آموزش جنسی در مدارس ایران؛ تابویی قدیمی
۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبهنیما، ۳۹ ساله و ساکن تهران میگوید: «نوجوانی من در دورهای گذشته که هنوز اینترنت فراگیر نشده بود. در نتیجه برای من و تقریبا تمام دوستانم، فیلمهای ویدیویی پورن و گفتوگوهای شهوانی با افرادی که سه یا چهار سال از ما بزرگتر بودند، تنها منابع آگاهی جنسی بودند. تصویر غلطی که فیلمهای پورن از رابطه جنسی ارائه میدهند، باعث شد که من تا سالها بعد از ازدواج هم مسایل و ریزهکاریهای رابطه جنسی را از راه آزمون و خطا فرا بگیرم و زندگی زناشوییام شاهد ضربههای عاطفی فراوانی بود.»
تجربه نیما، شاید تنها یکی از معضلات عدم آگاهی نسبت به مسایل جنسی باشد. نوعی ناآگاهی که سرچشمه آن، عدم وجود آموزش جنسی برای نوجوانان و جوانان در مدارس و در سنینی است که شخصیت آنها در حال شکلگیری است.
نبود آموزش مسایل جنسی در مدارس، میتواند موجب بسیاری مشکلات از جمله اختلال در روابط قبل و بعد از ازدواج، بالا رفتن آمار طلاق، ضربهپذیر کردن افراد در روابط عاطفی و شیوع بیماریهای جنسی باشد.
سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در پاریس در گفتوگو با دویچهوله میگوید: «رابطه عاطفی بین دو نفر یکی از پیچیدهترین روابطی است که در دنیا وجود دارد. یکی از پیچیدگیها، سکسوالیته و رابطه هر کدام از طرفین با این مساله است.
رابطه اشخاص با بدن خودشان و بدن شخص مقابل در ایران با تنش و مخفیکاری به دست میآید و افراد نمیتوانند نزد بزرگسالان مسایل جنسی خود را مطرح کنند؛ در نتیجه ممکن است نگاهی غیرانسانی و تنها با تکیه بر بعد ارضای جسمی در افراد تقویت شود. در حقیقت مسایل سکسوالیته میتواند پایه خوشبختی یا جدایی بین افراد باشد اما جامعه به آسانی از کنار آن رد میشود».
مشکلات مربوط به نبود آموزش جنسی، دایره وسیعی از مردم با باورهای مختلف مذهبی یا غیرمذهبی را در بر میگیرد. محمد که امروز میانسالی را تجربه میکند، فردی بسیار مذهبی است. او با لبخند تلخی میگوید: «عاشق همسر اولم بودم. رابطه ما وقتی شکل گرفت که من ۲۲ سال و او تنها ۱۸ سال داشت. همه چیز برای یک ازدواج عاشقانه و شروع زندگی مهیا بود. خانوادهها هم مخالفتی نداشتند و به نظر میرسید در و تخته خوب با هم جفت شدهاند، اما همان شب اول ازدواج، کار ما به جدایی تلخی رسید که دلیلش را نیز به کسی نگفتیم.
من آن شب متوجه شدم که همسرم باکره نیست و این با توجه به مذهبی بودنم، ضربهای بسیار سخت بود و از نظر روحی، ادامه زندگی مشترک برایم قابل تحمل نبود. سالها بعد فهمیدم که پرده بکارت شکلهای متفاوتی دارد و همسر اولم لزوما رابطه جنسی پیش از ازدواج نداشته است.»
نپرداختن به مسایل جنسی در نظام آموزش ایران را میتوان برگرفته از تابوی سکسوالیته در سطح جامعه سنتی و سیاستگذاری توسط حکومتی مذهبی دانست.
سعید پیوندی میگوید، نمیتوان تنها مذهب را در این میان دخیل دانست؛ چرا که تغییری کیفی در این زمینه با قبل از انقلاب پیش نیامده بلکه بر تابو بودن آن تاکید بیشتر شده است. تفکیک جنسیتی، نگاه تبعیضآمیز نسبت به زن و مرد، حذف آموزش پیشگیری از بیماریهایی همچون ایدز در مدارس باعث شده این موضوع بیشتر به سکوت کشیده شود.
