از آهنگسازی تا کار با جوانان • گپی با مجید درخشانی
۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعهمجید درخشانی در این گفتوگو علاوه بر شرح فعالیتهای دو گروه «خورشید» و «ماه» که سرپرستی آنها را برعهده دارد، به وضعیت فعلی موسیقی ملی در ایران و ظهور نسل جدیدی از نوازندگان جوان نیز اشاره دارد.
از این نوازندهی سرشناس تار به زودی آلبومی با عنوان «چاووشی» با صدای پوریا اخواص منتشر خواهد شد. آهنگسازی مجید درخشانی در آلبوم چاووشی به همراه آواز خوانندهی جوان پوریا اخواص بر روی اشعار شاعر سرشناس مهدی اخوانثالث تنظیم شده است. بخشی از شعرهای آلبوم چاووشی را برای اولین بار با صدای این شاعر میشنویم.
مجید درخشانی علاوه بر توضیح در مورد جزییات اثر موسیقی به استفاده از سازهای ابداعی محمدرضا شجریان نیز در این آلبوم اشاره میکند.
دویچهوله: آقای درخشانی با سپاس از این که دعوت ما را پذیرفتید و در استودیوی دویچه وله در شهر بن با ما گفتوگو میکنید. پیش از این که به جزییات آلبوم جدیدتان با نام «چاووشی» بپردازیم، لطفا در مورد سایر فعالیتهای گروه «خورشید» و گروه «ماه» توضیح دهید، شما به تازگی با هر دوی این گروهها کنسرتهایی در تهران و سایر شهرهای ایران اجرا کردید.
مجید درخشانی: اگر بخواهم از فعالیتهایی که در ایران داشتم شروع کنم، البته به همین دو گروه ختم نمیشود. ولی خب این دو گروه اخیراً کنسرتهایی داشتند. گروه خورشید پس از تقریباً سه سال خاموشی کنسرت داشت. منتهی این خاموشی بیشتر یک خاموشی بیرونی بود، ولی به طور مداوم همان طور که حتماً خودتان در جریان هستید، تمرینات و کارها ادامه داشت. ولی دو سه سالی بود که ما کنسرتی اجرا نکردیم. بعد از سه سال کنسرتی گذاشتیم. با سه خواننده که سه تا از برگزیدگان کارگاه آقای شجریان بودند. این کنسرت، کنسرتی بود که هر بخشاش را یک خواننده میخواند و بخش آخرهم همه خوانندهها باهم میخواندند. استقبال خوبی شد. بچهها هم اجرای خوبی کردند.
بعد از آن هم یکسری سفرهایی به شهرستان داشتیم. به خاطر مشکلاتی که از نظر ترانسپورت و تعداد زیاد گروه خورشید که نزدیک به ۳۰ نفر هستند، داریم، بعضی سفرهای شهرهای کوچکتر را ما با گروه کوچکتری از گروه خورشید به نام «گروه ماه» انجام میدهیم که در آن گروه ما بخشی از برنامههای گروه خورشید و بخشی هم از برنامههای خود آن گروه را اجراء کردیم. در گروه خورشید خوانندههایمان آقای مجتبی عسگری بود، آقای وحید تاج و آقای مهدی امامی بودند. در اجرایی که با گروه ماه در شهرستانهای شمال ایران و در مازندران داشتیم، آقای غلامرضا رضایی میخواندند.
بشنوید: گفتوگو با مجید درخشانی
ولی کمتر پیش میآید که در یک اجرای موسیقی سنتی سه خواننده همزمان اجرا داشته باشند. این ایده از کجا آمد و چه طور این کار را کردید؟
از آنجا که گروه خورشید یک گروه موسیقی است و در بیشتر کارهایش هم، متمرکز روی موسیقی است، برخی جاها کارهای بیکلاممان حتی از نظر زمانی به کارهای با کلام میچربد. یعنی به گونهای است که هدفمان اجرای موسیقی به صورت همنوازی و ارکستری است. گاهی سئوال و جواب سازها را داریم و گاهی به صورت جمعی ساز میزنیم. در این برنامه ما میخواستیم تمرکز اول روی کار گروه خورشید باشد و روی کار خواننده نباشد. یعنی آن شکل خواننده سالاری که در موسیقی ایرانی از قدیم بود، میخواستم به گونهای از این طریق خنثی شود.
