احمدینژاد علیه رهبری؛ بهت در اردوگاه اصولگرایان
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبهگرچه پیش از این در مقاطع مختلف اکبر هاشمی رفسنجانی و تنی چند از رهبران معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ دربارهی روزی که رییس دولت در مقابل رهبری قرار بگیرد، هشدار داده بودند اما شاید باور آن برای بسیاری مشکل بود.
این رخداد برای حامیان رییس دولت و رهبر ایران غیرقابل باورتر است. وقتی رهبر ایران در نمازجمعه ۲۹ خرداد ۸۸ به صراحت گفته بود که نظرش به نظر محمود احمدینژاد نزدیکتر است، برخی اصولگرایان حجت را برای حمایت همه جانبه از دولت تمام شده دانستند.
در فضای مجازی و خصوصن در میان وبلاگنویسان موضوع اختلاف میان رهبری و احمدینژاد یکی از بحثهای اصلی روزهای اخیر است. گرچه پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی فرمان به سکوت و عدم طرح اختلافات در برابر دیدگان مردم داد، اکثریت بلاگرهای «اصولگرا و ارزشی» سکوت پیشه کردهاند.
«احمدینژاد در محاصره دوستان فاسد»
روزنامه کیهان به مدیر مسوولی حسین شریعتمداری پس از ماجرای استعفای مصلحی نوشت، احمدینژاد مقصر نیست، او در محاصرهی باند فاسدی گرفتار آمده است. این تحلیل را می شود در تحلیل بسیاری از وبلاگها و سایتهای اصولگرا یافت.
تقی دژاکم، نویسنده وبلاگ «آب و آتش» به یادآوری دستآوردهای دولت اول احمدینژاد میپردازد. وی مدعی است گرچه دولتهای هاشمی و خاتمی به دولتهای سازندگی و توسعه سیاسی مشهور شدهاند اما سازندگی واقعی و گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی در دولت محمود احمدینژاد اتفاق افتاده است.
نویسنده این وبلاگ در ادامه در پی یافت پاسخ این پرسش است که در این شرایط و با کشمکشهای موجود میان رهبری و رییس دولت آیا اگر در شرایط انتخابات سال ۸۸ قرار میگرفت، همچنان احمدینژاد را بر میگزید؟
نویسنده وبلاگ «آب و آتش» به این سوال پاسخ مثبت میدهد اما اضافه میکند: «به سر احمدینژاد بلاهایی آمده است. دوره دوم ریاست جمهوری او با دوره اول او تفاوتهای خیره کنندهای دارد. این تفاوتها گاه تا حدی است که ما با دو شخص و دو شخصیت کاملاً متفاوت که تنها در نام و نام خانوادگی اشتراک دارند مواجهیم.»
وی دلیل این تغییر را در اطرافیان «فاسد فکری و مالی» میداند که میخواهند «با توسل به شیوههای عوامگرایانه و غیر توحیدی» رای مردم را بخرند.
دژاکم حضور این افراد در «سایه رئیس جمهور خدوم و خوش سابقه، و رجحان یافتن آنان بر مؤمنان دلسوز و ناصحان مشفق» را خطری برای محمود احمدینژاد ارزیابی کرده است.
«فرصتی که باید غنیمت شمرد»
مخالفان و منتقدان دولت و حکومت در این ماجرا نقطه نظرات متفاوتی دارند. از توصیه به در پیش گرفتن سیاست سکوت توسط اطلاحطلبان در این منازغه تا جنگ زرگری خواندن آن.
نویسنده وبلاگ «دولت ملی» مینویسد که تحلیلهای «دایی جان ناپلئونی» را قبول ندارد و نزاع میان احمدینژاد و خامنهای را «جنگ قدرتی هولناک» میخواند.
این وبلاگنویس منتقد حکومت، با اشاره به بالاگرفتن زمزمهی استیضاح احمدینژاد توسط مجلس، آن را تهدید سیاسی که احتمال وقوعش چندان نیست میداند و مینویسد«احتمال برپایی جلسهای برای استیضاح دولت امری است که بیشتر از احمدینژاد و تیمش خود خامنهای از آن نگران است»
به باور این بلاگر، آیتالله خامنهای همچنان قصد حمایت از «دست پرودهاش» را دارد حتی اگر این حمایت «به صورت ظاهری» باشد.
وبلاگ «دولت ملی» با برشمردن زنجیرهی اتفاقاتی که از زمان اعلام استعفای مصلحی آغاز شده معتقد است که احمدینژاد با اطلاع از «نقطه ضعف خامنهای در حال هموار نمودن سطوح ناهموار برای انتخابات آینده» است.
این بلاگر با اشاره به اینکه رهبر ایران تلاش میکند ۲ سال باقیمانده از دولت دهم را با کمترین تنش و مشکل به پایان ببرد به استراتژی سوی دیگر ماجرا اشاره میکند:«تیم احمدینژاد-مشایی به نیکی میداند که پایان این دو سال یعنی پایان عمر فعالیت سیاسی آنها و در صورتیکه روند تحرکات به گونهای رقم نخورد که بتوانند همچنان دولت را در دست داشته باشند برای همیشه حذف خواهند شد.»