شیرزاد عبداللهی، کارشناس مسایل آموزش و پرورش در گفتوگو با دویچهوله میگوید: «مدیران آموزش و پرورش هم مانند بخشی از جامعه فکر میکنند که درباره مسایلی مانند رابطه دختر و پسر و حتی آسیبهایی مانند اعتیاد دانشآموزان، نباید به صورت علنی صحبت کرد؛ چرا که تصویر پاکی که از مدرسه در اذهان وجود دارد، مخدوش میشود.
من فکر نمیکنم سنت تابو کردن مسایل جنسی ریشه در آموزههای مذهبی داشته باشد. وقتی در مدارس ما برای دختران کلاس سوم دبستان و پسران سوم راهنمایی، جشن تکلیف برگزار میشود، قاعدتا طرح آموزشهای جنسی به زبان علمی و متناسب با شرایط فرهنگی جامعه نباید منعی داشته باشد».
عبداللهی در ادامه صحبتهای خود یکی دیگر از معضلات نظام آموزشی در این خصوص را نبود آموزش مربیان و مشاوران ذکر میکند: «آنچه متاسفانه در آموزش و پرورش مورد بیتوجهی قرار گرفته، این است که آموزش در هر زمینهای نیاز به افراد آموزش دیده و متخصص دارد. معلمان و مربیان و حتی مشاوران در مدارس هم درباره آموزشهای جنسی اطلاعات درستی ندارند».
«آموزش مسایل جنسی، ضروری و حیاتی است»
در دوران اصلاحات، جزوهای ۶ صفحهای درباره خطرات بیماری ایدز و راههای انتشار آن ضمیمه کتاب زیستشناسی اول دبیرستان شده بود اما پس از روی کار آمدن محمود فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش، جزوهها جمعآوری شدند.
به نقل از شیرزاد عبداللهی، فرشیدی گفته بود که پس از خواندن جزوه، «عرق شرم» بر پیشانیاش نشسته بود در حالیکه جزوه یاد شده علمی بوده و «تنها یکی از بندهای آن به شیوع بیماری ایدز از طریق آمیزش جنسی اشاره کرده بود.»
داوود روستایی، قائم مقام سازمان دانشآموزی در خرداد ماه سال گذشته گفته بود: «دانشآموزان در بیرون از مدرسه تحت نظارت والدین خود هستند از همین رو آموزش و پرورش مسئولیت مستقیمی در قبال آنها ندارد و هر اتفاقی که خارج از مدرسه بیافتد، ما مسئول آن نیستیم.»
صحبتهای روستایی در حالی بیان شد که آمار بیماری ایدز در میان دانشآموزان طی سالهای قبل از آن افزایش یافته بود. روستایی در ادامه تاکید کرده بود: «در محیط مدرسه که دخترها و پسرها جدا از هم هستند، آیا شیوع ایدز اتفاق میافتد که از واژه دانشآموز استفاده میشود؟ واژه دانشآموز زمانی باید به کار برده شود که فرد در اختیار مدرسه است.»
سعید پیوندی معتقد است که نظام آموزشی ایران «شجاعت» وارد شدن به مسایل مربوط به امروز و آینده جوانان را ندارد و اگر مدرسه به این مسایل نپردازد، راه دیگری وجود ندارد که بتوان به شکل علمی و از طریق گفتوگو با نگاهی باز، انتقادی و با فاصله به آن پرداخت.
پیوندی میگوید: «پیش از هر چیزی موانع آموزش جنسی در مدارس ایران، فرهنگی و ایدئولوژیک است. پرداختن شفاف به چنین موضوعاتی در جامعهای سنتی و بسته که خیلی از این موضوعات را حوزه ممنوعه میداند، در سایه اتفاق میافتد. چنین جوامعی کمتر مایلند که وارد چنین بحثهایی شوند و به همین دلیل نظام آموزشی نیز تحت تاثیر این فضا قرار دارد. نظام آموزشی خجولانه و بیتوجه به مسایل مربوط به جوانان عمل میکند.
