«اصولگرایان برای انتخابات مجلس به وحدت نمیرسند»
۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبهبا انتقادات بی سابقه علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی از ناکامیهای دولت، آینده سیاسی محمود احمدینژاد چگونه خواهد بود؟ عباس صفاییفر، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی در تهران در گفتوگو با دویچه وله به برآورد قوای هر کدام از جبهههای سیاسی در ایران پرداخته است. عباس صفاییفر، محمود احمدینژاد و اطرافیان او را بازنده انتخابات آینده میداند.
بشنوید: گفتوگو با عباس صفاییفر، تحلیلگر سیاسی در تهران
دویچه وله: برای هرکدام از سه جبههحاضر درصحنه سیاسی ایران، یعنی "جنبش اعتراضی" که به ظاهر حذف شده ولی در انتخابات با شرکت یا عدم شرکت در انتخابات قدرت تاثیرگذاری دارد، "جناح دولت" و "اصولگرایان غالب" چه نقشی متصور هستید؟ به عبارت دیگر با شرایط حاضر زمان پس از احمدینژاد چه طور رقم خواهد خورد؟
عباس صفاییفر: بین قوای موثر، اصلاحطلبان با توجه به پرسشهایی که دارند و پاسخی که دریافت نکردند، همچنان نظارهگر صحنه هستند و الان هیچ نقشی ایفا نمیکنند. مگر نقش آگاهیدهی و ارتباط با جامعه و مردم. بهترین نقشآنها همان سکوت است و این سکوت بسیار موثر بوده است.
اما جریان دولت یا پایداری و همچنین جریان اصولگرایان سنتی، اینها در درون خود دچار انشقاق شده و درگیری پیدا کردهاند. تمام این درگیریها در یک آرایش ۳۰ درصدی جامعه ایران است که برآمده از آن طیف هستند. این درگیری درون آنهاست. بنابراین هر طراحی برای بعد از رئیس اجرایی دولت فعلی در همین چارچوب گفتوگو میشود.
اصولگرایان فعلی در درون خود به سه یا چهار قسمت تکه شدهاند. و نهایتا هم به وحدت نخواهند رسید و با سه یا چهار لیست انتخاباتی وارد عرصهی رقابت سیاسی خواهند شد.
یارانهها چه نقشی در انتخابات آینده بازی خواهد کرد؟ آیا یارانهها میتواند برگ برنده دولت و حامیان احمدینژاد در انتخابات باشد؟
در مقاطعی از زمان، بههرحال یارانهها در کشور ما موثر بوده است. در سالی که الان در آن قرارداریم یعنی سال ۹۰، واقعیتهای اقتصادی پیش روی حکایت از رکود اقتصادی در نیمهی دوم سال دارد. بنابراین فشارهای اقتصادی بر بدنهی جامعه تشدید خواهد شد. البته بخشی از پرداخت یارانهها در یکی دوماه آینده با همین انگیزه پرداخت خواهد شد.
درباره کارکرد انتخاباتی ممکن است یارانهها در شهرهای کوچک و روستاها تأثیر اندکی برجای بگذارد، ولی این تأثیر مثل گذشته نخواهد بود.
چون هدفمند کردن یارانهها، اکنون درحال تبدیل شدن به عکس خود است. سبک زندگی را در بخشی از مراکز کشور ما تغییر داده است. یارانهها همراه با خود هزینههایی برای مردم بهوجود آورده که امروز پول یارانهها دیگر نمیتواند جبران آن هزینهها را بکند.
دریافت ما از گفتوگوهایی که با مردم صورت گرفته این است که اثر این پرداخت یارانهها آنقدر زیاد نخواهد بود. ولی بههرحال تاثیری اندکی دارد.
سرانهنفتی هر ایرانی در برنامهی اول ۴۴۲ دلار بود، در برنامهی دوم ۳۳۹ دلار و در برنامهی سوم حدود ۴۷۰ دلار بود. از سال ۸۴ به بعد، یعنی در عرض شش هفت سال گذشته، سرانهی هر ایرانی چیزی حدود ۱۰۳۰ دلار بوده است ولی الان هیچ ایرانی نمیتواند این تغییر را در زندگی خود حس کند. مردم واقعیت را جور دیگری حس میکنند.
