آیا کرونا به حکمرانی اندیشه پوپولیستی در جهان پایان میدهد؟
۱۳۹۹ اردیبهشت ۸, دوشنبهویروس کووید-۱۹ جهان را به چالش کشیده است. ویروسی که نه به مرزهای جغرافیایی احترام مینهد و نه به رنگ جلد پاسپورت کشورهای گوناگون توجهی دارد. نه نژاد و دین و مذهب میشناسد و نه فقیر و ثروتمند. چالشی بزرگ که میتواند تاریخ را به دو دوره پیش و پس از خود تقسیم کند.
ویروس کووید-۱۹ نه تنها کارآمدی مدیریت بحران دولتها را به چالش کشیده بلکه بازنگری در باورهای دینی و جهانبینیهای سیاسی را الزامآور ساخته است.
اینکه جهان پس از غلبه بر کرونا چگونه جهانی خواهد بود، معمایی است که تنها با کمک تخیل و حدس و گمان میتوان برای آن پاسخی یافت. زمانی شیوع طاعون در اروپا ره به رنسانس برده بود. آیا لرزههای برخاسته از شیوع ویروس کووید-۱۹ نیز میتواند گرایشهای پوپولیستی را مهار کرده و به حکمرانی اندیشه پوپولیستی در بسیاری از کشورهای جهان پایان دهد؟
به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
رابطه پوپولیسم و کرونا یکی از آن عرصههایی است که ظرف ماههای گذشته به طور وسیع در کانون توجه بسیاری از تحلیلگران و مفسران در جهان قرار گرفته است.
برخی از تحلیلگران با اشاره به عملکرد ضعیف دولتهای آمریکا و بریتانیا در مقابله با بیماری کرونا از بنبست خرد کننده پوپولیسم در جهان سخن گفتهاند و برخی دیگر رهایی از اندیشههای پوپولیستی در دوران پساکرونایی را امری محتمل دانستهاند. اما آیا بهراستی میتوان تاثیر کرونا بر پوپولیسم را تاثیری ویرانگر و چه بسا مرگبار دانست؟
پوپولیسم و کرونا
پیش از پرداختن به رابطه بین پوپولیسم و کرونا باید بین اندیشههای پوپولیستی و عملکرد سیاستمداران پوپولیست در جهان تفاوت قائل شد. از این رو، باید تاثیرات احتمالی کرونا بر پوپولیسم را در دو عرصه متفاوت پی گرفت: پوپولیسم بمثابه یک گرایش سیاسی و پوپولیسم بمثابه یک روش حکمرانی.
تحلیلهای منتشر شده درباره پوپولیسم حکایت از آن دارند که نمیتوان به پوپولیسم بهمثابه یک گرایش سیاسی واحد نگریست. پوپولیسم میتواند با گرایشهای سیاسی بس متفاوتی همراه شود. از پوپولیسم دینی نوع جمهوری اسلامی تا پوپولیسم ناسیونالیستی جبهه ملی مارین لوپن در فرانسه، از گرایش پوپولیستی و چپ جنبش پودموس در اسپانیا تا پوپولیسم راستافراطی رودریگو دوترته در فیلیپین.
کم نیستند تحلیلگرانی که بحران برخاسته از بیماری کرونا را از منظر اقتصادی با پیامدهای بحران مالی سال ۲۰۰۸ و حتی بحران اقتصادی سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲ مقایسه کردهاند. بحرانهایی که تاثیری عمیق بر اقتصاد جهانی داشتند.
اما این مقایسه، عملا دامنه تاثیرات بیماری کرونا را تنها به عرصه اقتصادی و مالی آن فرومیکاهد. گستره تاثیرات بیماری کرونا، فراتر از حیات اقتصادی کشورها و مناسبات بازرگانی بینالمللی بوده و عملا حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را نیز شامل میشود.
بنابراین پاسخ این پرسش که آیا جهان پساکرونایی جهانی متفاوت از جهان کنونی خواهد بود، بیتردید مثبت است. اما کسی به درستی نمیداند که دامنه این تفاوت و دگرگونی چه خواهد بود.
کس مود یکی از اندیشمندانی است که به پدیده افراطگرایی و پوپولیسم در آمریکا و اروپا پرداخته است. او در مقالهای که اخیرا برای روزنامه گاردین نوشته، بحران مالی برخاسته از بیماری کرونا را با بحران مالی سال ۲۰۰۸ مقایسه کرده و اعلام کرده است که در آن هنگام نیز بسیاری از تحلیلگران از تحولات عمیق اقتصادی و اجتماعی جهان پس از آن بحران مالی سخن گفته بودند.
پیشبینیهایی که عملا متحقق نشدند. به باور کس مود، بانکهای آمریکا پس از پایان آن بحران مجددا بزرگ و بزرگتر شدند، قدرقدرتی وال استریت ادامه یافت و حتی دانه درشتهای مسئول بحران مالی آمریکا هیچ یک زندان را از درون تجربه نکردند. او خواستار خویشتنداری تحلیلگران در ارائه پیشبینیهایی پیرامون بنبست پوپولیسم و یا مرگ پوپولیسم در اثر شیوع بیماری کرونا شده است.
عملکرد سیاستمداران پوپولیست
نگاه تحلیلگران بیشتر متوجه عملکرد دونالد ترامپ و بوریس جانسون در مقابله با بیماری کرونا است. حال آنکه عملکرد سیاستمداران پوپولیست در مقابله با بیماری کرونا تنها به این دو نفر محدود نمیشود.
قدرتگیری ترامپ در آمریکا و پیروزی پوپولیستها در بریتانیا در جریان رفرنداوم برگزیت را نمیتوان صرفا ناشی از "رای اعتراضی" مردم به سیاستهای جاری این کشورها دانست.
ترامپ زمانی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی رسید که اقتصاد آمریکا ظرف هشت سال حکومت باراک اوباما در موقعیت بسیار خوبی قرار داشت. اقتصاد آمریکا هشت سال به طور پیاپی شاهد رشد بود. پیروزی نایجل فاراژ و پوپولیستهایی همچون بوریس جانسون در ماجرای رفرنداوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نیز در لحظهای کسب شد که اقتصاد بریتانیا با پدیده رشد روبهرو بود.
از این منظر نمیتوان رشد و تقویت گرایشهای پوپولیستی در اروپای غربی و آمریکا را ناشی از بحرانهای مالی دانست. از آن جمله میتوان به افزایش نفوذ حزب پوپولیست "آلترناتیوی برای آلمان" اشاره کرد. این حزب در شرایطی بر دامنه نفوذ خود افزود که اقتصاد آلمان بسیار قویتر از دل بحران مالی سال ۲۰۰۸ بیرون آمده بود.
اینکه چرا و چگونه گرایشهای پوپولیستی در جهان تقویت شدند، یک موضوع است و اینکه بیماری کرونا از چنان ظرفیتی برخوردار است تا برای سیاستمداران پوپولیست تبدیل به چالشی بزرگ شود، موضوعی دیگر.
عملکرد ترامپ در آمریکا و سیاستهای ژائیر بولسونارو، رئيس جمهور برزیل از یک سو و سیاستهای دولت بوریس جانسون در بریتانیا در عرصه مقابله با شیوع بیماری کرونا را میتوان نمونههایی از سیاستهای پوپولیستی در مقابله با کرونا دانست.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
دونالد ترامپ مدتها بیماری کرونا را یک بیماری خفیف ارزیابی کرده بود که توسط رسانهها تبدیل به غولی شده است. او با تشدید محدودیتها در آمریکا مخالفت ورزیده و از تظاهرات مخالفان محدودیتهای اجتماعی آشکارا جانبداری کرده است. بولسونارو حتی شخصا در تظاهرات مخالفان این محدودیتها در برزیل شرکت کرده بود.
در بریتانیا نیز وزیر بهداشت و درمان دولت جانسون، مت هنکوک عملا ناگزیر شد از مواضع مشاور امور پزشکی دولت، پتریک ولانس فاصله بگیرد. ولانس تنها راه مقابله با بیماری کرونا را ابتلای ۴۰ میلیون از شهروندان بریتانیا به این بیماری دانسته بود. آنچه که درباره آن عملا سکوت شده بود شمار قربانیان اجرای چنین سیاستی بود. بر اساس ارزیابیها، چنین سیاستی میتوانست به بهای جان ۲۵۰ هزار نفر تنها در بریتانیا تمام شود.
شمار بالای قربانیان در آمریکا و بریتانیا به انتقادهای بسیاری علیه سیاست دولتهای این دو کشور دامن زده است.
ناکارآمدی دولت ترامپ و جانسون در مقابله با بیماری کرونا به حدی بوده است که بسیاری از تحلیلگران در رسانهها و شبکههای اجتماعی نتایج حاصله از اجرای چنین سیاستی را بنبست پوپولیسم دانسته و مارکوس فلدنکیرشن در مقالهای که برای اشپیگل نوشته است، از آمیزش مرگبار پوپولیسم و ویروس کووید-۱۹ سخن گفته است.
کرونا و پاسخ متفاوت پوپولیستها
چنانکه گفته شد پوپولیسم یک جهانبینی، یک رویکرد واحد نسبت به جهان نیست. فرید زکریا، نظریهپرداز و خبرنگار نشریه تایم پوپولیسم را بمثابه گرایشی علیه لیبرالیسم تعریف کرده است. حال آنکه خرت ویلدرز، پوپولیست نامآشنای هلند، با شعارهای لیبرالی و با بزرگنمایی درباره خطر اسلام برای ارزشهای لیبرالی جامعه هلند به میدان آمده است.
در حالیکه خرت ویلدرز مشکلی با مصرف مواد مخدر در هلند ندارد، رودریگو دوترته، رئیس جمهور فیلیپین در مبارزه با قاچاق مواد مخدر اقدام به اعدام و کشتن هزاران نفر نموده است.
کس مود از این رو، از پوپولیسم همچون زرورقی سخن گفته که میتواند به هر نوع جهانبینی و گرایش سیاسی بچسبد. از این منظر، پوپولیسم جریانی واحد و متعلق به گرایشهای راست و ناسیونالیست نیست و میتواند باورهای چپ را نیز دربرگیرد.
در ارتباط با کرونا، رهبران پوپولیست احزاب و دولتهای مختلف واکنشهای گوناگونی از خود نشان دادهاند. در حالی که عملکرد ترامپ و جانسون در مقابله با کرونا همه روزه از سوی رسانههای آزاد کشورهای آمریکا و بریتانیا مورد نقد قرار گرفته است، در برخی دیگر از کشورها، رهبران پوپولیست فارغ بال سیاستهای خود را دنبال کردهاند.
برخی از رهبران با بهرهگرفتن از بحران کرونا بر محدودیتهای اجتماعی و سیاسی در کشورهای خود افزودهاند. نارندرا مودی، نخستوزیر هند و رهبر حزب ناسیونالیست بهاراتیا جاناتا از کرونا برای آرام کردن فضای سیاسی این کشور و پایان دادن به اعتراضات سیاسی در هند بهره گرفته است.
در کشورهای اروپای شرقی و از آن جمله در مجارستان و لهستان، بهرغم نازل بودن دامنه شیوع بیماری کرونا، دولتهای این دو کشور بر گستره کنترل سیاسی خود بر فعالیت احزاب و رسانهها افزودهاند.
در اسرائیل بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این کشور نیز در سایه بحران برخاسته از کرونا نه تنها تشکیل یک دولت وحدت ملی را به بنی گانتس، رهبر لیست آبی و سفید تحمیل کرده، بلکه عملا خود را از پیگرد قضایی مربوط به پرونده فساد مالی خلاص کرده است.
در ایران نیز، دولت حسن روحانی با بهره گرفتن از بحران کرونا و ایجاد محدودیتهای سیاسی مانع از تکرار ناآرامیهای آبانماه در کشور شده است.
کس مود از این رو بر این باور است که با عزیمت از رویکرد متفاوت رهبران پوپولیست در قبال بحران کرونا، نمیتوان سرنوشت واحدی برای آنان در دوران پساکرونایی قائل شد.
تحلیلگر روزنامه گاردین مینویسد که برخی از پوپولیستها به علت عملکرد ناموفق خود در مهار بحران ناشی از کرونا قطعا آسیب میبینند، حال آنکه شاید برخی دیگر در همین رابطه حتی تقویت شوند و یا وضعیتشان تفاوت چندانی با دوره پیش از شیوع کرونا نکند.
با عزیمت از تحلیل کس مود، پیش بینی پایان گرایشهای پوپولیستی و شکست پوپولیسم در دوران پساکرونایی، منطقی و واقعی نیست. به سخن دیگر، پایان دوره زمامداری این یا آن رهبر پوپولیست به معنای نابودی و پایان پوپولیسم نیست.