از جنبش ۱۸ تیر تا جنبش کنونی ایران
۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبهجنبشی که ده سال پیش در میان دانشجویان ایران شکل گرفت و با سرکوب شدید، بهخصوص در دانشگاههای تهران و تبریز، روبرو شد، روز هجدهم تیر ماه را به عنوان روز دانشجو، در کنار ۱۶ آذر، در تاریخ مبارزات دانشجویی ایران ثبت کرد.
در روز ۱۸ تیر نیروهای انتظامی و انصار حزبالله در پی تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامهی "سلام" به کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی تهران حمله بردند، اموال دانشجویان را تخریب کردند و به ضرب و شتم آنان پرداختند. آمار دقیقی در مورد شمار بازداشتشدگان، مجروحان و کشتهشدگان در این واقعه وجود ندارد.
در منابع گوناگون از صدها بازداشتی سخن میگویند که سپس به گواهی سازمانهای حقوق بشری، بسیاری از آنان در زندانها بازجویی و شکنجه شدند. از ۱۷ کشته نام برده میشود. عدهی زیادی از دانشجویان هم به شدت آسیب دیدند. اعتراضات دانشجویان دانشگاه تبریز علیه حمله به کوی دانشگاه تهران، در روز ۱۹ تیر نیز، با سرکوب شدید نیروهای دولتی روبرو شد. در تهران اعتراض دانشجویان با تحصن در دانشگاه و درگیریها در اطراف آن ادامه یافت و تا روز ۲۲ تیر طول کشید.
در گفتوگو با دو تن از فعالان سیاسی که در حرکتهای اعتراضی جنبش ۱۸ تیر در تهران شرکت داشتهاند، پرسشهایی را در زمینهی جنبش ۱۸ تیر و مطالبات آن و مقایسهی آن با جنبش کنونی مردم مطرح کردیم. این دو تن امین حصوری و هژیر پلاسچی هستند. در تیر ماه ۱۳۷۸ امین حصوری دانشجوی دانشگاه شریف بود. هژیر پلاسچی به عنوان فعال دانشآموزی در حرکت ۱۸ تیر شرکت داشت.
زمینهی جنبش ۱۸ تیر و جنبش کنونی
انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئیسجمهور در ۲ خرداد ۱۳۷۶ را به معنای روی کار آمدن "اصلاحطلبان حکومتی" میدانند. اگر چه به نظر میرسید که با آغاز دورهی ریاست جمهوری خاتمی فضای سیاسی جامعه بازتر شده باشد، اما سرکوب آزادیها و توقیف پیاپی مطبوعات در زمان او نیز ادامه یافت و قتلهای سیاسی زنجیرهای در دورهی او اتفاق افتاد. برملا شدن پروژهی قتلهای زنجیرهای که کشتن نویسندگان و فعالان تاثیرگذار اپوزیسیون را در دستو کار خود داشت، جامعهی روشنفکری ایران را در شوک فروبرد. امید دانشجویان برای اینکه دولت محمد خاتمی پیگیر این قتلها باشد و آمران و عاملان قتلها شناسایی و محاکمه شوند، به جایی نرسید، مطبوعات هم یکی پس از دیگری توقیف میشدند.
امین حصوری در این مورد میگوید: «متاسفانه آن سیستم اصلاحات از بالا از همان ابتدا شکست خورد، چون میخواست از بالا و درون حکومت، بدون درگیر کردن مردم اصلاحات کند،. این مسئله سرخوردگی ایجاد کرد. وقتی قتلهای زنجیرهای اتفاق افتاد، همهی مردم، بهویژه دانشجویان، با نگرانی و ناباوری دیدند که چگونه سرنوشت این پروندهها بیسرانجام ماند و این زخمی بود که به جامعه وارد شد و در آنان نسبت به امیدی که به ۲ خرداد داشتند تردید ایجاد کرد. بعد مسئلهی بستن مطبوعات بود. مسئلهی ۱۸ تیر به طور مشخص با اعتراض دانشجوها به توقیف یکی از روزنامهها به نام "سلام"، که وابسته به طیف اصلاحطلب بود، اتفاق افتاد».
برای سرکوب تظاهرات دانشجویی نیروهای انتظامی و انصار حزبالله ۱۸ تیر به کوی دانشگاه حمله کردند.
