آیا چرخ دولت جدید در چرخه هستهای پنچر میشود؟
۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه
تحریمها به پستوی خانهمردم رسیده و کمبود دارو و گرانی مواد غذایی از خطوط قرمز زندگی دارد عبور میکند. گذشته از بخشی از حکومت که به «یمن» تحریمها ثروتمندتر میشود، بقیه در عذابند. حسن روحانی در مناظرههای انتخاباتی گفت «باید چرخ هستهای بچرخد، اما چرخ زندگی مردم هم بچرخد.» اما با شروع تحریمهای جدید، این سخنی کهنه است.
صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی و تحلیلگر مسایل ایران میگوید اگر حسن روحانی نتواند در زمینه هستهای موفقیتی به دست آورد، دیگر مهم نیست در داخل چه میکند. هر کاری که بکند، عملاً شکستخورده است.
او معتقد است که حسن روحانی باید بعد از دهسال یک سئوال اساسی و بنیادی را مطرح کند، اینکه «بالاخره ایران برای هستهای است یا هستهای برای ایران است؟ آیا هستهای آمده که وضعیت ایران را بهتر کند، یا اینکه ایران و ۷۵ میلیون باید فدای مسئله هستهای شوند؟»
حسن روحانی در مناظرههای انتخاباتی از جمله «افتخارات» دورهای را که خود مذاکره کننده ارشد هستهای بود، افزایش سانتریفوژها قلمداد کرد. اما صادق زیباکلام میگوید زمان آن رسیده که رهبران ایران به مردم بگویند « برنامه هستهای با این وضعیتی که پیدا کرده، آیا اصلاً توانسته است کمکی به اقتصاد و منافع ملی ما کند؟ یا اینکه نه، این نه تنها یار شاطر نبوده که آمده بار خاطر شده است؟»
روحانی مجبور است تعارف را کنار بگذارد
به نظر این تحلیلگر آقای روحانی مجبور است این پرسش دشوار را «خیلی خیلی محترمانه مطرح کند» که مابهازای برنامه هستهای برای مردم چیست؟
«روحانی این آهنگ همیشگی را تکرار نکند که برنامه هستهای حق ماست و این حق باید به رسمیت شناخته شود. چون واقع مطلب این است که کسی اصلاً منکر این حق نشده. هیچگاه غربیها، اتحادیه اروپا و آمریکا نگفتهاند که نه ایرانیها شما حق غنیسازی ندارید، شما حق ندارید اصلاً هیچ جور فعالیت هستهای داشته باشید. مشکل و مناقشه اساسی این است که باید این اعتماد به وجود آید.»
ولی این اعتماد چگونه به وجود میاید، زمانی که شروع دولت روحانی مصادف است با بدترین شرایط اقتصادی در هشت سال اخیر و اوج تحریمها؟ صادق زیبا کلام میپذیرد که این کاری دشوار است و اساسا کار روحانی به تنهایی نیست: « به نظر من به نخبگان فکری مملکت، اساتید دانشگاه، روشنفکران، مطبوعات، نویسندگان، روزنامهنگاران... ببینید، فرهیختگان هم که دلشان میسوزد برای این مملکت و برای ایران و درد این نظام را دارند، آنها هم باید کمک کنند. آنها اگر به آقای روحانی کمک نکنند، او نمیتواند به تنهایی این کار را بکند.»
بردن سوالهای بنیادین به میان مردم
به نظر او مطبوعات باید این سوال بنیادی را به میان مردم ببرند که «بعد از ۱۰ یا ۲۰ سال که ما این همه هزینه کردهایم برای برنامه هستهایمان، در نهایت اکنون بعد از دو دهه چه به دست آوردهایم؟ کره شمالی که تا به آخرش رفته، پاکستان که تا به آخرش رفته و به آن مفهوم هم درست کردهاند، چه گلی از نظر پیشرفت و توسعه اقتصادی و صنعتی توانستهاند به سر مملکت خودشان بزنند که حالا جمهوری اسلامی ایران بتواند بزند.»
و یا این سوال که « این برقی که قرار است در نیروگاه هستهای تولید شود، قرار است برای مصرف کننده کیلوواتی چند تمام شود ؟ آیا پولش را میخواهند از مصرف کننده بگیریم، نمیخواهیم از مصرف کننده بگیریم؟ مصرف کننده ایرانی اصلاً حاضر است این قدر هزینه بپردازد برای انرژی هستهای یا حاضر نیست؟ اصلاً از او پرسیدهایم که آیا تو انرژی هستهای میخواهی که برقش صدها تومان کیلوواتی برایت تمام میشود یا نه؟»
بسته تحریم بهتر از "دسته گل"
به دنبال تحریمهای آمریکا برای بسیاری این سوال مطرح شد که اگر روی کار آمدن روحانی برای غرب نشانهای مثبت بود، پس چرا در اولین قدم، یکی از سنگینترین تحریمها باید بر شانههای دولتی سنگینی کند که هنوز نیامده است؟
اگرچه گفته میشود که سنای آمریکا این تحریمها را شش ماه پیش تصویب کرده بود، اما باز این سوال مطرح است که آیا رئیس جمهوری آمریکا این اختیار را نداشت که جلوی آنها را بگیرد؟
صادق زیبا کلام میگوید «اگر آمریکاییها بیایند و دسته گلی یا پیام مثبتی را برای یک رئیس جمهور انتخابشده در ایران بفرستند، بلافاصله اصولگراها و جناح راست حمله میکنند به آن رئیس جمهور و میگویند بفرمایید، این آدم آدم آمریکا بوده و ببینید آمریکاییها چه قدر خوشحال هستند از اینکه ایشان انتخاب شدهاند. اگر علیهاش موضعگیری کند، بلافاصله اصولگرایان میگفتند ببینید، پرچم سفید نشان آمریکا دادن فایده ندارد و اینها هنوز آقای روحانی نیآمده، شروع کردهاند به آقای روحانی حمله کردن.»
به باور او و بسیاری تحلیلگران، دیگر این فقط جریانات و جناحهای تندرو اصولگرا درون ایران نیستند که خواهان رویارویی شدیدتر هستند. محافظهکاران دستراستی اسرائیل و آمریکا نیز «ترجیح میدهند آقای سعید جلیلی انتخاب میشد.»
زیباکلام حتی معتقد است که اگر غربیها در این مقطع در مقابل ایران کوتاه میآمدند و نتیجهای نمیگرفتند، کارتهای روحانی در مذاکرات بعدی به مراتب دشوارتر میشد: «تندروهای غربی، آقای نتانیاهو و همکاران و دوستانشان در اسراییل و طیف گسترده جناح راست در داخل کنگره و سنای آمریکا، آقای اوباما را از فردای چنین روزی زیر فشار میگذاشتند که آقا ببینید شما یک گام عقبنشینی کردید، هیچ چیزی نگفتند و انگار نه انگار. دیدید در برابر ایران نباید کوتاه آمد! این باعث میشد که غربیها در مذاکرات آینده که با آقای روحانی میداشتند، شرایط را خیلی سختتر میکردند.»