پرداخت یارانه به مردم تاثیر خیلی زیادی برای جلب توجه مردم توسط جریان حامی دولت نخواهد داشت. آنقدر که خودشان برآورد میکنند یارانهها تاثیر دارد، تاثیر ندارد. ظاهراَ آنها دچار نوعی برداشت غلط از وضعیت اجتماعی خودشان هستند.
انتقاد بیسابقهی اخیر آیتاله خامنهای از شعارهای عملی نشده دولت میتواند چراغ سبزی به اصولگرایان سنتی برای هجوم دوباره به احمدینژاد باشد؟ پیشتر آقای خامنهای از "دو دو کردن نمایندگان مجلس" انتقاد کرده بود و بعد از آن انتقاد به نظر انتقادات اصولگرایان کمی کاهش پیدا کرده بود.
الان در پرداخت یارانهها دولت عملا نتوانسته آن پولی که پیشبینی میکرد را جذب کند. یعنی برای پرداخت همینیارانهها، فولاد هرمزگان فروخته میشود، از مادهی ۱۲ برای مدیریت بحران پول برداشت میشود. از پیکرهی بانک مرکزی پول گرفته میشود تا به مردم پرداخت شود.
بههرحال این پولها جزو بدهی دولت است. برای پرداخت مراحل بعدی یارانهها هم دولت باید از یک جایی قرض کند و اینها بار دولت را سنگین میکند. در نتیجه یا باید جهش قیمتی ایجاد کند که همین امر، شراط اقتصادی را سختتر میکند. اگر این کار را انجام ندهد، بدهیها بر بدنهی جامعه همچنان فشار میآورد. و رکود اقتصادی، بیکاری، عدم توسعه در بخشهای اقتصادی کوچک و متوسط، همه اینها چیزهاییست که مردم دارند حس میکنند.
شرایط برای بیان عدم توانمندیهای دولت فراهم است و میتوان انتقاد کرد.
اصرار اصولگرایان برای وحدت با جبهه پایداری در حالی که جبهه پایداری برای وحدت با اصولگرایان شرط تعیین کرده بود، آیا نشاندهده نیاز اصولگرایان سنتی به همراهی با طرفداران محمود احمدینژاد نیست؟
جریان عاقلتر جناح راست به این نتیجه رسیده که طیف جوان طرفداران احمدینژاد با حالت غیرواقعی دچار خودشیفتگی است و ممکن است اقداماتی مغایر با مبانی اصلی اصولگرایی انجام دهند.
راست سنتی برای اینکه آنها را بهنوعی مهار کند، اصرار دارد یک سهمی به جبهه پایداری بدهند تا آرامش نسبی برقرار شود. از طرفی بههرحال جامعه سئوال میکند، «شما که روزی از آنها حمایت میکردید. پس نتیجه چه شد؟»
برای اینکه انتقادات را نشنوند، به چنین سازوکاری دست زدهاند. ولی نهایتا جبهه پایداری با اصولگرایان به وحدت نخواهند رسید. جریانی که تحت پوشش رئیس دولت کار میکند، مستقلا لیست خواهد داد. جریانهای دیگری هم هستند که آنها هم مستقلا لیست میدهند. در انتخابات مجلس پیش روی جریان اصولگرا با سه یا چهار لیست شرکت خواهد کرد.
هنوز مناقشهی انتخابات قبلی برای اصلاحطلبان حل نشده است. از طرفی اصولگرایان نیز درباره چگونگی برخورد با دولت به نظر سردرگم هستند. فکر نمیکنید جناح دولت در چنین شرایطی پیروز انتخابات بعدی خواهد بود؟
برآوردها اینطور نشان نمیدهد که جناح دولت بتواند در انتخابات بعدی موفق باشد. ما اطلاع داریم که جریان دولت در ۱۲۰ تا ۱۳۰ شهر کوچک در شهرستانها سرمایهگذاری کرده است. حداکثر وزنی که بتواند در مجلس بعدی به دست بیاورد همین تعداد نماینده است. نباید فراموش کرد که بقیه جریانراست سنتی و اصولگرایان حداقل بین متدینین عقبهی اجتماعی و پایگاه دارند.
اصولگرایان همیشه به صورت سنتی در انتخابات از یک کف رأی برخوردار بودهاند. بنابراین بعید است که جریان دولت بتواند وجه غالب انتخابات بعدی باشد.
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی