردهاند، در یک شوی تلویزیونی، و در واقع در یک تئاتر نمایشی برای مردم بیان کنند.