موسیقیدانان دیگری مثل استاد علیزاده البته در این زمینه زیاد کار کردهاند که بههرحال موسیقی هم بتواند حرف خودش را برای گفتن داشته باشد. خوانندهها را به این دلیل سه نفر انتخاب کردیم که در وهلهی اول تمرکز روی خواننده نباشد. دوم این که هر بخش کارمان یک جور بود. از نظر فضا و آهنگسازیای که من کرده بودم. هر کدامش به یک صدایی میخورد. مثلا فرض کنید آقای مجتبی عسگری یک صدای خیلی قدیمی دارد و به سبک «ظلی» میخواند.
آقای وحید تاج صدای خاص خودش را دارد و اصلا نمیشود گفت قدیمی است یا جدید. بخش بیات اصفهان را ایشان اجرا کرد، که از خوانندههای خیلی خوب ایران هستند. آقای مهدی امامی صدایی قلندرانه دارد و هیکل خیلی درشتی هم دارد که نوع خواندنش باز متفاوت است. آن بخش ماهور ما که کمی شکل حماسی داشت را دادیم به آقای امامی و این تفاوت را شنونده قشنگ احساس میکرد که هر خواننده رنگ و فضای خاصی در اجرا ایجاد میکند و این خودش یک تنوع در کنسرت ایجاد کرد.
آقای درخشانی شما اشاره کردید که گروه ماه کوچکتر از گروه خورشید است. آیا صحبت فقط سر کمیت یعنی شمار نوازندگان است، یا این که در گروه خورشید نوازندگانی هستند که از لحاظ سابقهی فعالیت و تجربه بالاترند و سعی میکنید در واقع از ماه اینها را یک زمانی به خورشید برسانید؟
نه گروه ماه همان بچههای گروه خورشیدند. البته گاه نوازندگان میهمان دعوت میکنیم. در همین کنسرتهای شمال از آقای کوشان یغمایی دعوت کردیم که با ما همکاری کردند؛ چون اهل آنجا هستند. ایشان از نوازندگان خیلی خوب تنبک هستند. گروه خورشید۳۰ نفرند، گروه ماه اما شش هفت نفر بیشتر نیستند. البته ناگفته نماند که ما با کل گروه خورشید همین شهریورماه در گرگان اجرا داریم. با یکی از خوانندههای بنام، آقای داریوش کاظمی، که ایشان هم از شاگردان استاد شجریانهستند.
بعضی اوقات که امکانش از طرف برگزارکنندهها فراهم شود، ما با کل گروه خورشید حِرکت میکنیم. فرضاً در شیراز در برنامههایی که قبلاً داشتیم و یا در کرمان که در آینده کنسرت خواهیم داشت، با گروه خورشید سفر میکنیم. تعداد کم میشود، اما کیفیت تغییری نمیکند.