این که فکر کنیم مسالهای به این دلیل که نمیتواند در محیط مدرسه وجود داشته باشد، پس در حوزه مدرسه نیست، در نتیجه باید خیلی از مسایل را مسکوت نگه داشت. پرداختن به مسایل جنسی در مدرسه به عنوان تجربه انسانی به جای بعد هشداردهنده که میتواند در رابطه جنسی به وجود بیاید ـ مانند بیماریها ـ از ضروریات زندگی است.»
با این حال، سیاستگذاری نظام آموزش و پرورش در ایران، در دورههای مختلف شاهد تغییراتی بوده است. بنا بر اعلام وزارت آموزش و پرورش، از سال ۹۲ مبحث پیشگیری از بیماری ایدز در کتاب علوم زیستی و بهداشت سال اول دبیرستان گنجانده شده است؛ هر چند که در سال جاری این مبحث تنها در کتب درسی یازده استان ایران وارد شده؛ اما انتظار میرود در سال آینده تمام کشور را شامل شود.
نظام آموزشی ایران همگام با خطوط قرمز اجتماعی
دکتر محمود گلزاری، استاد دانشگاه دو سال پیش تحقیقی در مورد روابط دختر و پسر در سطح دبیرستانهای دخترانه تهران انجام داد که نشان میداد ۸۰ درصد دختران دبیرستانی دوست پسر داشتند و سطح رابطه آنها از تماس تلفنی تا ارتباط جنسی، متفاوت بود.
عبداللهی با اشاره به این تحقیق میگوید: «با آنکه دکتر گلزاری، فردی مسلمان، معتقد و از نظر سیاسی محافظهکار است؛ اما وقتی نتیجه تحقیقاش در یک سخنرانی مطرح شد، موجی از اعتراض به دنبال آورد.
حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش آن زمان گفت: «من فکر میکنم اگر خودم این حرف را زده بودم، گناهش برای تمام عمرم کافی بود.» در واقع برای عدهای فرقی نمیکند که چه کسی گوینده یک حرف است، مساله اینجا بود که دکتر گلزار یک تابو را شکسته بود.»
سعید پیوندی اما معتقد است که جامعه ایران با نوعی کمبود اساسی در زمینه آموزش مسایل جنسی روبهرو است در حالی که سکسوالیته در خلاء اجتماعی وجود ندارد؛ بلکه بخشی از روابط اجتماعی افراد است.
او میگوید: «در خیلی از کشورها وظیفه نظام آموزشی مقابله با تابوها و مسایلی است که در حوزه اجتماعی مطرح نشده یا بد مطرح میشود. کار نظام آموزشی این است که بیشتر به آینده بنگرد تا شهروند بتواند فردا را بسازد. در نتیجه نظام آموزشی باید جلوتر از خطوط قرمز حرکت کند.
جوانهای ما به خاطر آنکه هیچ آموزش خاصی در این زمینه نمیبینند، در خفا و گاهی با تنش با این روندها آشنا میشوند که عدم آگاهی خیلی از مواقع باعث ایجاد مشکلات زیادی در بعد عملی، بیماری و احساسی خواهد شد.»
به گفته نیما، شهروند ۳۹ ساله تهرانی، همین یادگیری غلط مسایل جنسی از طریق فیلمهای پورن باعث شد تا وی در روابط جنسی متعددش، بیماری جنسی را تجربه کند و از همه مهمتر اینکه تا سالها نگاهی غیر برابر و کالایی به زن داشته باشد؛ چرا که این همان چیزی است که فیلمهای پورن به نوجوانهای نسل او منتقل کردند.
چگونگی ورود نظام آموزشی به مسایل جنسی
از آنجا که مسایل جنسی در ایران تابویی اجتماعیـ فرهنگی شناخته میشود و متخصصی برای آموزش آنها در مدارس و دانشگاهها وجود ندارد، تنها پس از بررسی موانع این مسئله میتوان به راههای مختلف وارد شدن این نظام به وظیفهی آن یعنی آموزش پرداخت.
سعید پیوندی معتقد است که نظام آموزشی میتواند از چند ورودی به این موضوع بپردازد: «باید دقت داشت که این موضوع پیش از هرچیزی دانشی است که فرد باید در مورد خودش و جنس دیگر بداند تا بتواند به تدریج در تجربههای روزمرهاش از آن استفاده کند.
