احتمال درگیری نظامی میان اسرائیل وایران تا چه اندازه است؟
۱۳۹۷ فروردین ۲۹, چهارشنبهرسانههای اسرائیل با انتشار تصاویری ماهوارهای مدعی شدهاند که این تصاویر حاکی از حضور نظامی ایران در پنج پایگاه نظامی در سوریه است. یکی از این تصاویر از فرودگاه مهرآباد تهران است، با این حال اسرائیل بر این مساله پافشاری دارد که ایران در حال گسترش نیروی نظامی خود در سوریه است ودارد به تهدیدی جدی برای این کشور تبدیل میشود. از این رو اسرائیل نیز باید خود در برابر این تهدید را آماده کند.
در روزهای اخیر بمباران پایگاههای جبل عزان در نزدیکی حلب و تی ۴ در حمص درخاک سوریه به اسرائیل نسبت داده شد. اسرائیل مسئولیت انجام این حملات را به شکل رسمی نپذیرفت، اما اصراری هم برای تکذیب آن از خود نشان نداد. در مقابل ایران نیز که شماری از نیروهای خود را در این حملات از دست داده، تهدید کرده است که پاسخ بمبارانهای اسرائیل را دیر یا زود خواهد داد. این تنشها به نگرانی پیرامون احتمال یک درگیری نظامی میان دو کشور دامن زده است. آیا اسرائیل و ایران واقعا در آستانه رودرویی با یکدیگر قرار گرفتهاند؟
دویچهوله نظر مهدی طلعتی، کارشناس مسائل امنیتی را در این زمینه پرسیده است.
دویچه وله: به نظر شما خطر یک درگیری نظامی مستقیم میان ایران و اسرائیل چقدر جدی است و تحت چه شرایطی ممکن است رخ دهد؟
طلعتی: اگر به تاریخچه درگیریها و دشمنیهای دو کشور دقت بکنیم به این نکته میرسیم که این دو کشور همیشه در برخوردهای عملی یک خط قرمزی را با همدیگر حفظ کردهاند. ممکن است که در لفاظیهای سیاسی به هم حمله کرده باشند و حتی تنش خیلی بالا گرفته باشد، ولی همواره سعی کردهاند که بحران در حدی کنترل بشود که به مراحل بالا تصاعد پیدا نکند.
انتشار این عکسها هم گوشزد کردن همان خطوط قرمز به ایران است که باید در همجواری با اسرائیل رعایت کند. هرچند اسرائیل قبلا هم گفته است که این مساله را هیچوقت قبول نخواهد کرد. اما در هرصورت واقعیت این است که در پنج سال گذشته ایران پایگاههای خود را در آنجا ساخته است و این پایگاهها یک شبه شکل نگرفتهاند و خیلی مشخص است که دو کشور باید خطوط قرمز را برای یکدیگر به صورت واضح ترسیم کنند.
پس به نظر شما از این خطوط قرمز، علیرغم بمباران جبل عزان و تی ۴ و تلفات ایران در این دو پایگاه، هنوز عبور نشده و بعید هم هست که به زودی به یک بحران جدی تبدیل شود؟
من هنوز اعتقاد ندارم که این خطوط سست شده باشند یا دو طرف خود را ملزم به حفظ آنها ندانند. این اولین بار نیست که نیروهای ایرانی توسط بمبارانهای هوایی اسرائیل کشته میشوند.
بله ولی این بار این مسئله خیلی بیشتر برجسته شده است، چرا؟
به این دلیل که وضعیت منطقه به شکلی است که اسرائیل بدش نمیآید با برجسته کردن این قضیه، نه خودش بلکه یکی از قدرتهای جهانی را در مقابل ایران قرار دهد. کاری که عربستان سعودی هم دارد در منطقه انجام میدهد. به نظر من اگر قدر مطلق قدرتهای جهانی را از قضیه حذف بکنیم، اسرائیل به دلیل منافعی که دارد هیچ وقت وارد جنگ مستقیم با ایران نخواهد شد و ایران هم به خاطر منافعی که در منطقه دارد، هیچوقت وارد جنگ (با اسرائیل) نخواهد شد. خطر اصلی این جاست که این تنش از ایران و اسرائیل به سمت یکی از قدرتهای جهانی و خصوصا آمریکا سوق پیدا کند و آمریکا به حمایت از اسرائیل وارد قضیه شود.