جدا از فعالیتهای گروه خورشید و ماه، نوازندگان و آهنگسازان دیگری نیز به شهرستانها توجه میکنند و اجرا در شهرستانها در این یکی دو سال اخیر بیشتر شده است. آیا مشکلاتی که سابق بر این بود رفع شده است؟
هر شهری با شهر دیگر فرق میکند. در بعضیاز شهرها اصلا مشکلی وجود ندارد. در بعضی شهرها بسیار مشکل است. من الان پوسترش را همراه ندارم تا نشانتان بدهم. اما برای نمونه مثلاً ما با گروه خورشید سال ۸۵ یا ۸۶ در شیراز کنسرت داشتیم. پوستر آن در تهران چاپ شده بود و عکس گروه روی پوستر بود. البته گروه ۳۰ نفر است. بنابراین عکسها خیلی ریز چاپ شده بود. ضمن آن که گروه خورشید تعداد زیادی از نوازندگانش خانم هستند. ما همین پوستر را فرستادیم شیراز. وقتی چاپ شد و رفتیم آنجا، با کمال تعجب دیدیم همه عکسها را فلو کردند. یعنی سایهای از گروه هست. گفتم چرا این قدر بد چاپ شده؟ گفتند، به ما گفتند خانمها در پوستر دیده نشوند. حالا خانمها کاملاً با حجاب هم بودند. منظور این است که این تفاوت را آدم میبیند.
یا مثلا در شهرهایی مثل تبریز و اصفهان هیچ نوازندهی خانمی اجازه ندارد در گروه باشد. به همین دلیل ما سه چهار دعوتی را که از تبریز داشتیم، به این دلیل کنسل کردیم. الان در شهری مثل دامغان که شهر بزرگی نیست، ما بارها کنسرت داشتیم. هم مردم علاقهمندند و هم مسئولان شهر و حتی امام جمعه شهر هم با اجرای کنسرت موافقاست. ولی در بعضی از شهرها میبینید که خیلی برخورد خشکی میشود. کاملاً متفاوت است. یعنی بستگی دارد به شرایط خاص آن شهر و به آدمهایی که آنجا مسئولاند.
در هر سه گروهی که شما سرپرستیاش را برعهده دارید، حضور جوانان خیلی پررنگ است. یعنی شاید میانگین سنی اکثر نوازندگانتان بین ۲۵ تا ۳۰ باشد. فکر نمیکنید که اگر مثل گروه «آوا»، که سابقاً بود و شما هم در آن حضور داشتید، نوازندگان کمی سرشناستر باشند، موفقیت گروه به این شکل بیشتر تضمین میشود؟
اگر عملی باشد. یعنی تقریباً میتوانم بگویم غیرممکن است. برای همین هم هست که با آن نوازندگان سرشناس هیچ گروهی تشکیل نشده و تشکیل هم نخواهد شد. اگر تشکیل شود، تنها برای یک برنامه است.
اما گروه «دوستی» تشکیل شده...
گفتم، برای همین یک برنامه است. یعنی برای بار دوم شاید شما از آنها دیگر برنامهای نبینید. ممکن است به همین گروه دوستی آدمهای دیگری بپیوندند و کار کنند. یعنی اصلاً حرکت خیلی خوبیست. ولی به طور مداوم اصلا غیرممکن است. این تجربهای است که خیلیها داشتند. حتی استاد لطفی که استاد همهی ماست و حقی به گردن همهی ما و موسیقی ایران دارد، اگر ایشان هم بخواهد عدهای را، نه از پیشکسوتانی مثل خودش، بلکه از بچههای دورههای بعدی جمع کند، امکان جمع کردن آنها نیست. چون الان هر کسی دارد در مسیر خودش فعالیت میکند و کارهای خودش را انجام میدهد. اصلاً شاید وقت یک روز تمرین را هم برای گروه نداشته باشند. یعنی این تداومی که باید در کار یک گروه ارکسترباشد، این که بچهها مداوم سر تمرینات حاضر شوند و با دل و جان کار کنند و قطعهای را که میزنند دوست داشته باشند، چنین چیزی امکان ندارد با گروهی مثلاً از نسل ما پیش بیآید.
ولی از یکطرف هم میشود گفت که این توفیق اجباری است از این لحاظ که نوازندگان جوان...
