آیا ایران واقعاَ از توافق ادلب راضی است؟
۱۳۹۷ شهریور ۲۷, سهشنبهموضع دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، با آنچه در نشست ۱۶ شهریور سران ایران، روسیه و ترکیه در تهران، هدف گرفته بود در تعارض آشکار است. پیش از نشست تهران، ظریف در یک بازه زمانی شش هفته ای تلاش زیادی برای پایان دادن به جنگ سوریه به کار برد، اما در این نشست جمهوری اسلامی با پیشنهاد رئیس جمهور ترکیه در مورد اعلام آتش بس در ادلب مخالفت ورزید و از آزادی کامل این استان به وسیله ارتش سوریه پشتیبانی کرد.
جمهوری اسلامی پس از هدردادن ده ها میلیارد دلار سرمایه ملی و قربانی کردن بیش از ۲ هزار نیرو در سوریه، با آغاز تحریم های تازه آمریکا خود را از ادامه این سیاست ناتوان می یابد. پس امیدوار بود که با جذب موافقت روسیه و ترکیه با یک حمله بزرگ ارتش سوریه به ادلب گروه های مسلح شورشی مستقر در این استان را وادار به عقب نشینی یا تسلیم کند و به جنگ هفت ساله سوریه پایان دهد. جنگی که بی تردید اگر پشتیبانی مسکو و تهران از دمشق نبود، چه بسا در همان ماههای نخست، پیش از آن که بنیادگرایان اسلامی وارد میدان شوند، پایان می یافت.
جنگی که بدون تهران و مسکو طولانی نمی شد
ناظرانی که در ۷ سال گذشته روند امور را در سوریه با دقت دنبال کرده اند، می دانند که اعتراض های مردم سوریه در آغاز متوجه شخص بشار اسد نبود و حتی عکس های او را در تظاهرات خود حمل می کردند. شخص بشار اسد هم، که از آغاز ریاست جمهوری خود در ۱۷ ژوئیه سال ۲۰۰۰ سودای اصلاحات سیاسی و اقتصادی را در سر داشت، در سال ۲۰۱۱ هنوز در موقعیتی نبود که بخواهد برای کنترل اوضاع وارد یک جنگ خانمانسوز شود. او حتی برای آرام کردن مردم نخست وزیر کشور را هم برکنار کرد.
جمهوری اسلامی که از بدو تاسیس حکومت خود سوریه را تنها متحد واقعی خود درجهان عرب ارزیابی می کرد، پس از تاسیس حزب الله لبنان در دهه هشتاد قرن بیستم میلادی با توجه به اهمیت سوریه در رساندن جنگ افزار و کمک های نقدی و غیرنقدی به این گروه و نیز حمایتش از ایران در جنگ با عراق، مناسبات خود را با دمشق بیش از حد گسترش داد و حتی هر سال صدها هزار بشکه نفت رایگان یا به شدت ارزان در اختیار سوریه گذاشت.
جنبش مردم سوریه علیه فساد حاکم، در سال ۲۰۱۱ دو سال پس از سرکوب خونین جنبش سبز در ایران آغاز شد. پشتیبانان اسد در تهران اندکی بعد به گوش او خواندند که اگر کوتاه بیاید، ممکن است به سرنوشت حسنی مبارک مبتلا شود. پس بهترین راه مقاومت در برابر مخالفان است. آنها سرکوب جنبش سبز در ایران را به عنوان یک نمونه موفق در برابر دیدگان اسد قرار دادند. از قضا در سال های نخست جنگ داخلی، درعا و حمص و چند شهر دیگر سوریه شاهد وقوع صحنههایی بودند که انگار دقیقا در تهران سال ۲۰۰۹ و سرکوب جنبش سبز تمرین شده بود.
ادلب، آخرین مسلخ مخالفان؟
اکنون از جنگی که ایران و روسیه در تداوم آن نقش مهمی داشتهاند، هفت سال میگذرد. به پشتوانه حملههای هوایی روسیه و نبردهای میدانی نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی، ارتش تقویت شده سوریه توانسته است غیر ازبخش شرق کردنشین تحت پشتیبانی آمریکا و استان ادلب، تقریبا همه جای کشور را از وجود گروه های مسلح شورشی پاک کند.
برخی از این گروهها، البته همانطور که در محافل بینالمللی گفته میشود، اسلامگرایان رادیکالی هستند که اگر بر سوریه مسلط می شدند اوضاعی شبیه افعانستان دوران طالبان را بر این کشور مسلط میکردند. اما همه گروه های مسلح مخالف را اسلامگرایان تندرو و متعصب تشکیل نمیدهند. نظامیان جدا شده از ارتش و چندین گروه دیگر دارای نگرش دموکراتیک و سکولار هستند و چیزی جز آزادی و عدالت برای کشور خودشان نمیخواهند.
همه این گروه ها، خوب یا بعد، پس از باختن مواضع خود در سراسر سوریه، اکنون در استان ادلب تمرکز کردهاند که از یک سو به پایگاههای طرطوس و لاذقیه متعلق به روسها نزدیک است و از سوی دیگر یکی از چهار منطقه امن مورد توافق نشست آستانه محسوب میشود که مسئولیت آن را ترکیه به عهده گرفته است.