تظاهرات از سوی دانشجویان تهران آغاز شد و با تحصن در دانشگاه تهران ادامه یافت. تبریز نیز از دیگر کانونهای جنبش اعتراضی دانشجویی ۷۸ بود، اما بهخاطر محدودیت وسایل ارتباطی نسبت به امروز، اخبار کمی در مورد حرکت دانشجویان تبریز منتشر و ثبت شد. همچنین از آنجا که در آن موقع هنوز نهادهای مستقل حقوق بشر پا نگرفته بودند تا ماجرا را دنبال کنند، از شمار کشتهشدگان و زخمیان و بازداشتشدگان این حرکت آمار دقیقی در دست نیست. سخن از چندین کشته و صدها زخمی و صدها بازداشتی در تهران و تبریز میان است.
قشرهای شرکتکننده در جنبش: از دانشجویان تا قشرهای متوسط جامعه
جوانانی دیگر به حرکت اعتراضی ۱۸ تیر پیوستند. در آن هنگام هژیر پلاسچی از فعالان سیاسی دانشآموزی بوده است. خود او در مورد قشرهای شرکتکننده در جنبش ۱۸ تیر میگوید: «جنبش ۱۸ تیر محدود به دانشگاه بود، یعنی همهی اقشار اجتماعی را دربرنگرفته بود و پایشان را به اعتراض نکشانده بود. البته مردم با آب و نان به تحصنکنندگان میرسیدند یا در خانههایشان را به هنگام جنگ و گریز به روی آنان باز میکردند و به آنان پناه میدادند. اما تعداد غیردانشجویان حاضر در این اعتراضها و تحصنها خیلی کم بود».
پلاسچی میافزاید که در جنبش مردمی امروز اما قشرهای طبقهی متوسط درگیرند. اگر چه پایههای این جنبش هم جوانانبه طور اعم و دانشجویان به طور اخص هستند، اما این جنبش بسیار وسیعتر از ۱۸ تیر است و بسیاری دیگر تنها نقش حمایتی ندارند. امین حصوری میگوید که این جنبش در بهترین حالت طبقهی متوسط را درگیر کرده و عملا از پشتیبانی طبقات پایین محروم شده است. وی میگوید: «به نظر من جنبش ۱۸ تیر جنبشی بود که حاملان آن دانشجویان بودند که خواهناخواه حد نسبتا بالایی از دانش سیاسی را در مقایسه با قشرهای دیگر جوانان دارند. اما اعتراض گروه وسیع جوانانی که در جنبش کنونی شرکت دارند، لزوما ناشی از بینش سیاسی معترض آنان نیست. در اینجا ما بیشتر با خشم جوانانی روبرو هستیم که ریشهی خشمشان را باید در آزردگیها و تحقیرهای کل دورهای جست که آنان در زندگی اجتماعیشان تجربه کردهاند. آنها دیدهاند که ابتداییترین حقوق شهروندی و ضرورتهایی که برای احساس هویت اجتماعی نسل جوان لازم است، از آنها گرفته شده است.»
کنترلهای خشونتبار گشتارشاد در دورهی حکومت جمهوری اسلامی و بهخصوص اجرای طرح "ارتقاء امنیت اجتماعی" توسط پلیس و تبلیغات بنیادگرایانه درچهار سال دورهی ریاست جمهوی محمود احمدینژاد به این خشم و عصیان نسل جوان دامن زده است.
پژوهشهای دکتر پردیس مهدوی، استاد رشتهی مردمشناسی در آمریکا در کتاب "Passionate
Uprising" نیز نشاندهندهی نارضایتیها و نافرمانی جوانان در پایتخت در برابر نظام حکومتی جمهوری اسلامی است که تا جزییترین گوشههای زندگی آنان را کنترل میکند و آزادی انتخاب سبک زندگی را از آنان میگیرد. این پژوهش نشان میدهد که این نافرمانی در چند سال گذشته بخصوص در انتخاب رنگها، لباسها و آرایشهای "ممنوع" و درگیری دائم با پلیس بدان خاطر نمایان شده است.