بله، توفیق اجباری است. اینها نوازندگان جوان و پرقدرتی هستند که از نظر نوازندگی کم از استادها ندارند، یک چیز اضافهتر هم دارند. این که با انگیزه میآیند. چون علاقهمند بهکارند. بعد هم کسی که در ارکستر میزند، باید کار سرپرست ارکستر و آهنگساز خودش را قبول داشته باشد. اگر نداشته باشد، این گروه نمیماند و میپاشد. حالا من گروه «کامکارها» را جدا میکنم چون یک گروه خانوادگیاست و اصلاً هیچ وقت نخواهند پاشید، ولی گروههای دیگر چرا این قدر ازهم پاشیدند؟ فقط برای این که سرپرست را قبول نداشتند و اختلافنظر داشتند. ولی بچههایی که من میبینم، با علاقه میآیند. یعنی وقتی قطعه خوب و جدیدی میآوری، بچهها واقعاً با عشق میزنند.
این طور که شما میگویید، آدم حس میکند که گروه خورشید و ماه سوای این که گروه موسیقی هستند، حالت خانوادگی هم دارد.
خیلی! حالا برایتان یک خاطره تعریف میکنم. گروه خورشید که تازه تشکیل شده بود، ما در تالار وحدت اجرا داشتیم. همان برنامهی کار همایون که به صورت سیدی «فصل باران» با آقای قربانی منتشر شد. ما آن کار را برای اجرا داشتیم. شش ماه بعد دوباره در تالار وحدت همان کار را اجرا کردیم. در این شش ماه ما سه چهار سفر با گروه رفتیم. رفتیم شیراز و دو سه تا کنسرت داشتیم. گروه دیگر آن حالت شروع کار را نداشت، به شکل یک خانواده درآمده بود و یک رابطه خیلی عمیقی میان بچهها به وجود آمده بود که واقعاً هر کسی از آشنایانی که ما میشناختیم، به ما میگفت چه قدر این اجرایتان صمیمیتر، با احساستر و با حالتر از اجرای قبلی بود.
به ما میگفتند بچهها روی صحنه باهم احساس دوستی و رفاقت میکردند. این را شنونده قشنگ روی صحنه احساس کرده بود. به مرور زمان، که الان هفت سال از تشکیل گروه خورشید میگذرد و بچهها ماندهاند، این رفاقت شدیدتر شده است. ما بعد از هر کنسرت میهمانی میدهیم و دورهم هستیم. یعنی یک رابطهدوستانه خیلی خوبی پیش آمده و همان طور که آقای احدی میگویند به شکل یک خانواده درآمده. برای همین هم آدمها ممکن است در گروه گرفتار شوند، سفر بروند یا اصلا از ایران بروند و جابهجا شوند، ولی هستهی اصلی ثابت است.
آقای درخشانی خودتان دوست داشتید الان جای یکی از این جوانهای ۲۵ ساله باشید؟ من فقط مقایسه میکنم آن زمانی که خود شما ۲۵ سالتان بود مثلا، حس میکردید... یا جای چنین جوی را خالی میدیدید یا این که آن دوران هم همین جوری بود؟
نه، آن وقتها شرایط خیلی سخت بود. ما درست سن جوانیمان و شروع فعالیتموسیقیمان خورد به انقلاب. یکی دو سال که همه چیز تعطیل بود. بعد هم یواش یواش رفت که شکل بگیرد، واقعاً سیستمی برای انتشار و ارائه موسیقی نبود. این شرکتهایی که الان هستند، اصلاً هیچ کدامشان نبودند. یعنی اصلاً کاری که ما در چاووش تولید میکردیم، نمیدانستیم چه جوری به دست مردم برسانیم و چه کار باید بکنیم. ما این شانس را داشتیم که چاووشی بود که توانستیم آنجا فعالیت کنیم.
حالا چند سال فعالیت اثرش ماند و آثارش را هنوز جوانها گوش میدهند و تحسین میکنند. ولی ما در سختترین شرایط بودیم. چون زندگیمان اصلا از این راه نمیگذشت. الان بچههای جوان درست است که خیلی زیادند و امکان کار برایشان کم است، ولی همه فعالند. یعنی نهایتاً همه دارند درس میدهند.