بعد دوم که نظام آموزشی میتواند انجام دهد، به تصاویری برمیگردد که از زن و مرد و نقشهای اجتماعی آنها در کتابها ارائه میدهد؛ هرچه این نقشها برابرتر باشند یا واقعیتهای اجتماع و خواستههای انسانی را مطرح کنند، رابطه با سکسوالیته هم با دغدغه کمتر و با معنای بیشتری خواهد بود.
بعد سوم را میتوان بعد تجربی دانست که از طریق نوشتهها در کتابهای درسی و زندگی افراد به شکل غیرمستقیم و تجربی به دست میآید تا به بچهها کمک کند که هم دانش بیشتری داشته باشند و هم به شهروندی تبدیل شوند که به این مساله نگاهی سالم و انسانی دارد. غیر از این سه بعد که تئوریکاند، در بعد زندگی روزمره، مدرسه به شکل عملی میتواند ابتکاراتی به خرج دهد که بچهها با این مسایل آشنا شوند.»
شیرزاد عبداللهی با اشاره به صحبتهای معاون یک مدرسه میگوید: «آن خانم معاون به من گفت که در مدرسه ما از هر ۳۰ دانشآموز بالای ۲۵ نفر دوست پسر دارند. اما نکتهای که در صحبتهای او برایم شگفتانگیز بود، این است که اغلب دخترها دو تا دوستپسر دارند؛ یکی میانسال برای تیغزدن و دیگری جوان برای لذت بردن.
درست است که نمیشود این مساله را بدون انجام یک تحقیق جامع، انکار کرد یا تعمیم داد اما نشانهایاست که باید به آن توجه کرد؛ زیر پوست آرام شهر، اتفاقهایی میافتد که ما عمدا نمیخواهیم ببینیم و نمیخواهیم درباره آن چیزی بشنویم.»
آموزش مسایل جنسی در غرب
اگر مسایل مربوط به بدن انسان را به دو بخش تقسیم کنیم، آموزش آن در غرب به دو دوره تقسیم میشود. اگر منظور شناخت عینی از آن باشد در دوره ابتدائی، دانشآموزان با بدن خود و جنس مخالف آشنا میشوند که دیدی علمی است. اما در سالهای بعد از دوره راهنمایی این شناخت به ارتباط جنسی، روشهای پیشگیری و بهداشت مسایل جنسی مربوط میشود.
سعید پیوندی معتقد است که شناخت اولیه کودکان باعث میشود که رابطهی آنها با سکسوالیته، رابطهای معنادارتر و با شناخت بیشتر باشد.
او با تاکید بر لزوم آموزش بهداشت میگوید: «بهداشت سکسوالیته یک بعد خیلی مهم این شناخت است. از سوی دیگر جوانها میتوانند راحت با هم در تماس باشند و این تماس را میتوانند در مدرسه و بیرون از آن داشته باشند. مشاورانی نیز در مدرسه حضور دارند که اگر بچهها سوال یا مشکلی در این زمینه داشته باشند، میتوانند به آنها مراجعه کنند.»
پاتریسیا، معلم مدرسهای در پاریس میگوید که پسر نه سالهاش آگاهی نسبتا خوبی در مورد بدن خودش، اندامهای جنسی، کارکرد کاندوم و روش تولید مثل دارد و تمام این مسایل در دوره دبستان به آنها آموزش داده شده است و او و شوهرش نقش مکمل را در کنار آموزشهای جنسی مدرسه برای فرزندشان ایفا کردهاند.
مسایل جنسی در غرب سالهاست که مسایلی حل شده محسوب میشوند و نظام آموزشی نگاهی بسیار باز به آن دارد. برای همین جوانان خیلی راحتتر میتوانند از طریق شناخت و تجربه با ابعاد مختلف آن آشنا شوند و در نتیجه میتوانند رابطهای انسانی و سالم با طرف مقابل داشته باشند و این رابطه را به شکل تقسیم عاطفه و تبادل عاطفی به وجود آورند.