تهدید احمدینژاد، تجدید پیمان با رهبری
لحن وبلاگنویسان اصولگرا در فضای مجازی همچون فعالان سیاسی عرصه عمومی متفاوت است: حمایت مشروط، انتقاد و تهدید.
پویان نویسنده وبلاگ گروهی «لجمن» نامهای را خطاب به محمود احمدینژاد منتشر کرده که ادبیات تند و سرزنش آمیز دارد.
وی با اشاره به سابقه «درخشان» رییس دولت دهم، از وی میپرسد که آیا میداند ازچشم «امت حزبالله» افتاده است.
این بلاگر حامی رهبر ایران با اشاره به اینکه محمود احمدینژاد به علت حمایتهای آیتالله خامنهای در مقابل اعتراضات مردمی سال ۱۳۸۸ به وی «مدیون» است مینویسد: «آیا موقع آن نرسیده است که مشایی وگروه کثیفش را که دنبال مسئلهسازی برای نظام و ناراحت کردن رهبری هستند به زبالهدان تاریخ بفرستی؟»
در نقد احمدینژادیها
امید حسینی نویسنده وبلاگ «آهستان» از بلاگرهای اصولگرایی است که در چند سالهی اخیر مطالب بسیاری در حمایت از دولت اول و دوم احمدینژاد نوشته است.
این بلاگر به سابقه خود به عنوان یک «احمدینژادی» اشاره میکند و درتوصیف این صفت مینویسد: «احمدینژادی لقبی بود که ما را از دیگر افراد جریان اصولگرایی جدا میکرد. احمدینژادی یعنی اینکه تنها یک نفر میتواند انقلاب را از خطر سقوط و انحراف نجات دهد. احمدینژادی یعنی اینکه همه آدمها حتی اصولگراها برای نابودی احمدینژاد برنامه دارند و ما باید در برابر همه آنها بایستیم.»
نویسنده وبلاگ «آهستان» به بسط این مفهوم در طول این سالها اشاره میکند که «از نگاه احمدینژادیها حق همیشه با احمدینژاد بود و احمدینژاد هم همیشه با حق!» و به همین دلیل «نگاه شک آلود و اهانت آمیز، دامن علما و مراجع را هم گرفت و باز هم معیار قضاوت درباره مراجع، حمایت و یا عدم حمایت آنها از دولت و احمدینژاد شد.»
امید حسینی مینویسد که کمترین تاثیر این رفتار «بدگمانی جوانان حزباللهی» نسبت به مراجع تقلید و شخصیتهای مذهبی و سیاسی انقلاب بود.
این وبلاگنویسان معتقد است جریان احمدینژادیها پس از ماجرای انتخاب اسفندیار رحیم مشایی به معاون اولی و عزل وی به دستور رهبری از هم پاشید و چند تکه شد.
گروهی که معتقد بودند باید همچنان از «دولت اصولگرا» حمایت کرد تا مخالفان قدرت نگیرند، گروهی دیگر مشکلات را متوجه مشایی می دیدند و برای جدایی رییس دولت و رییس دفترش تلاش میکردند.
گروه سوم آنهایی بودند که به کلی از احمدینژاو و دولتش نا امید شدند و آخرین گروه به باور این بلاگر در دیدگاههایشان تجدیدنظر کردند و متوجه افراط و تفریطهای خود شدند.
امید حسینی در پایان یادداشتش می نویسد: «من با اینکه دیگر خودم را احمدینژادی نمیدانم ؛ و به این نتیجه رسیدهام که دیگر به کسی اطمینان مطلق نداشته باشم مخصوصا در عرصه سیاست!»
«شبان این رمه سرگشته»
جدای از ماجرای کشمکش میان رهبر و رییس دولت، عملکرد آیتالله خامنهای نیز مورد توجه بسیاری از وبلاگنویسان قرار گرفته است.
حامیان رهبری آنرا «حکیمانه، روشنگرانه و فصل الخطاب» میدانند و منتقدان حکومت و حتی برخی حامیان دولت میگویند رهبری از حدود اختیاراتش عدول کرده است.
آرمان، نویسنده وبلاگ «مجمع دیوانگان» عملکرد آقای خامنهای را تایید کننده این سخن محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران میداند که «گروهی رییس جمهور را یک تدارکاتچی میخواهند».
وی با اشاره به اینکه اگر بنابر روایت حاکمیت، محمود احمدینژاد منتخب ۲۴ میلیون ایرانی است چگونه اجازه ندارد وزرای کابینهاش را در چهارچوب بدیهیترین و طبیعیترین اختیارات خود تغییر دهد.
این وبلاگنویس منتقد حکومت مینویسد که به نظر میرسد: «این روزها اندک ابرهای تردید و ابهام از آسمان سیاسی کشور خارج میشوند و این را مدیون رهبری هستیم.»
آرمان اضافه میکند که رهبری پردهها را برانداخته و به صراحت به همگان گوشزد میکند که «تا من زنده هستم تنها این من هستم که تصمیم میگیرم. خواه در مورد سیاستهای کلی نظام، خواه در مورد عزل و نصب مدیران و خواه در مورد نامگذاری خودروهای تولید شده در کشور. این سرانجام طبیعی تمامی کسانی است که خود را دارای "ولایت مطلق" بدانند.»
مهدی محسنی
تحریریه: یلدا کیانی