تلاش های جمهوری اسلامی در آستانه نشست سران سه کشور در تهران، تنها یک هدف داشت: مجاب کردن دمشق، آنکارا و مسکو به ضرورت پایان دادن به جنگ سوریه از طریق سرکوب و خلع سلاح گروه های مخالفی که تهران و دمشق همه آنها را تروریست می نامند. نظریه تهران این بود که با تسلط یافتن دمشق بر ادلب، جنگ پایان مییابد و دوران سازندگی آغاز خواهد شد. از سوی دیگر جمهوری اسلامی می کوشید روسیه و ترکیه را مجاب کند که اگر گروه های مسلح نابود یا خلع سلاح کامل نشوند، در هر لحظه میتوانند دمشق را تهدید کنند.
مقامهای جمهوری اسلامی برای زمینه سازی حمله بزرگ به ادلب و بازپس گرفتن این استان از سوی ارتش سوریه بارها به مسکو، آنکارا و دمشق سفر کردند و دستور کار سومین نشست سران سه کشور درتهران هم بر همین مسئله متمرکز شد.
نشست بی نتیجه در تهران
نشست تهران، در واقع همایش سران سه کشوری بود که خود به شدت با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم می کنند. روبل روسیه، لیر ترکیه و ریال ایران در یکی دو سال گذشته ارزش خود را به شدت از دست داده اند. هر سه کشور، به دلیل دشواری های داخلی بخش مهمی از توانائی خود را برای ادامه هزینه کردن در سوریه از دست داده اند. پس پایان جنگ می تواند هر سه کشور را راضی کند، منتهی راه ها برای رسیدن به این هدف متفاوت است.
نشست ۱۶ شهریور سران روسیه و ترکیه و ایران در تهران موفق نشد. ترکیه، حاضر به پذیرش پیشنهاد ایران و روسیه برای حمله بزرگ به ادلب و سرکوب مخالفان مسلح اسد نشد. اردوغان برای این مخالفت دلایل منطقی زیادی داشت. اول آن که مسئولیت تامین امنیت ادلب بر اساس توافق های پیشین نشست آستانه با او است. پس نادیده گرفتن این نقش از اعتبار آنکارا به شدت میکاست. دوم آن که برخی از گروههای مسلح شورشی سوری تحت پشتیبانی علنی و رسمی ترکیه هستند و خالی کردن پشت آن ها به اعتبار شخص اردوغان بیش تر آسیب می رساند. سوم و مهمتر از همه این که که در صورت حمله بزرگ ارتش سوریه به ادلب، صدها هزار تن از ساکنان دائمی یا موقت این منطقه ناگزیر به سمت مرزهای ترکیه هجوم می آوردند. ترکیه در حال حاضر با پناه دادن به بیش از سه میلیون پناهجوی سوری فشار سنگینی را تحمل می کند.
نشست سوچی، فارغ از دستاوردهایی که داشته یا نداشته باشد، در هر حال به دلیل عدم دعوت از روحانی یک ضربه روانی برای تهران بوده است که وزیرخارجه و دستگاه تحت ریاست او نمیخواهند به آن اعتراف کنند.
راه حل سوچی نیز، برخلاف مواضعی که ظریف و سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرده اند نمیتواند آن چیزی باشد که مقامهای جمهوری اسلامی از دو ماه پیش به خاطر تحقق آن همواره در راه بودهاند. شورشیان مسلح سوریه، همچنان در ادلب می مانند و تنها باید از به منطقه حائلی به پهنای ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر وارد نشوند تا امنیت سایر مناطق سوریه را به خطر نیاندازند. در حالی که جمهوری اسلامی خواستار عقب نشینی آنها از خاک سوریه، نابودی کامل یا تسلیم آنها بود.
با حذف ایران از تصمیم های سرنوشت ساز برای سوریه، روسیه در عمل نشان می دهد که تمایلی به تقسیم نفوذ خود در این کشور با جمهوری اسلامی ندارد. اسرائیل از آغاز سال ۲۰۱۷ میلادی تاکنون بیش از دویست حمله هوائی و موشکی به مناطقی در سوریه انجام داده که بسیاری از منابع می گویند اغلب آن ها محل نگهداری تجهیزات جنگی ایرانی ذخیره شده برای حزب الله لبنان بوده اند. روسیه با این که سیستم های دفاع موشکی اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰ را در خاک سوریه مستقر کرده، دست اسرائیل را در این زمینه باز گذاشته است.
پس گزافه گوئی نیست اگر بگوئیم در نشست سوچی روسیه نزدیکی به ترکیه را به همراهی با ایران ترجیح داده و شکست تازه ای را برای سیاستهای مداخله جویانه جمهوری اسلامی در منطقه رقم زده است. برای دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی نیز راهی باقی نمانده است که به جای اعتراض به حذف روحانی از این نشست مهم و سرنوشت ساز، به پذیرش نتایج آن تظاهر کند تا این حقیقت که دل بستن به همراهی پوتین یک اشتباه بزرگ است، از منظر افکار عمومی پنهان بماند.
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است، نه دویچهوله فارسی.