خواستهای جنبش: از اصلاحطلبی تا تغییرخواهی
جنبش ۱۸ تیر را نقطهی عطفی در جنبش دانشجویی ایران میدانند، چون پس از آن به مرور بخشی از بدنهی دانشگاه و جوانان فعال در بیرون دانشگاه از توهمات اصلاحطلبانه و امید بستن به بخشی از حاکمیت دست شستند.امین حصوری معتقد است که اگر تا آن زمان انجمنهای اسلامی بیانگر خواستهای همگانی دانشجویان بودند و به عنوان بدنهی اصلاحطلبان در دانشگاهها حتی جنبش دانشجویی رادر چارچوبی خاص مهار میکردند، پس از ۱۸ تیر به مرور دانشجویان فعال از اصلاحطلبان جدا شدند. پس از آن تشکلهای مستقل دانشجویی بوجود آمدند که دیگر معتقد به لزوم تغییر از پایین و در جامعه بودند.
به نظر هژیر پلاسچی در ۱۸ تیر مطالبات "اصلاحطلبانه" هژمونی داشت، مطالباتی چون نقد اصلاحیهی قانون مطبوعات، رفع توقیف از روزنامهی "سلام"، محاکمهی آمران و عاملان حمله به کوی دانشگاه تهران، ممنوعیت ورود نیروهای انتظامی به دانشگاه و آزادی بازداشتشدگان. اما در جنبش مردمی امروز خواستهای "تغییرخواهانه" دارای هژمونی است، اگرچه به نظر حصوری و پلاسچی امروز هم عدهای میخواهند جنبش مردم را به خواستهای اصلاحطلبانه محدود کنند و آن را در حد اعتراض به تقلب در انتخابات نگاه دارند. در جنبش کنونی ایران این خواست "تغییر" در شعارها و پلاکاردهای انتخاباتی منعکس شد. قشر متوسط جامعه نیز، نه از اصلاحات، بلکه از تغییر وضعیت موجود سخن میگوید. باراک اوباما نیز در آمریکا با همین شعار به پیروزی رسید. رویایی که به واقعیت پیوست، آن هم پس از غلبهی هشت سالهی دورهی رئیسجمهوری جنگطلب و مردمفریب.
امین حصوری میگوید، دامنهی مطالبات جنبش کنونی وسیعتر شده است. اگر در جنبش ۱۸ تیر گاه شعارهایی از سر خشم علیه رهبری داده میشد، اینک شعار "تغییر" همراه با مطرح شدن خواستهای دمکراتیک و شعارهای ضد استبدادی است.
گستردگی استفاده از وسایل ارتباطیای چون موبایل و اینترنت در میان جوانان شهری به گسترش جنبش کنونی کمک میکند، و این تنها یکی از تفاوتهای آن با جنبش ۱۸ تیر است. هژیر پلاسچی تفاوتهای دیگر این دو جنبش را برمیشمرد.
او در کنار تفاوت قشرهای شرکتکننده و خواستهای مطرح شده، اشاره میکند به مشخصههایی در جنبش کنونی در مقایسه با جنبش ۱۸ تیر، چون طولانیتر شدن مدت جنبش کنونی، روشن بودن دشمن و موانع تغییر درآن، گستردهتربودن سرکوب، بازتاب وسیع آن در خارج از کشورکه خود را به صورت حرکتهای همبستگی ایرانیان در خارج، بازتاب در رسانههای بینالمللی، عکسالعمل دولتهای جهان و ابراز پشتیبانی شهروندان غیرایرانی و شخصیتهای فرهنگی و هنری جهانی از جنبش کنونی نشان میدهد.
امین حصوری با نظر به سرکوبها در هر دو جنبش و امیدهای برباد رفتهی آنها میگوید:«از فاجعهای به فاجعهی دیگر میغلطیم». هژیر پلاسچی از هردو جنبش بهعنوان عاملی برای شکستن توهمها نام میبرد.
اومیگوید، جنبش ۱۸ تیر باعث شد، توهمها نسبت به اصلاحطلبان فروریزد؛ جنبش کنونی توهمها را نسبت به شکلهای سابق مبارزه از بین خواهد برد. به نظر وی، این جنبش اشکال مبارزاتی جدیدی چون کار مخفی و نافرمانی جمعی را دردستور کار فعالان سیاسی قرار خواهد داد.
نویسنده: کیواندخت قهاری
تحریریه: بهنام باوندپور