ولی چقدر این احتمال وجود دارد؟ آن هم برای آمریکایی که همین الان هم به نظر نمیرسد در سوریه استراتژی روشنی داشته باشد؟
مسئله اصلی همینجاست. دولت آمریکا سیاست واحد و مشخصی را نه تنها در قبال خاورمیانه، بلکه در هیچ کدام از سیاستهای جهانی خود دنبال نمیکند. سوریه تبدیل به صحنه شطرنج آمریکا و متحدانش با روسیه و متحدانش شده است. مبهم بودن سیاستهایآمریکا درمنطقه پیشبینی بلند مدتتر را دشوار میکند. به همین دلیل هم در ابتدا گفتم اگر فاکتور قدرتهای جهانی را حذف کنیم، ایران و اسرائیل به خاطر منافعی که در منطقه دارند، به هیچ وجه وارد یک جنگ تمام عیار که دو کشور را دربر بگیرد، نخواهند شد.
کدام منافع باعث میشود که این دو از درگیری جدی پرهیز کنند؟
مثلا ایران میخواهد قدرت منطقهایخود را حفظ کند. قدرتی که در سی چهل سال گذشته به تدریج ساخته شده و نفوذ ایران را گسترش داده است. ایران متوجه این مساله هست که اگر وارد جنگ با اسرائیل بشود، آمریکا هم به طبع آن به پشتیبانی اسرائیل خواهد آمد و این باعث میشود توانایی و نفوذ ایران در منطقه از آن سلب شود.
ایران میخواهد راه لجستیکی مهمترین متحدش در منطقه یعنی حزبالله باز بماند. یک جنگ گسترده این راه را به کلی بر حزبالله خواهد بست.
شما میگویید که اگر جنگی میان ایران و اسرائیل دربگیرد و آمریکا وارد معادله شود، آنگاه تلاش میکند نفوذ ایران در منطقه را ازبین ببرد و توانایی ایران را سلب کند. خوب آیا آمریکا در هرحال به دنبال چنین هدفی نیست؟
مشکلات ایران و آمریکا قبل از آن که امنیتی باشند، مشکل عدم ارتباط سیاسی مستقیم با یکدیگر است. اگر به وضعیت فعلی کره شمالی و آمریکا نگاه کنیم میبنیم که به مجرد ایجاد یک خط مستقیم ارتباطی دو طرف به دنبال این هستند که مشکلات مابین خود را حل کنند. وقتی هم به دوره آقای اوباما برگردیم، میبنیم که با باز شدن یک کانال کوچک ایران امتیازات زیادی از آمریکا درمنطقه میگیرد. یعنی حمایت آمریکا دوباره برمیگردد به متحدین سنتی خودش. البته نه به صورت مستقیم با ایران، بلکه به نوعی تعامل منطقهای با ایران. چیزی که در دولت آقای ترامپ متاسفانه نمیبینیم. در این میان متغیرهای بسیاری هستند که میتوانند تاثیر بگذارند. از جمله رابطه عربستان با متحدانش. به همین دلیل کافی است یک حرکت حساب نشده رخ دهد یا یکی از طرفین اشتباه کند، تا موضوع جدی شود. ولی به نظر من تا جایی که طرفین حواسشان جمع است، چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.
یک فاکتور دیگر هم روسیه است. آمریکا دقیقا نمیداند که در صورت حمله به منافع ایران و پایگاههای آن به صورت گسترده واکنش روسیه چه خواهد بود. ما هم این را نمیدانیم چون روسیه تا به حال پای هیچیک از متحدانش در جنگهای منطقهای نایستاده است. به غیر از سوریه که آنهم به خاطر منافع استراتژیکاش است. بنابراین متغیرهایی در این معادله وجود دارد که پیشبینی آنها برای هر تحلیلگری مشکل است.
یکی از این متغیرها هم عربستان سعودی و ائتلاف گستردهای است که میخواهد ازکشورهای عرب منطقه درست کند و با نیروهای آن وارد سوریه شود. این چقدر میتواند به تنشها دامن بزند؟
اول باید دید که عربستان و متحدینش چقدر امکان ورود به خاک سوریه را دارند. شما هیچ تحرک نظامی گستردهای را نمیتوانید در آنجا انجام دهید، مگر با رضایت یا حداقل چشمبستن روسیه انجام شود. ولی چنین نشانهای دیده نمیشود که روسیه حاضر باشد بگذارد عربستان یا متحدین آن وارد سوریه شوند.
اگر این طور است، پس چرا عربستان آن را اعلام میکند؟
مساله این است که درسطح منطقه یک سری جنگ کلمات وجود دارد. این جنگ کلمات مانع ازآن است که وقایع به صورت درست دیده شود. به نظرمن در جهان واقع فعلا ما شاهد این نخواهیم بود که عربستان سعودی جدای از حملات لفظی در عمل دست به حرکتی بزند.