جدا از این دلیلی که شما راجع به انتخاب اعضای جوان گروه گفتید، ولی من فکر میکنم مخاطبین همه به نوعی بیشتر گرایش پیدا کردهاند به گروههای جوان. اگر گروهی تشکیل شود و کارها و ایدههای نویی داشته باشند، حتی اگر کارهای قدیمی یا فولکلور را اجرا کنند، خیلی سریع استقبال میشود. به نظر میآید از آن دورانی که گروه «عارف» و «شیدا» بودند، و اگر نوازندهای خوب بود، باید عضو یکی از این دو گروه میبود، فاصله گرفته شده و حضور یک نوازنده سرشناس و در کنارش چند نوازندهی جوان ظاهراً کافیست، برای این که مورد استقبال مردم قرار گیرد.
بله، زمانی که من از آلمان به ایران برگشتم، با تصوری منفی رفتم. برای این که سالهایی که اینجا بودم و میرفتم آثارم را ضبط کنم، میخواستم از همان نوازندههایی که همکاران و دوستان من بودند استفاده کنم. اینها وقت نداشتند. حتی وقت نداشتند کار را قبلش تمرین کنند. یا اگر قرار بود تمرین کنند، میگفتند ما این قدر دستمزد تمرینمان است. چون بههرحال داشتند از این راه زندگی میکردند، برخلاف آن جوی که من ۳۰ سال پیش در چاووش در آن بودم. ما برای کارهای همدیگر میرفتیم توی استودیو و اصلاً صحبت از پول نبود. با عشق ساز میزدیم.
دیدم آن جو تغییر کرده. یعنی من واقعاً از دوست هنرمند همدورهایم خیلی در ضبطها استفاده کردم. ولی احساس میکردم که اینها به خاطر رودرواسی با من میآیند و میزنند. وقت و علاقهی کافی ندارند. وقتی با این جوانها از طریق دانشگاه هنر آشنا شدم، یکدفعه مواجه شدم با یک موج از نوازندههای خوب جوان که با عشق میآیند، روبرو هستم. به بچهها گفتم بچهها ما کاری را شروع میکنیم. ممکن است یکسال دیگر اجرا کنیم، ممکن است اصلاً به اجرا نرسد، ممکن است اصلاً بیآیند به ما بگویند تعطیل کنید، گروه برای چی تشکیل دادید، نمیدانیم چه میشود. هستید؟ همه گفتند: ما هستیم.
ما واقعاً هفت ماه تمرین مداوم داشتیم. همه بودند. نه پولی بود، نه اجرایی، نه ضبطی. هیچ چیز. کم کم بنیاد رودکی کار ما را برای اجرا خرید و انتشارات سروش سیدیاش را منتشر کرد. ولی واقعاً الان که هفتسال میگذرد، میبینم بچهها در این هفت سال نفعی نبردند. یعنی هر هفته سر تمرین بودند، ولی همین هر هفته را هر جا میرفتند کار میکردند، درآمدی داشتند. در همین کنسرت اخیرمان واقعاً آن قدر مخارج سالن و این چیزها گران شده که فکر نمیکنم برای بچهها نفری پنجاه تا صدهزارتومان بماند. یعنی هیچ. یعنی یکسال دوسال تمرین، همین جوری.
ولی همین جوانان در آینده چهره میشوند. خیلیهاشان نوازندههای مطرح آیندهی مملکت میشوند. مطمئن هستم. زمانی که من از آقای معتمدی، برای اولین بار استفاده کردم و در گروه خورشید اجرا کرد، آن وقتها خیلی جاها وقتی میخواستیم اجرا بگذاریم، میگفتند آقا اگر میشود یک خوانندهی معروف بیآورید. میگفتم چه میخواهید، چهره میخواهید؟ ایشان هم پنج سال دیگر چهره میشوند. الان ایشان چندین کار با آقای لطفی اجرا کرده. خواننده مطرح و خوبیست.